بخش دوم و پایانی گفت‌وگوی ایسنا با عسل شاکری،

به کشور «سامسونگ» خوش آمدید!

فضاهای خالی دیوارها را و بیلبوردها را آن‌قدر به یک محصول اختصاص داده‌اند که انگار به جز این نوع از کالا در سطح کشور محصول دیگری نداریم، کالایی که در فرودگاه بین المللی امام خمینی (ره)، به عنوان یکی از شاهرگ‌های حیاتی ورود گردشگران به ایران، به نظر می‌رسد برای خود یک امپراطوری درست کرده است،‌ شاید به همین دلیل ناآشنایان با تاریخ ایران، قصه‌ی ورود به کشورمان را متعلق به ما ندانند.

فضاهای خالی دیوارها را و بیلبوردها را آن‌قدر به یک محصول اختصاص داده‌اند که انگار به جز این نوع از کالا در سطح کشور محصول دیگری نداریم، کالایی که در فرودگاه بین المللی امام خمینی (ره)، به عنوان یکی از شاهرگ‌های حیاتی ورود گردشگران به ایران، به نظر می‌رسد برای خود یک امپراطوری درست کرده است،‌ شاید به همین دلیل ناآشنایان با تاریخ ایران، قصه‌ی ورود به کشورمان را متعلق به ما ندانند.

به گزارش خبرنگار میراث فرهنگی ایسنا، «قصه»سازی در فضای موزه‌ها، خود حکایتی است که تا کنون به جز یکی دو مورد محدود در هیچ‌یک از دیگر فضاهای موزه‌ای کشور اجرائی نشده است، اما عسل شاکری شاید یکی از معدود افرای باشد که برای زنده کردن تاریخ تهران و چه بسا ایران، قدم در این راه جدید گذاشت.

او که فارغ التحصیل ممتاز رشته «طراحی نمایشگاه» از دانشگاه "اف.آی.تی" نیویورک و مشاور طراحی در موزه و فضاهای شهری است، انگیزه‌ی اصلی خود برای حضور در ایران را، آموزش و انتقال تجربیاتش به علاقمندان این رشته در کشور خود بیان می‌کند.

شاکری در بخش دوم گفت‌وگویش با ایسنا می‌گوید: هر چند هنوز برنامه‌ی طولانی مدتی برای کار در ایران ندارم، اما چند سال است که به عنوان مشاور یا طراح روی چند پروژه در ایران کار می‌کنم و معمولا پروژه‌هایی را قبول می‌کنم که معتقدم می‌توانند تعریفی بیش از یک پروژه کوتاه مدت برایم داشته باشند. ‌مثلا در پروژه‌ی موزه‌ی «سینمای کودک»، باور داشتم و دارم که ایجاد چنین فضایی، نیاز جدی جامعه‌ی ما و ارائه‌ی الگویی درست در طراحی فضاهای موزه‌ای برای کودکان است.

او در ادامه از ایده‌ی دیگری که برای موزه‌ها و بناهای تاریخی دیگر دارد،‌ صحبت می‌کند و ادامه می‌دهد: حدود چهار سال پیش که به عنوان مشاور روی طرح مجموعه‌ی عمارت «مسعودیه» کار ‌کردم، مایل بودم که قصه‌های تهران را زنده کنم. قصه‌هایی که روز به روز زیر انبوهی از بلاتکلیفی‌های فرهنگی و کج سلیقگی‌های شهری، قربانی می‌شوند یا حداقل رنگ می‌بازند.

وی معدود فضاهای قدیمی مانند مجموعه‌ی «باغ فردوس»، «بازار بزرگ» و عمارت «مسعودیه» را جزو بناهایی می‌داند که این قابلیت را دارند تا بخشی از قصه‌ها را احیا کنند و ادامه می‌دهد: در طرح دیگری در سفرم به تهران و پیشنهادی که به مشاور رئیس پژوهشگاه سازمان میراث فرهنگی و گردشگری دادم از او خواستم مناطق تاریخی و پُرقِصه‌ی تهران در قالب تورهای کوچک تعریف شوند. تورهایی که قصه‌شان بناها، مشاغل و اتفاقات تاریخی‌ و جذاب آن مناطق است.

او اضافه می‌کند: در تعریف این تورها، ارتقای سلیقه و فرهنگ اهالی آن محل و از همه مهمتر رونق کسب و کار در هر محله در نظر گرفته می‌شود. چون شخصا به پروژه‌هایی که توجیه مالی تعریف شده‌ای ندارند، اعتقادی ندارم.

این طراح موزه با این توضیح که می‌توان حتی برای موزه‌های دولتی نیز بازده مالی بیشتر با حمایت اسپانسر پیش‌بینی کرد، ادامه می‌دهد: بسیاری از موزه‌های دنیا، اسپانسر مالی شخصی یا شرکتی دارند، در واقع هر موزه از روش‌های مختلفی برای جذب حمایت مالی استفاده می‌کند، روشی که در ایران تجربه نشده است.

موزه‌های ایران درآمدزایی ندارند. حتی قیمت بلیط‌ موزه‌ها بسیار کم است! از طرفی تعریف، شرایط و ضوابط رابطه با اسپانسر در فرهنگ ما هنوز معیارهای مشخصی ندارد

وی درباره‌ی وضعیت موزه‌های ایران می‌گوید: موزه‌های ایران درآمدزایی ندارند. حتی قیمت بلیط‌ موزه‌ها بسیار کم است! از طرفی تعریف، شرایط و ضوابط رابطه با اسپانسر در فرهنگ ما هنوز معیارهای مشخصی ندارد، به‌طوری‌ که در بسیاری از اوقات اسپانسرها، شخصیت اصلی قصه‌ها می‌شوند و حضورشان در فضای بسیار پررنگ از قصه‌ی خود مکان می‌شود.

موزه سینما

فرودگاه امام خمینی (ره) نه هویت ایرانی دارد و نه تقلیدگر خوبی است...

مانند هر کشور پیشرفته دیگری، نصب بنرهای تبلیغاتی در فضاهای پر رفت ‌وآمد مثل فرودگاه‌ها، پایانه‌های حمل ونقل و اتوبان‌ها و میدان‌ها در ایران هم باب شده است؛ اقدامی که شاید از بُعد اقتصادی برای مسئولان هرکدام از این نقاط، توجیه کافی داشته باشد اما از بُعد فرهنگی و بصری، چهره‌ای نامطلوب یا حداقل غیر ایرانی به گردشگران نشان می‌دهد و به تدریج بر ضد اهداف اقتصادی خود اسپانسر نیز عمل می‌کند.

شاکری که به واسطه‌ی سفرهایی که از امریکا به ایران دارد، در طول سال‌های مختلف با این قضیه زیاد برخورد می‌کند، می‌گوید: فرودگاه هر کشوری را می‌توان دروازه‌ی ورود به آن سرزمین دانست که به گردشگران می‌گوید: «به کشور ... خوش آمدید»، اما متاسفانه فرودگاه امام خمینی (ره) از نظر طراحی بی‌هویت و در اجرا دچار کج سلیقگی چشمگیری است. نه هویت ایرانی دارد و نه رونوشت خوبی از نمونه‌های غربی خود است. چهره‌ای ناموزون دارد و تجربه‌ای ناخوشایند ایجاد می‌کند که شایسته کشور و فرهنگ ما نیست! بخصوص در این روزها که با تحولات سیاسی اخیر، ایران روز به روز بیشتر مقصد سفر گردشگران خارجی خواهد بود.

او ادامه می‌دهد: در این فرودگاه یک مکان و سرویس ویژه‌ی (CIP) داریم که اولین رویارویی بسیاری از مسافران با ایران و فرهنگ ایرانی‌ست. فضایی بزرگ، اما بی‌هویت و انباشته از بلاتکلیفی‌ها و عناصر غیر جذاب که در لحظه ورود و خوشامدگویی به گردشگران به خصوص خارجی، کارآیی ندارند.

در این فرودگاه یک مکان و سرویس ویژه‌ی (CIP) داریم که اولین رویارویی بسیاری از مسافران با ایران و فرهنگ ایرانی‌ست. فضایی بزرگ، اما بی‌هویت و انباشته از بلاتکلیفی‌ها و عناصر غیر جذاب که در لحظه ورود و خوشامدگویی به گردشگران به خصوص خارجی، کارآیی ندارند.

او با بیان این‌نکته که به نظر می‌رسد افرادی که صرفا به طراحی علاقه‌ای داشته‌اند، بدون آن‌که اصول اولیه آن را بشناسند، هرکدام گوشه‌ای از این فرودگاه بین‌المللی را با سبک خود طراحی کرده‌اند، ادامه می‌دهد: به نظر می‌رسد همه در یک مسابقه‌ی بی‌ارتباط با فرهنگ و هنر ایرانی شرکت داشته‌اند. این دوستان دانسته یا ندانسته، قصه‌ای خلق کرده‌اند که عنوان آن این است؛ «به کشور «سامسونگ» خوش آمدید»!

شاکری در توضیح این وضعیت می‌گوید: به نظر می‌رسد تابلوهای تبلیغاتی و تلویزیون‌های بزرگ سامسونگ، از چشمگیرترین عناصر موجود در فضا هستند که بر تعریف گمشده یک فرودگاه بین‌المللی در کشور ایران، سایه انداخته و تبدیل به قصه‌ی اصلی شده‌اند. در حالی که سامسونگ در مهم‌ترین حالت، یک اسپانسر تواناست و اسپانسر تحت هیچ شرایطی نباید شخصیت اصلی یک قصه‌ی دیگر باشد.

وی با تاکید بر این‌که اسپانسرها در یک موزه، جزئی از قصه‌ی اصلی نیستند،‌ادامه می‌دهد: در جایی مانند آمریکا که فرهنگ استفاده از اسپانسر، در زمینه‌های مختلف بسیار معمول و رایج است، اسپانسرها به دلیل استفاده از معافیت‌های مالیاتی و کسب اعتبار فرهنگی و اجتماعی از انواع فعالیت‌های فرهنگی، هنری، آموزشی، ورزشی، خیریه، اجتماعی و حتی احزاب سیاسی حمایت می‌کنند، بدون آن‌که خود را در جایگاهی چشمگیرتر از اصل موضوع نشانده باشند.

توجهی که می‌تواند به رسم تبدیل شود

عسل شاکری در موزه آبگینه

تا همین چند سال پیش و حتی در بسیاری از خانه‌ها یکی از مهمترین راه‌های پس انداز مردم، خرید طلا و سکه بوده و است، پس‌اندازی که فقط به بُعد اقتصادی توجه دارد، اما وجود یک شاخه‌ی فرهنگی را در سبد کالای خانواده بی نیاز می‌دیدند، نیازی که به نظر می‌رسد به تازگی در حال تعریف شدن در خانواده‌هاست و گاهی اوقات برخی از خانواده‌ها حضور فرهنگ و ابعادی گسترده‌تر از این نیاز را مورد توجه قرار می‌دهند.

این طراح فضای موزه‌ای با تاکید بر این‌که استفاده از حضور اسپانسر در موزه‌ها می‌تواند به فضای موزه و امکانات آن رونق ‌دهد، اما هرگز مهم‌تر از خود موزه تعریف نمی‌شود، اظهار می‌کند: به عنوان مثال زمانی‌که خانواده یا موسسه‌ای یک نیمکت به موزه‌ای هدیه می‌کنند، نامش به عنوان اهدا کننده روی آن نصب می‌شود، این پلاک تا نسل‌های بعدی آن خانواده یا آن موسسه، افتخار و اعتبار فرهنگی ایجاد می‌کند و در عین حال که همیشه یادگاری نشان‌دار از آن خانواده یا موسسه در موزه به شمار می‌آید، هیچگاه با خودنمایی، در اولویت نسبت به فضای موزه‌ای قرار نمی‌گیرد.

شاکری همچنین به رسم و رسومات مردم در گذشته اشاره می‌کند و می‌گوید: اگر زمانی در فرهنگ ما رسم بوده که مردم به قصد پس‌انداز زمین و طلا بخرند، خوشبختانه اکنون شعور و علاقه‌ای در مردم به وجود آمده که در کارهای فرهنگی، هنری و اجتماعی سرمایه‌گذاری می‌کنند. استقبال اشخاص و شرکت‌های صاحب سرمایه از "حراج تهران" و برخورد مردم با پروژه قابل تحسینی مانند "نگارخانه‌ای به وسعت یک شهر"، نمونه‌های واضحی از این رشد فرهنگی است.

اگر زمانی در فرهنگ ما رسم بوده که مردم به قصد پس‌انداز زمین و طلا بخرند، خوشبختانه اکنون شعور و علاقه‌ای در مردم به وجود آمده که در کارهای فرهنگی، هنری و اجتماعی سرمایه‌گذاری می‌کنند.

او تاکید کرد: این رشد فرهنگی باید به حوزه‌ی نیازهای روز و معضلات اجتماعی نیز سرایت پیدا کند. باید دولت، ملت و اسپانسرها نسبت به مسائل جدی جامعه حساسیت پیدا کنند و کارشناسان باید برای آگاهی دادن به مردم، روش‌های جدیدی را اتخاذ کنند.

وی در ادامه به پروژه‌ای که چند سال پیش درباره‌ی معضل کمبود "آب" در دنیا طراحی کرده و همچنان به عنوان پروژه‌ی مرجع در "اف.آی.تی" به آن رجوع می‌شود، اشاره می‌کند و ادامه داد: هر سال سازمان ملل در روز ۲۵ ماه مارس و روز جهانی آب، یک همایش تخصصی برای بررسی معضل کمبود آب در دنیا برپا می‌کند. مشکلی که درآینده‌ای نه چندان دور، بسیاری از شهرهای جهان، از کالیفرنیا تا تهران، با آن روبرو می‌شوند.

او هدف خود از اجرائی کردن این پروژه را ایجاد یک جنبش و آگاهی اجتماعی درباره‌ی مشکل کمبود آب در دنیا، به عنوان بزرگترین خطر و عامل جنگ‌های آینده عنوان می‌کند و اضافه می‌کند: این پروژه را در قالب طرح یک نمایشگاه تجربی- تفریحی طراحی کردم که با مشارکت فعال مخاطب به تکامل می‌رسید. آن فرصتی برای تک تک افراد جامعه است، که قدر قطره- قطره آبی که مایه حیات خودشان و دیگران است و آسان به هدر می‌رود را بدانند!

آرزو دارم در کاشان خانه‌ی کوچکی بخرم

خیابان علوی در کاشان

شاکری یکی از بهترین اتفاق سال‌های اخیر را تمرکز برخی سرمایه‌داران بخش خصوصی روی بناهای تاریخی شهرهایی مانند کاشان می‌داند.

او معتقد است: شهر تاریخی کاشان برای نجات بافت قدیمی و اصیل‌اش بسیار خوب عمل کرده است و نقش مردم و بخش خصوصی در این اتفاق بسیار پررنگ است.

وی از آرزویش می‌گوید که دوست دارد، جای کوچکی در کاشان بخرد و عضوی از آنجا شود. کلیت قصه در فضاهای تاریخی کاشان، به خوبی شکل گرفته اما این شهر هنوز قابلیت پرداختن به قصه‌های جذاب بیشتری را دارد که کمبودشان در بافت تاریخی احساس می‌شود. به عبارتی قصه هنوز به همه شخصیت‌های اصلی، به جز بنا، نپرداخته است.

این کارشناس ارشد «طراحی تجربه» با اشاره به سفر اخیرش به کاشان و اقامت در سرای «عامری‌ها» می‌گوید: مرمت و تبدیل خانه‌های قدیمی به هتل – بوتیک با استانداردهای خوب، تجربه‌ای دلنشین برای مسافرانی ا‌ست که به کاشان می‌آیند. اما در یک نگاه کلی بیان قصه‌های تاریخی هر بنا که می‌تواند تجربه ماندن در آن فضا را به تجربه‌ای بسیار خاص و منحصر به فرد تبدیل کند، فراموش شده است.

مرمت و تبدیل خانه‌های قدیمی به هتل – بوتیک با استانداردهای خوب، تجربه‌ای دلنشین برای مسافرانی ا‌ست که به کاشان می‌آیند. اما در یک نگاه کلی بیان قصه‌های تاریخی هر بنا که می‌تواند تجربه ماندن در آن فضا را به تجربه‌ای بسیار خاص و منحصر به فرد تبدیل کند، فراموش شده است.

او ادامه می‌دهد: در هر گوشه‌ی شهر سهراب سپهری و کمال‌الملک می‌توان قصه گفت و با مخاطب در زمان سفر کرد. کشف دیگر من در این سفر، موزه خوش ایده‌ی «اسباب بازی و عروسک» کاشان بود، موزه‌ای که باید از آن بیشتر گفت و به توسعه‌اش کمک کرد. شخصا دلم می‌خواهد در رونق آن نقشی داشته باشم، در حال بررسی یکی از پروژه‌های آن به عنوان طرحی مشترک با دانشگاه "اف.آی.تی" هستم.

«سفر به ایران» مُد امروز دنیای غرب

گردشگران خارجی در کاخ گلستان

دست‌کم در یک‌سال گذشته صحبت‌های زیادی از استقبال زیاد گردشگران خارجی از ایران مطرح شده است، و حتی آمارهایی نیز هراز چندگاهی از این حضور در کشور منتشر می‌شود، حالا شاکری یکی دیگر از علل این استقبال را بررسی می‌کند. وی با بیان این‌که سفر به ایران، مد این روزهای دنیای غرب شده است، می‌گوید: اتفاقات و تغییرات اخیر در حوزه‌ی بین‌المللی و رفع تحریم‌ها، چهره‌ی مثبت‌تر و مطلوب‌تری از ایران به دنیا نشان می‌دهد و موجی از علاقه‌مندان به سفر و سرمایه‌گذاری در ایران را به دنبال خواهد داشت.

او ادامه می‌دهد: از نظر تاریخی فرصت بزرگی پیش روی ماست که باید بیش از گذشته برای استفاده از آن، از فرهنگ و هویت ایرانی خود مراقبت کنیم. این فرصتی‌ست که با برنامه‌ریزی و الگو‌شناسی‌های درست، می‌تواند در اختیارِ بیانِ سخنی تازه و ایرانی با استفاده از ابزارهای مدرنِ روایت، قرار گیرد. باید با نگاه کلی به سیاست‌ها و اتفاقات سال‌های اخیر درعرصه‌ی فضاها و اتفاقات شهری، نقطه‌ی پایانی بر اشتباهات گذشته بگذاریم و از ورود به بیراهه‌های پرهزینه وکم نتیجه جلوگیری کنیم.

وی می‌افزاید: سال گذشته حجم عظیمی از نمایشگاه‌ها و موزه‌های آمریکایی به هنر و فرهنگ ایران پرداختند و قطعا به زودی توریست‌ها و کارشناسان بیشتری به کشورمان خواهند آمد. خبرهای زیادی درباره‌ی کمبود یا وضعیت نامناسب هتل‌ها وجود دارد که می‌تواند به این فرصت آسیب بزند، از نیازهای جدی در کشور رسیدگی به این وضعیت است.

او اظهار امیدواری کرد: تا در این فرصت تاریخی، قصه‌های اصیل و هویت فرهنگی‌مان با کپی‌های نادرست از نمونه‌های غربی و عربی از دست نروند و سیاست‌گذاران و سرمایه‌گذاران، در جلب رضایت مخاطب و دستیابی به بازده اقتصادی بیشتر موفق‌تر باشند!

در تهران فاجعه‌های شهری می‌سازند

مال در تهران

طراحی فضای عمومی در شهرهای بزرگ بخصوص تهران از سال‌ها پیش داد بسیاری از کارشناسان و مسئولان و حتی مردم را در آورده است، فضاهایی که با کسب مجوز از شهرداری‌ها فقط به ساخت برج‌ها و ساختمان‌های بلند مرتبه فکر می‌کنند و هیچ چیز دیگری برای‌شان اهمیت ندارد و در نهایت آن‌چه از تهران می‌ماند شهری بی قواره و تهی از فرهنگ و هنر ایرانی و انباشته از معضلات اجتماعی ا‌ست.

شاکری که در رشته‌ی تحصیلی خود طراحی و چیدمان چنین فضاهایی را نیز آموزش دیده است؛ در این‌باره بیان می‌کند: از سال‌ها پیش آسمان‌خراش‌های بی محاسبه در تهران، محله‌های پرقصه‌ی قدیمی یا حتی محله‌های مسکونی مدرن را دچار مشکل کرده و شخصیت شهر را دگرگون کرده‌اند. این روزها نیز اتفاق شهری دیگری به سرعت در حال شکل گرفتن است؛ ساختن "مال‌"های عظیم یا به عبارتی فاجعه‌های شهری!

از سال‌ها پیش آسمان‌خراش‌های بی محاسبه در تهران، محله‌های پرقصه‌ی قدیمی یا حتی محله‌های مسکونی مدرن را دچار مشکل کرده و شخصیت شهر را دگرگون کرده‌اند. این روزها نیز اتفاق شهری دیگری به سرعت در حال شکل گرفتن است؛ ساختن "مال‌"های عظیم یا به عبارتی فاجعه‌های شهری!

وی در ادامه به ساخت «مال»‌های گسترده‌ای که در سطح تهران در حال رشد هستند، اشاره می‌کند و می‌گوید: ساخت بی رویه‌ی "مال"‌ها اتفاق دیگری در تهران است که گاهی مانند انفجار بمب در یک محله عمل می‌کند. مثلا به چهره‌ی دیروز منطقه‌هایی مانند "شهرک غرب" یا "نارمک" نگاه کنید؛ منطقه‌های مسکونی و طراحی شده‌ای که با خیابان‌بندی‌ها و میدان‌سازی‌های حساب شده، برای یک زندگی آرام و کم تراکم و کم ترافیک ایجاد شده بودند. اما حالا به تجمع تعداد "مال"های عمدتا بدون پارکینگ، در موقعیت امروز این مناطق نگاه کنید، جز اغتشاش یا حتی فاجعه شهری چیزی می‌بینید؟

او اضافه می‌کند: این حجم‌های عظیم که در کمترین فاصله‌ از یکدیگر، شهر را پر کرده و قصه‌های اصیل آنرا در خود خفه کرده‌اند، غالبا بدون مطالعات شهری و شناخت صحیح از نیازهای فرهنگی و اجتماعی آن محل طراحی و اجرا شده‌اند و بعید نیست که در آینده‌ای نزدیکی به عمارت‌هایی بی‌مخاطب تبدیل شوند.

این کارشناس ارشد «طراح تجربه» در حالی که همه فضاهای شهری، تفریحی و فرهنگی را بستر مناسبی برای ایجاد قصه‌های نو و متناسب با نیاز شهری، اجتماعی و فرهنگی می‌داند، در پایان این گفت‌و‌گو به ایسنا می‌گوید: با احداث هر فضای جدید درعرصه‌ی شهر، فرهنگ آن محله و به مرور کل جامعه را دست‌کاری می‌کنیم. می‌توانیم با غفلت این فرهنگ را مخدوش کنیم و یا با هوشمندی آنرا توسعه دهیم. اینجاست که دوباره نقش "قصه" در ایده و اجرای هر حرکت نو اهمیت پیدا می‌کند. امیدوارم قصه‌های معاصر در ایجاد فضاهای تفریحی – تجربی شهری هویت ایرانی داشته باشند و ترمیمی باشند بر فرهنگ مخدوش زخم خورده‌مان.

موزه‌ی تاریخ طبیعی نیویورک

تهیه و تنظیم گفت‌وگو از خبرنگار ایسنا: سمیه ایمانیان

انتهای پیام

  • دوشنبه/ ۵ مرداد ۱۳۹۴ / ۰۴:۴۸
  • دسته‌بندی: گردشگری و میراث
  • کد خبر: 94050502029
  • خبرنگار : 71191