آمد و گفت به هفت زبان خارجی مسلط است. نگاهش کردیم...
مترجم عربی ایسنا را انداختیم به جانش با این یقین مفروض که زبان عربی یکی از مشکلترین زبان دنیا است. اول به زبان عربی خوزستانی با او صحبت کرد. جواب داد. بعد به او گفت میخواهم با زبان عربی فصیح جوابم را بدهی. داد. چند جملهای هم به انگلیسی گفت که خیالمان را راحت کرده باشد. قانع شدیم بفهمی نفهمی.
به گزارش خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، منطقه خوزستان، علی کیانپور کلخواجه متولد 1366 در شهرستان رامهرمز است و لیسانس کشاورزی از دانشگاه صنعتی اصفهان دارد.
از 19 سالگی شروع به یادگیری زبانهای مختلف کرده و به هفت زبان عربی، انگلیسی، فرانسه، آلمانی، اسپانیایی، ترکی استانبولی و روسی مسلط است.
کیانپور هماکنون در حال یادگیری زبان ایتالیایی به عنوان زبان هشتم است. وی در حال حاضر به تدریس زبان و ترجمه مشغول است. همچنین برای یادگیری زبان روشی را طراحی کرده که معتقد است با این روش زبانآموز به راحتی و طی سی روز میتواند با آن صحبت کند.
وی اظهار کرد: به خاطر عشق و علاقه به زبان از 19 سالگی شروع به یادگیری زبانهای مختلف کردم و سعی کردم که زبانهای مختلفی را به صورت عمیق مطالعه کنم. یادگیری زبانهای مختلف وضعیت زندگی مرا معنادار کرد چراکه در ورای یادگیری یک زبان فقط چند کلمه و اصطلاح نهفته نیست بلکه به عقیده من درس زندگی است.
او گفت: هرکسی باید در نهایت خود را کشف کند، تا متوجه شود در چه زمینهای میتواند شکوفا و بهترین باشد. این موضوع برای هرکسی متفاوت است و زبان چیزی بود که من از دوران کودکی بسیار به آن علاقهمند بودم.
کیانپور توضیح داد: از آنجایی که ما در خوزستان در محیطی چند زبانه بزرگ میشویم، همیشه کنجکاو بودم بدانم کسانی که به زبان دیگر صحبت میکنند چه میگویند. این کنجکاوی در وجود من بود تا اینکه توانستم زبان عربی را با کمک دوستان و مطالعات خودم یاد بگیرم و بعد از آن زبانهای دیگری را.
این مترجم با بیان اینکه هفت زبان را به صورت خودآموز و بدون استاد فراگرفته توضیح داد: به نظرم وقتی شوق و ذوق چیزی در درون آدم باشد خود به خود همه چیز حل میشود، البته یادگیری هفت زبان آسان نبود ولی بسیار لذت بخش بوده است.
وی ادامه داد: الفبا، نحوه تلفظ و گرامر یک زبان مهم است. وقتی ما اینها را یاد بگیریم دیگر یادگیری زبان سخت نخواهد بود. همیشه سعی کردهام از برنامههای ویژه آن زبان و اینترنت برای یادگیری گرامر زبانها استفاده کنم. البته مهمترین عاملی که در یادگیری من نقش داشت باور به این بود که میتوانم این کار را انجام دهم.
او بیان کرد: من معتقدم یک نفر با 500 کلمه میتواند به یک زبان خارجی صحبت کند به شرط آن که باور داشته باشد که آن زبان را میداند. افراد زیادی هستند که دهها هزار لغت از یک زبان خارجی میدانند اما چون خودباوری در آنها شکل نگرفته نمیتوانند به آن زبان صحبت کنند.
وی خاطرنشان کرد: بزرگترین ضعف در روند زبانآموزی کشور، نبود خودباوری است. ما افراد را به این باور که میتوانند از دانستههایشان استفاده کنند نمیرسانیم بلکه فقط مجموعهای از اطلاعات خام به آنها میدهیم.
او گفت: کلاسهای زبان و آموزشگاهها نیز مثل مدرسه هستند و لذتبخش نیستند، برای همین دانشآموز پیشرفتی را در خودش احساس نمیکند و در نهایت پروسه آموزش ناتمام میماند.
وی ادامه داد: من برای آموزش زبانهای خارجی دورههایی را طراحی کردهام که براساس آن مکالمه زبانهای مختلف را در 30 جلسه با زبان آموز کار میکنم. به این شکل تنها بر مسایل اساسی که یک شخص نیاز دارد تمرکز میکنم و این خودباوری را در فرد بوجود میآوریم که تو میتوانی از داشتههایت استفاده کنی. در واقع ما تکنیک صحبت کردن را به فرد یاد میدهیم. به این معنا که بتواند از بازه بیشتری از کلمات حتی در زبان مادری خودش استفاده کند چرا که یکی از ضعفهای بزرگ این است که بسیاری از افراد حتی تمایز را در زبان فارسی نمیتوانند متوجه شوند.
او توضیح داد: در صحبت کردن به یک زبان، بیان موضوع مهم است. ما میخواهیم ارتباط برقرار کنیم. یک ضرب المثل انگلیسی هست که میگوید «زبان انگلیسی یک کالای لوکس نیست بلکه ابزاری برای ارتباط است». ما باید هنر برقراری زبان را یاد بگیریم و ترویج بدهیم تا همه افراد بتوانند صحبت کنند.
وی درباره هدفش از یادگیری زبانهای مختلف گفت: هدف من لذت بردن هر چه بیشتر بود. اینکه ما چند زبان یاد بگیریم مهم نیست بلکه مهم این است که ما یک زبان را وقتی یاد میگیریم بتوانیم در آن تبحر پیدا کنیم و من هر چه بیشتر در عمق زبانها میرفتم بیشتر لذت میبردم و کلیدهایی را کشف میکردم که برای من جالب بود.
کیانپور گفت: نکته مهم در یادگیری زبان این است که زبان در واقع یادگرفتن تحلیل است. زبان فقط حفظ کردن نیست بلکه تحلیل قضیه است. من با یادگیری زبان تحلیل یاد میگرفتم و حس میکردم که رشد فکری دارم. دوست دارم این روند را هر چه بیشتر ادامه دهم و دوست دارم کلیدهایی که کشف کردهام و نحوه یادگیری زبان را ترویج دهم.
او اضافه کرد: یادگیری زبان همیشه برای افراد سخت بوده است و من همیشه از خودم میپرسیدم که چرا افراد این قدر اعتماد به نفسشان پایین است. وقتی کسی میتواند حداقل چند جمله از یک زبان را بگوید یعنی که آن زبان را میداند. همیشه روی تخته برای زبانآموزان مینویسم «من زبان را میدانم» این پیش فرض من است.
هفت زبان! به چه کارت میآید؟
این مترجم در پاسخ به اینکه از زبانهایی که فراگرفته است چه استفادههایی میکند، گفت: بیشتر در زمینه آموزش و ترجمه فعالیت میکنم. البته زمانی که زبانی را فرا میگرفتم به منظور تدریس نبود.
او ادامه داد: معضل یادگیری زبان در کشور به بخش آموزش برمیگردد. البته نه فقط در زبان انگلیسی بلکه بزرگترین ضعف زندگی مردم ایران، آموزش در تمام جوانب است. محیطهای آموزش بسیار کسالتآور است. در مدارس، وقتی زنگ پایان کلاس به صدا در میآید دانشآموزان با اشتیاق و هیاهو از مدرسه بیرون میروند انگار که در اسارت بودهاند. ما فکر میکنیم سواد یعنی اینکه بدانیم در شیمی، فیزیک یا ریاضی چه فرمولهایی وجود دارد، در حالی که سواد، دانستن کاربرد آنها است.
او با بیان اینکه نظام آموزشی باید تغییر کند، خاطرنشان کرد: ما فقط روی سیستمهای آموزشی مختلف اسم میگذاریم در حالی که اصل موضوع فراموش شده و در حال حاضر اوضاع بدتر هم شده است. دانش آموزان دبیرستانی همیشه به بنده میگویند ما از مدرسه متنفریم و این باعث تاسف است که یک دانشآموز از مدرسه متنفر باشد و هیچ لذتی از حضور در مدرسه نبرد. البته تعجبی ندارد چراکه واقعا هیچ لذتی وجود ندارد چون دانش آموز باید بنشیند و معلم صحبت کند.
این مدرس زبان اظهار کرد: فضای خلاقیت در نظام آموزشی وجود ندارد. فقط کتابهایی که پنجاه سال پیش تدریس میشده هماکنون نیز در حال تدریس شدن است. چه بسیار افرادی که خلاقیتشان در نظام آموزشی گم میشود.
کیانپور همچنین درباره آموزشگاههای زبان خارجی تصریح کرد: آموزش زبان در کشور متاسفانه به یک تجارت تبدیل شده است همان طوری که درمان و دارو در کشور ما به تجارت تبدیل شده است، به این معنی که آموزشگاههای ما کلاسهایی دارند که باید در هر شرایطی پر شوند و اینکه سطح آموزشی که به زبانآموز ارایه میکنند مناسب او است یا خیر، مهم نیست. در آخر هم هیچ اتفاقی نمیافتد چراکه به زبانآموز فقط به چشم تجارت نگاه میشود.
او خاطرنشان کرد: متاسفانه در زمینه آموزش تعهدی وجود ندارد و متصدیان کنترل آموزش نیز سواد کافی ندارند. به عنوان مثال وقتی یک بازرس آموزش و پرورش وارد زبانکده میشود باید زبان بداند و با اصول یادگیری زبان آشنایی داشته باشد. من در مدت زمانی که در آموزشگاههای زبان تدریس میکردم متوجه شدم تنها چیزی که بازرسان آموزش و پرورش میپرسیدند این بود که آیا کلاسهای مختلط دارید یا خیر!؟
این مدرس زبانهای خارجی افزود: بازرسان آموزش و پرورش به هیچ وجه با تواناییهایی که تاکنون زبانآموز فراگرفته، کتابهایی که تدریس میشود و ترمهایی که آموزش داده میشود آشنایی ندارند. اگر من به یک بازرس بگویم که ما کتابهای اینترچینج را آموزش میدهیم اصلا نمیداند چه هست.
او درباره سن مناسب برای آموزش زبان گفت: از لحاظ روانشناسی کودک از سن سه تا چهار سالگی میتواند آموزش زبان را آغاز کند اما همیشه یادگیری کودکان روندی ناموفق دارد چراکه بین یادگیری و آنچه که در جامعه رایج است روند مکملی وجود ندارد. بین یادگیریها و آن چه در جامعه رایج است شکافی بزرگ وجود دارد و همین موجب میشود که یادگیری زبان خسته کننده شود.
کیانپور اظهار کرد: من بین زبانهایی که فراگرفتهام عربی را خیلی دوست دارم چراکه احساس نزدیکی با این زبان میکنم. عربی برای من ملموس بوده است و میدیدم که مردم به این زبان صحبت میکنند و ما میتوانیم از آن استفاده کنیم. باید بین آموزش و استفاده از آموزش فاصلهای وجود نداشته باشد ولی متاسفانه در کشور ما این فاصله بینهایت است، برای همین پروسه آموزش کودکان ناتوان میماند و حتی سرخوردگی برای آنها ایجاد میشود.
این مدرس زبان ادامه داد: متاسفانه از تواناییهای من هیچ گونه استفادهای نمیشود. من خیلی جاها سعی کردهام که تواناییام را ارایه بدهم اما به من میگویند این همه زبان را چرا یاد گرفتهای؟ مگر بیکار بودی؟ و سوالاتی که بیشتر رنگ و بوی تحقیر دارند.
او ادامه داد: من این هفت زبان را در مدت زمان هشت سال یاد گرفتهام و زبان عربی همیشه همراه من بوده است. عربی اولین زبانی است که من آن را یاد گرفتم اما بعد از آن زبانهای دیگر را به ترتیب انگلیسی، فرانسه، آلمانی، اسپانیایی، ترکی استابولی و روسی یاد گرفتم و الان هم در حال یادگیری زبان ایتالیایی هستم. عربی را زبان آهنگ میدانم و انگلیسی را زبان ارتباط. آلمانی زبان نظم و ترتیب است و فرانسه زبان بسیار بامزهای است اما زبان فارسی زبان عشق است.
او ادامه داد: افرادی هستند که ابراز میکنند به 30 زبان تسلط دارند اما وقتی با آنها صحبت کردم متوجه شدم که اصلا تسلط ندارند. تسلط به یک زبان یعنی اینکه من بتوانم بخوانم، بنویسم و درک شنیداری و صحبت کردن داشته باشم. وقتی کسی میگوید من تسلط دارم باید بتواند همه جا و همه وقت از آن استفاده کند.
انتهای پیام