سیاوش جمادی مطرح کرد

چند جوان آستین‌ها را بالا بزنند

سیاوش جمادی معتقد است، فرهیختگان و روشنفکران برای بهبود و ایجاد مطلوبیت در ناخودآگاه جمعی جامعه باید کار بیش‌تری انجام دهند و باید قبول کنیم که در این زمینه اشتباه کرده‌ایم.

سیاوش جمادی معتقد است، فرهیختگان و روشنفکران برای بهبود و ایجاد مطلوبیت در ناخودآگاه جمعی جامعه باید کار بیش‌تری انجام دهند و باید قبول کنیم که در این زمینه اشتباه کرده‌ایم.

این مترجم آثار فلسفی در گفت‌وگو با خبرنگار ایسنا درباره این‌که چرا جامعه به سمتی هدایت نشده است که نگاه و نظر اندیشمندان، نویسندگان و اهل فکر و آگاهی از سوی مردم پذیرفته شود، گفت: در همه جای دنیا حتی در دموکرات‌ترین کشورها کسانی که اندیشمند خوانده می‌شوند و آثار نظری، فلسفی و تحلیلی می‌نویسند در اقلیت هستند. در همه جای دنیا و در همه زمان‌ها اندیشمندان، فرهیختگان،‌ نخبگان و کسانی که اهل فکر هستند و تنها به زندگی شخصی فکر نمی‌کنند در اقلیت بوده‌اند در حالی که اکثریت مردم به دنبال منافع شخصی خود، خانواده و در کشورهای دموکراتیک و پیشرفته حداکثر به فکر شهر خودشان هستند.

او در ادامه اظهار کرد: چیز‌هایی که باعث ارتباط اندیشمندان، جامعه و توده مردم می‌شوند و عواملی که این رشته ارتباط را پاره می‌کنند، زیاد‌ند. ما می‌دانیم در شرق زندگی می‌کنیم و در شرق ما سابقه استبداد خداشاهی را داریم. در این سابقه اصلا چیزی به نام مردم وجود ندارد. در تاریخ گذشته‌ کشور تنها فردوسی است که به رابطه قدرت و مردم فکر می‌کند و بعد از آن در آثار آزادمنش‌ترین بزرگان اثری از مردم نمی‌بینیم.

جمادی افزود: برای مثال خیام پرسش می‌کند، شورش می‌کند، به بیداد اعتراض می‌کند، اما به چه کسی؟ او در تمام رباعیاتش اسمی از یک شخص خاص نمی‌برد. مدام از چرخ فلک و تقدیر علاج‌ناپذیر در برابر قدرت عظیم دوردست شکایت می‌کند و حداکثر به خوش‌باشی و خلق‌گریزی و پناه بردن به جهان درونی دعوت می‌کند.

این مترجم درباره فیلسوفان ایرانی نیز گفت: فلسفه ما نیز همه‌اش در جهت یک سیستم و نظام کیهان‌شناختی و هستی‌شناختی است و یک قدرت دسترسی‌ناپذیر در رأس آن است و توده مردم و انسان‌های منفرد زنده‌ای که بین زاد و مرگ درگیر هزاران مصیبت و مشکل و دغدغه و بیم و امید هستند گویی در این سیستم وجود ندارند؛ آن‌چنان‌که در بین رأس و توده شکاف عظیمی وجود دارد.

جمادی اظهار کرد: به شهادت تاریخ حتی در فلسفه ملاصدرا،‌ شیخ بهایی و متأخرین چیزی به نام انسان منفرد جزیی و همچنین اجتماع هم‌بسته وجود ندارد و این به اندیشه سیاسی امروز ما هم ربط دارد. این موضوع درست نمی‌شود مگر با نقد رادیکال و بنیادین که زیاد هم کاری ندارد. تنها چند جوان می‌خواهد که آستین‌ها را بالا بزنند و یکی ابن سینا را نقد کند و دیگری مولانا را؛ به شرطی که نقد کنند نه این‌که آن‌ها را شرح بدهند و ستایش کنند.

او با بیان این‌که برخی از تابوها جزو وجدان ملی و ناخودآگاه جمعی ما شده‌اند، اظهار کرد: این درست است که امروز مردم عادی با موبایل و ابزارهای جدید زندگی می‌کنند اما زبان و روح و روان اجتماعی و محیطی که در آن زندگی می‌کنند، به گونه‌ای است که مستبدانه فکر می‌کنند. وقتی چنین زمینه‌ای در ناخودآگاه وجود دارد باید کار بیش‌تری از سوی روشنفکران انجام شود و ما هم باید قبول کنیم که اشتباه کرده‌ایم. باید از ابزارهای تفکر مدرن استفاده لازم را ببریم و به نقد جامعه بپردازیم.

جمادی اظهار کرد: زمانی که مردم گرفتار معاش باشند، طبقه متوسط از بین برود و تنها دغدغه زندگی آنان این باشد که آینده ناامن و تیره و تار چه می‌شود، در این‌جا دیگر فرد فرصت مطالعه و کتاب‌خوانی ندارد و در چنین شرایطی نمی‌تواند با عوامل اندیشه رابطه و پیوندی برقرار کند.

انتهای پیام

  • یکشنبه/ ۵ بهمن ۱۳۹۳ / ۰۸:۵۰
  • دسته‌بندی: ادبیات و کتاب
  • کد خبر: 93110502091
  • خبرنگار : 71365

برچسب‌ها