خانه ای بود در مرتضی گرد، ویران و فروریخته، خاکستری، سرد و خاموش. امروز خانه همانجاست، حالا دیوارهایش رنگ زندگی دارند، چراغهای خانه روشن است و لبهای اهل خانه خندان. حالا طاهره پاداش سالها سکوت و از خودگذشتگی اش را گرفته، طاهرهای که تنها و دست خالی پسرهایش را بزرگ کرد و مادر نابینایش را تر و خشک . خانه اش نو شد و بچههایش شاغل.
وقتی کمک می کنیم، دیوارها به مهربانی تکیه می دهند و محکم می شوند، دلی گرم می شود و لبی می خندد، و سرما از خانه طاهره می رود، دنیا با دستهای ما ساخته می شود و گرما با قلب ما می آید، برای ساختن دنیا از همین حوالی خودمان آغاز کنیم، راه دوری نمی رود .
خانهی ویرانی بود در مرتضی گرد که با مهربانی آدمها از نو ساخته شد ...
عکس: امیر خلوصی - ایسنا