تخریبهای گسترده در محلههای فقیرنشین شهر طرابلس واقع در شمال لبنان که در اثر درگیریهای 24 اکتبر سال جاری صورت گرفت، نتیجه جنگ گروههای القاعده ( گروه داعش، النصره و گردان عبدالله عزام) علیه ارتش این کشور است. این گروهها مدتی پیش متحد شدند و یک اتاق جنگ در عرسال واقع در شرق در نزدیکی مرز لبنان – سوریه ایجاد کردند.
به گزارش خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) در لبنان، این برنامه مشترک، کارشان را با گروگان گرفتن چند تن از سربازان ارتش آغاز کردند. جالب اینجاست که این گروهها اختلافهای زیادی و یا به عبارتی دیگر تنشهای زیادی با همدیگر در سوریه دارند ولی در لبنان متحد و یکدست هستند. بعضی کارشناسان معتقدند که قدرتهای منطقهای حامی این گروهها نقش پر رنگی در اتحادشان در لبنان ایفاء کردهاند چرا که قدرتهای منطقهای با این کار میخواهند در حقیقت با حزبالله لبنان رویارویی کنند به خصوص پس از پیروزیهای میدانی که حزبالله در سوریه به دست آورد وهمچنین شکستهای پی در پی که النصره و داعش در القصیر والقلمون وعرسال متحمل شدند.
با توجه به نیاز مبرم این گروهها به ایجاد یک پایگاه تکفیری مستحکم در لبنان، جنگ طرابلس را با عجله به راه انداختند، و این در راه خدمت به اهداف داعش بود که در تلاش است تا رشته کوههای شرقی لبنان را (که گفته میشود حدود پنج هزار جنگجوی داعش و النصره در آن به محاصره ارتش سوریه، لبنان و حزبالله در آمدهاند) با منطقه القلمون و القصیر در سوریه تا منطقه المنیه، عکار و طرابلس که بزرگترین و مهمترین شهر سنی نشین لبنان است به هم متصل کنند. با این برنامه عملا داعش عراق، سوریه و لبنان به هم متصل میشدند و رویای ایجاد "امارت اسلامی" داعشی در لبنان که از ماهها بر روی آن تبلیغ میکردند، محقق میشد.
شهر طرابلس که اخیرا یکی از نمایندگان مجلس در اظهاراتی تحریک آمیز آن را پایتخت اهل تسنن معرفی کرده است (در حالی که با نام پایتخت دوم لبنان معروف بود) به دلیل عدم رسیدگی و یا بهتر است بگوییم بی اعتنائی به آن شهر از لحاظ اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی در پائینترین درجههای نمودار رشد و توسعه لبنان قرار دارد و کار به جایی رسیده که سازمان ملل آن را یکی از فقیرترین استانهای بندری دریای مدیترانه معرفی کرده است، این را هم نباید فراموش کنیم که این شهر دارای مشکل تاریخی از نظر بافت مذهبی و طایفهای میباشد که بحران سوریه و تاثیرات آن در لبنان این مشکل را در سه سال اخیر عمیق تر کرد. از همین رو آثار تناقضات و رویاروییهای منطقهای و بازتابهای آن در لبنان به وضوح در این شهر دیده میشود.
ارتش لبنان با آغاز جنگ با گروههای تروریستی و در یک عملیات پیشگیرانه "احمد سلیم میقاتی" یکی از عناصر مهم تروریستی تکفیریها را در مخفیگاهش در روستای عاصون (17 کیلومتری شهر طرابلس) در مناطق کوهستانی ضنیه دستگیر کرد، این عملیات ضربه مهلکی علیه داعش و دیگر گروههای تکفیری بود چون در زمانی رخ داد که این گروهها هنوز جای پای خود را در کوهها و دشتهای منطقه مستحکم نکرده بودند، علاوه بر این دستگیری میقاتی در ادامه عملیات دستگیری "عماد جمعه" چهره مهم تکفیری منطقه صورت گرفت که زمینه نبرد عرسال در اوت 2014 را فراهم کرد و گروگان گرفتن سربازان ارتش لبنان را به دنبال داشت. دستگیری میقاتی باعث لو رفتن بسیاری از برنامههای داعش شد و راه را برای برخورد مسلحانه نیروهای ارتش و امنیتی لبنان با تروریسم در حال رشد در شمال لبنان فراهم کرد.
این دستگیریها و سپس جنگ گروههای داعش و النصره با ارتش لبنان در عرسال باعث شد تا گروه های تکفیری در طرابلس و شهر المنیه (10 کیلومتری طرابلس) در واکنشی عجولانه، عملیات نظامی خود را با عجله و بدون برنامه ریزی منسجم شروع کنند واین باعث شد که تحرکات نظامی آنها بی نظم باشد و همین فرصتی بود تا ارتش لبنان با قدرت و برنامه بهتری به مقابله با تروریستهای شمال برود و این در حالی بود که ارتش لبنان عزم خود را جزم کرده بود تا گروههای تکفیری را به هر قیمتی از منطقه طرابلس و نواحی آن بیرون رانده و پایگاههای آن را نابود کند اما متاسفانه در این بین حزب المستقبل (جریان 14 مارس) سیاست بی اعتنایی به حوادث طرابلس را در پیش گرفت و با فراخوان به اجرای طرح امنیتی اما به شیوهای مسالمت آمیز و بدون استفاده از سلاح عملا میخواستند توان ارتش را در حل وفصل نبرد بر داعش و النصره تضعیف کنند؛ ارتشی که در سطوح عالی و فرماندهی تصمیم خود را برای رویارویی با النصره و داعش در لبنان قطعی کرده بود.
سازمان اطلاعات و امنیت ارتش لبنان بر اساس اعترافات میقاتی دست به کار شد، میقاتی اعتراف کرده بود که گروههای تکفیری وابسته به او در صدد بودند با استفاده از حالت هرج و مرج در روستاهای مجاور (شهرک بقاع صفرین در 22 کیلومتری طرابلس، شهرک سیر در 21 کیلومتری طرابلس، شهرک عاصون در 17 کیلومتری طرابلس) با کمک دیگر گروههای تکفیری در منطقه همچون گروههای النصره در شهر المنیه، نهایت استفاده را کرده و منطقه "الضنیه" را تصرف و آن را امارت اسلامی اعلام کنند، و پس از آن پرچم داعش را در این شهر برافراشته و با ابوبکر بغدادی بیعت کنند تا زمینه را برای دستیابی به هدف بزرگ واعلام امارت اسلامی در شمال و بخشهایی از شمال شرقی لبنان فراهم کنند.
بحران در شمال لبنان از آنجا شروع شد که دو نفر به نام های شادی المولوی و اسامه منصور به همراه چند نفر مسلح تحت تعقیب پلیس و دستگاه امنیتی لبنان قرار می گیرند. شادی المولوی در مواضع افراطی سلفی گری و حمایت از النصره و اعلام خلافت اسلامی داعش در شمال لبنان از پیش شهرتی برای خود کسب کرده بود. وی از عوامل مهم تحریک حساسیتهای طایفی علیه شیعه و حزب الله لبنان بود. این دو یک مسجد در مرکز منطقه فقیرنشین "باب التبانه" در طرابلس را تصرف کرده و قانون شرعی و جزایی داعش را در این محلهها به اجرا درآوردند، آنها با تکیه بر برخی کارهای تبلیغی و رسانهای که حمایت خارجی را نیز در پی داشت به سرعت پیروی خود را از گروه النصره علنی کردند وبا "ابو مالک التلی" سرکرده گروه النصره در شهر قلمون در داخل سوریه بیعت کردند. معنای آن این بود که خلافت اعلام شده در سوریه به شمال لبنان متصل شده است. همزمان با این اتفاق شیخ خالد حبلص یکی دیگر از نیروهای افراطی سلفی شمال لبنان مسجد هارون ومدرسه السلام در شهرک المنیه را تصرف کرد و سربازان اهل تسنن ارتش لبنان را به جدائی از ارتش لبنان و ملحق شدن به امارت اسلامی فرا خواند. این شیخ بی نام و نشان، پس از غائله فتنه شیخ "احمد الاسیر" و جنگ وی علیه ارتش لبنان در صیدا و سپس فرارش از این شهر، به آدم سرشناسی تبدیل شده بود و برای خود در میان افراطیون شمال اسم و رسمی دست و پا کرده بود. با اقدام ارتش لبنان برای دستگیری این عناصر، عملیات پیشگیرانه ارتش لبنان نتیجه داد تا از دستیابی گروههای تکفیری به هدف بزرگی که در سر داشتند جلوگیری کند و مانع از تحقق فتنهای بزرگ در شمال لبنان شوند.
سؤالی که اینجا مطرح است این است که هدف از اصرار و تلاش برای تشکیل امارت اسلامی در طرابلس چه بوده است؟ و چه چیزهایی باعث شد شهر طرابلس منفجر شود؟
مردم در شهر طرابلس و بخصوص در مناطق شمالی احساس میکنند که اوضاع دوباره منفجر میشود، این احساس زمانی شکل گرفت که افراد مسلح از مهلت (دعوت به آرامش) که ارتش لبنان در روز 26 اکتبر 2014 داده بود، استفاده کرده و متواری شدند. متواری شدن یکی از نیروهای سلفی افراطی "خالد حبلص" به همراه تعدادی زیادی از افراد مسلح در شهرک حنین در زمان دعوت به آرامش و آتش بس کوتاه مدت این احساس را نزد مردم طرابلس پررنگ تر کرده است، مردمی که در طرابلس و اطراف آن زندگی می کنند خطر این جریانات و افراد افراطی را از نزدیک احساس میکنند.
برخی اطلاعات و نشانهها حاکی از آن است که متواری شدن این افراد در نتیجه نوعی مذاکره سیاسی پشت پرده صورت گرفته است که برخی از شخصیت های نزدیک به حزب المستقبل لبنان پشت صحنه آن بودهاند، چرا که در همین زمان گروه تروریستی النصره در چند مرحله به اعدام سربازان گروگان گرفته شده از ارتش تهدید کرده بود ولی در لحظه آخر از عملی کردن تهدیدات خود منصرف شدند.
سرانجام از شدت درگیریها در طرابلس کاسته ولو کوتاه مدت متوقف شد در حالی که علل آغاز دوباره آن هنوز پا برجاست، ارتش لبنان کماکان لانههای این گروه های تروریستی را مورد حمله قرار میدهد تا سرنوشت شادی المولوی و اسامه منصور وخالد حبلص و افراد دیگر را مشخص و آنها را دستگیر کند. جنگ در طرابلس خسارتهای کلانی در پی داشته است، گزارشها نشان می دهد که این خسارتها به چهل میلیون دلار میرسد و با در نظر گرفتن خسارتهای غیر مستقیم به رقمی به مراتب بیشتر از آن خواهد رسید. این خسارتها در نتیجه بیش از 20 درگیری مسلحانه در شهر طرابلس از بدو بحران سوریه تا به امروز تحمیل شده است، خسارتها به شهری که از لحاظ جغرافیایی، تاریخی و اجتماعی به سوریه نزدیک است.
تحولات منطقه نشان داد که گروههای تکفیری در سوریه وعراق قصد دارند شهر طرابلس را تصرف کنند، دلیلش این نیست که طرابلس شهر سنی نشین میباشد و نه به این دلیل که چون یک شهر استراتژیک و بندری است بلکه از آن رو است که از نگاه تکفیریها این شهر دارای معیارهای لازم برای تبدیل شدن به یک پایتخت واقعی را دارد، گروههای تکفیری پس از تصرف شهر الموصل و معرفی آن به عنوان پایتخت دولت خلافت ابوبکر بغدادی، نیاز مبرم داشتند تا یک شهر با نام و نشان دیگر با مختصات مطلوب را در منطقهای بین سوریه و لبنان تصرف کنند زیرا دستاوردهای نظامی آنها در سوریه در روستاهای دور افتاده و برخی شهرهای کوچک ادامه دارد و تصرف آنها فاقد حساسیت لازم است و نمیتوانست تکفیریها را اشباع کند؛ از همین رو فتح طرابلس با ویژگیهای طایفی و جغرافیایی میتوانست قدرت مانور داعش را در منطقه چند برابر کند.
مشکل و بحران شهر طرابلس زاییده امروز و دیروز نیست و در واقع مشکل اساسی آن سردرگمی هویتی است که این شهر از زمان جدائی از کشور سوریه و ملحق شدن به جمهوری لبنان با آن دست وپنجه نرم میکند. این شهر در گذشته در زمان امپراطوری عثمانی، عمق جغرافیایی و طبیعی برای یک منطقه جغرافیایی با طیف وسیعی بود که تا شهر حلب ادامه داشت، وقتی دولت لبنان بزرگ در سال 1920 تاسیس شد شهر طرابلس از این طیف جدا و آن را در حقیقت به وطن یا سرزمین کوچکتر تازه تاسیس شده ملحق کردند. از همین رو مردم این شهر احساس بی عدالتی کردند چون آنها مجبور شدند از امتیازات بسیار زیادی چشم پوشی کنند تا این شهر در لبنان نقش جدیدی را ایفا کند. انباشتگی انتظارات و مطالبه امتیازات چیزی جز نا امیدی مردم عایدشان نکرد و حکومتهای متوالی در لبنان به این مشکل رسیدگی نکردند و از سویی دیگر بی اعتنایی به اوضاع معیشتی و اقتصادی در این شهر روز به روز بیشتر شد. جنگ داخلی در سال 1975 که شروع شد فاصله بین این شهر وحکومت و سازمانهای دولتی بیشتر شد و کار به جایی رسید که در طول این بحران داخلی تلاشهای زیادی صورت گرفت تا این شهر از کنترل دولت خارج شود.
ادامه دارد