علی کریمی از امضای قرارداد داخلی با استقلال پیش از رفتن به پرسپولیس، در ابتدای دوران فوتبالیاش پرده برداشت. وی همچنین عدم تمدید قراردادش با بایرنمونیخ و لگد زدن به ساک پس از تعویضش در جامجهانی 2006 آلمان را به ترتیب به عنوان حسرت و پشیمانی زندگی ورزشی عنوان کرد.
به گزارش ایسنا، عادل فردوسیپور در جدیدترین قسمت برنامه 90 با علی کریمی مصاحبهای را انجام داد که در ادامه به طور کامل آورده شده است. این گفتوگو که بر خلاف سایر مهمانان برنامه نود از پیش ضبط شده بود به اکثر رخدادهای فوتبال علی کریمی، ستاره فوتبال ایران مربوط میشد.
دوره مربیگری چگونه است؟ وارد دوران مربیگری شدی بدون هیچ کلاسی و یک مرتبه به صورت خودجوش مربی شدی!
بالاخره در مملکت ما خیلی کارها خودجوش انجام میشود. ما هم گفتیم که به صورت خودجوش یک حرکتی انجام دهیم. از کارلوس کیروش به خاطر این که این پیشنهاد را به من داد، تشکر میکنم.
کلا به مربیگری علاقه داری؟ در دوران بازی هم هر وقت تعویض میشدی با این که مربی روی نیمکت حضور داشت، کلی مربیگری میکردی؟
مربیگری که نه ولی بالاخره وقتی روی نیمکت مینشستم باید به شکلی فشار و استرس را تخلیه میکردم. برخی هم میگفتند خیلی علاقه دارد به مربیگری، در حالی که آن زمان به مربیگری زیاد علاقهای نداشتم. گاهی اوقات انسان به برخی چیزها فکر نمیکند؛ در حالی که در مسیر آنها قرار میگیرد.
تو خیلی محبوب بودی. نگران نبودی که کیروش در این مقطع بخواهد از محبوبیت تو استفاده کند؟
نه، فکر نمیکنم. طبیعتا ایشان هم به همه چیز فکر کرده است. به هر حال باعث افتخار است که این پیشنهاد به من شده، در صورتی که خیلی از بازیکنان همدوره من بودند که میتوانستند جای من قرار بگیرند.
از دوران کودکی بگو و این که چگونه مسیر علی کریمی شدن طی شد؟
مثل بقیه گذشت دیگر. همیشه همسایهها به خاطر شکستن شیشهها از ما شاکی بودند. خانواده هم که مخالف بازی کردن من بود. البته پدرم چون والیبال بازی میکرد، دوست داشت اما خانوادهها همیشه روی درس تاکید داشتند و ما هم که ماشاالله در درس خواندن نخبهای برای خودمان بودیم.
قبل از شکستن شیشهها سر توپ میزدی و بعد شوت میکردی؟
آن موقع زیاد بلد نبودم سر توپ بزنم همینطوری شوت میکردم و بنده خدا همسایهها خیلی اذیت میشدند.
در انتهای فامیلی ات پاشاکی وجود داشت؟
به دلیل این که صدا زدن این اسم یک ذره سخت بود، آن را حذف کردیم. پاشاکی روستای محل تولد پدرم است که نزدیک سیاهکل است.
شروع علی کریمی شدنت با همان فوتسال بود و بابک معصومی و بازی معروف استقلال و فتح؟
نه آن زمان که در حد همان نوجوانان و جوانان بودیم و شروع کار از همان بازی داخل سالن جام رمضان که فکر میکنم دیگر برگزار نمیشود.
آن بازی خیلی عجیب و غریب و سالن تقریبا پر بود و خیلی هم دریبل نمیزدی اما وقتی دریبل میزدی خیلی بد این کار را انجام میدادی؟
آدم گاهی اوقات از دستش درمیرود بعضی چیزها.
در آن بازی گل پنجم یا ششم را که زدی خیلی هم کار خاصی نکردی!
کار خاصی نکردم و فقط خوشحالی بود. شاید اگر من هم آن بالا بودم و طرفدار تیم محبوبم بودم به عنوان یک تماشاچی چنین اتفاقی رخ میداد که بعضی وقتها طبیعی است.
در همان بازیهای فوتسال که اول شدید یک سری فرش به شما دادند؛ فرش های چند متری که زیر بغل زدید!
فرش را که یادم نمیآید اما به خاطر دارم که یک دست گرمکن به ما دادند. جالب آن که به تیم آتشنشانی که سوم شد گرمکن قرمز دادند و به ما هم گرمکن سبز دادند که آنها خودشان از قبل همان گرمکن قرمز را داشتند و ما نیز به دلیل رنگ لباسمان یک دست گرمکن سبز دیگر هم داشتیم، بنابراین بلافاصله رفتیم رختکن و گرمکنها را با هم عوض کردیم.
استقلال یا پرسپولیس؟
حقیقتا از بچگی همه خانوادهمان پرسپولیسی بودند به جز فرشید. نمیدانم شاید تا حالا کسی این را نمیدانست. فرشید استقلالی بود در حالی که همه خانوادهمان پرسپولیسی بودند. من با استقلال قرارداد داخلی هم امضا کرده بودم.
قبل از آن مسابقات فوتسال بود؟
بله
قراردادت چهار میلیون تومان بود؟
قراردادم پنج میلیون تومان بود و آن زمان قرارداد داخلی اعتباری نداشت و یک بازیکن میتوانست همزمان با 10 تیم قرارداد داخلی امضا کند.
آقای عابدینی در آن زمان شما را گرفت؟
بله.
چقدر بیشتر؟
شاید باورتان نشود اما مبلغ به مراتب کمتر بود ولی طبیعتا چون از بچگی طرفدار پرسپولیس بودم، اتفاقی افتاد که به آن چه آرزو داشتم، رسیدم.
اولین دستمزد؟
آن زمان که در نوجوانان نفت بودم حقوقی میدادند که حالت حق ایاب و ذهاب داشت ولی بعد کمکم از 700 یا 750 تومان شروع شد که این آخرها که گل سرسبد تیم شده بودم به سه هزار تومان رسیده بود.
محرومیت یک ساله؟
همان زمانی بود که صحبت از پرسپولیس شده بود که من با آقای عابدینی صحبت کرده بودم که از همان بازی اول در ترکیب اصلی به زمین میروم ولی بعد از بازی دوم و سوم علی آقا آمدند. به یاد دارم که در همان بازی دوم یا سوم بود که آخرین بازی آقای مهدویکیا هم بود و میخواستند بروند. بازی مقابل فجرسپاسی در تهران که بازی هم مساوی شد. بین دو نیمه آقای عابدینی به من گیر داد و گفت اگر یک کارگر ساختمانی میآوردم بهتر از تو کار میکرد! این هم شانس من بود. خاطره تلخی بود ولی تجربه شیرینی هم بود که در آن سن 19 یا 20 سالگی به این نتیجه رسیدیم که زمانی داور سوت بزند هر کاری که بکنیم چیزی برنمیگردد ولی هم اکنون هم خیلیها اعتراض میکنند در حالی که فایدهای ندارد.
با انصاریان خیلی خوب بودی و همین موضوع عامل شد که دست به چنین کاری بزنی؟
بله. من بازی نمیکردم علی هم اخراج شد و به اصطلاح جو ما را گرفت و گفتند برو استراحت کن و ما هم از خدا خواسته رفتیم استراحت کردیم. حالا هر هفته که میگذشت میگفتند آقای مصطفوی با پیتر ولاپان خوب است و محرومیتت را میبخشند و آمدند و آقای عابدینی کلی فرش دادند و جواب نداد. گویا خشکه حساب میکردند!
در سالن گیشا با تیم برادران علی دایی بازی داشتید. یک دفعه گفتند بازی شما تعطیل است، چون آقای دایی میخواهد با تیم ملی به آمریکا برود، باید بازی تیم او انجام شود! در این بازی درگیری شد و علی دایی محروم بینالمللی را به تو گفت. یکی دو بار لایی انداختی که بماند ولی در یک صحنه بدون توپ او را زدی که گفت محروم بینالمللی!
بالاخره ایام به کامشان بود و در تیم ملی بودند. من فکر میکنم آدم در هر جایگاهی که قرار میگیرد باید همه چیز را رعایت کند و هیچگاه از بالا چیزی را نگاه نکند.
و این موضوع ادامه پیدا کرد و یک مصاحبه با هفته نامه تماشاگران کردی و گفتی خدا علی دایی را بغل کرده است!
فکر نمیکنم حرف بدی زده باشم.
همه میگویند که به علی کریمی اگر از آتلتیکو مادرید و پروجا و الاهلی پیشنهاد میکردند جایی را انتخاب میکرد که راحتتر است،. یک نقل قول را هم شنیدم که گفته بودی اگر این پولی که از فوتبال به دست میآورم اگر یک بنگاه مسکن یا ماشین هم بود و من همین پول را به دست میآوردم فوتبال را کنار میگذاشتم!
این تیتر را هم دارید شما در روزنامهها؟ من چنین چیزی را به یاد ندارم. حالا نروید و تیترش را بیارید و نشان دهید. خیلی درباره حساب تنبلی من و ضعیف بودن لیگ امارات صحبت میکردند ولی در نهایت من از لیگ امارات ترانسفر شدم. شاید باورتان نشود در فرودگاه یک مبلغ بسیار وحشتناکی به من پیشنهاد دادند و دیگر آقای جلالی اصلا اجازه نداد و گفت دیگر باید بروی. ما هم گفتیم حالا که تا فرودگاه آمدهایم بد است اگر برگردیم، سوار هواپیما شدم و رفتم.
در بازی با الهلال وقتی رفتی پشت ضربه پنالتی مطمئن بودم که چیپ میزنی. اصلا از قیافهات معلوم بود که میخواهی چیپ بزنی!
قیافه ما شبیه چیپ است. جالب این که زمان ضربه مازیار زارع به من گفت که علی چیپ نزنی! گفتم اتفاقا میخواهم چیپ بزنم. گفت علی جان مادرت نه. من هم گفتم کاری نداشته باش. در چنین شرایطی دروازهبان اصلا فکرش را نمیکند؛ هر چند یک پنالتی چیپ زدم که یکی از دروازهبانهای ایرانی دستم را خواند و پنالتی ما را گرفت.
بهترین سر توپی که زدی؟
زیاد سر توپ زدم ولی در بازی بایرن - هانوفر یک سر توپ زدم و پس از آن شوتم به تیرک دروازه برخورد کرد که اگر گل میشد خیلی برایم خوب بود.
گفتند برف مونیخ را نمیبینی؟
برف مونیخ را دیدم. حتی یادم است بهار بود و برف میآمد. برف بهار را هم دیدم.
آن زمان خیلی انگیزه داشتی. گفتند که تحت فشار تمرینات ماگات دوام نمیآوری؟
همواره بازیکنانی که تیمشان را عوض میکنند دارای انگیزهاند؛ مخصوصا تیمی مثل بایرن با آن همه امکانات و برنامهریزی و ستاره. خدا را شکر همه بچهها خوب بودند و سریع من را قبول کردند و توانستم کارم را پیش ببرم. فقط حسن صالح حمیدزیچ یک مقدار اذیت میکرد. نه این که کاری کند فقط کمی موذیانه عمل میکرد و شاید از کسی سفارش گرفته بود که ما را اذیت کند.
نزدیک جامجهانی مصدوم شده بودی؟
کلا شرایط خوبی نبود برای جامجهانی و تمرینات به گونهای نبود که برای جامجهانی آماده باشیم ولی با همان امکانات رفتیم و همان اتفاقات افتاد و میدانم الان موضوع را میخواهید به چه چیزی ربط بدهید. یک بازیکن وقتی خوب بازی نکرده و تعویض میشود، بهترین راه این است که فشار را از رویش کم کنیم و مربی یه دستی به او بدهد و اگر آن لحظه برانکو به من دست میداد شاید آن اتفاق نمیافتاد. زمانی که شما خوب کار نکردهاید و تعویض میشوید و برای مربی هم اهمیتی ندارد، میشود همان شوت زیر ساک. عکاسش واقعا خوب بود و قشنگ آیتم به آیتم گرفته بود. جالب این که با همان پایی شوت زدم که مصدوم بود. اول فکر میکردم که سبک است اما همان ساکی بود که تمامی وسایل در آن قرار داشت.
نیت لگد را از قبل کرده بودی؟
نه، همینطوری شد.
دو دستگیهایی در تیم ملی در آن زمان وجود داشت؟
به نظر من اصلا چنین چیزی نیست. زمانی که یک تیم فوتبال موفق میشود برای همه بازیکنان خوب است و زمانی هم ناکام باشد برای همه بازیکنان بد است.
این که علی دایی گفته بود در چشم من نگاه میکردند و به من پاس نمیدادند؟
شما الان خودت کاپیتانی و امیدوارم بعدا از این حرفها نزنی ولی بازیکن در یک لحظه تصمیم میگیرد. ممکن است در یک لحظه چند گزینه پیش روی بازیکن باشد و چند موقعیت داشته باشد. طبیعتا این ملاک نمیشود و نباید این تصور باشد که به من پاس نمیدهند؛ کما این که آقای مهدویکیا خیلی سانترها کرده اند که ایشان توانستهاند گل بزنند.
داربی جنجالی 79؟
داشتم آن وسط جدا میکردم؛ جالب این که تشویقهای فدراسیون در حد تقدیرنامه است ولی تنبیهها همه مالی.
محرومیت از طریق فدراسیون؟
آن زمان انتقادی را از فدراسیون انجام دادم و طبیعتا به نوعی حمایت کردم از مربی، چون مربی برای موفقیت نیاز به یک سری امکانات و برنامهریزیها دارد. طبیعتا من پس از این موضوع بلافاصله محروم شدم. البته من در اولین جلسه تمرین تیم در سرعین تمرین کردم که پس از آن آقای ابراهیمی سرپرست بودند و با مربی وقت خیلی روابط خوبی داشتند. آمد و گفت سریع تکذیب کن! یک مصاحبه از قول تو زدهاند که آن را تکذیب کن. من هم گفتم من خودم این مصاحبه را انجام دادهام چرا آن را تکذیب کنم؟ تا آن جایی که من اطلاع دارم به ایشان هم پیغام داده بودند که هیچ صحبتی نکند در صورتی که من از ایشان حمایت کردم. دقیقا به یاد دارم ایشان درباره این قضیه صحبت نکردند حالا به هر دلیلی که خودشان میدانند و در جریان هستند که من هم دیدم باید یک رابطه متقابل بین مربی و بازیکن باشد. که بلافاصله دیدم اخبار روی خروجی خبرگزاریها قرار گرفت که فدراسیون فوتبال من را محروم کرده است. من هم سریع به دوستم زنگ زدم از تهران آمد و همه ساعت هفت صبح خواب بودند که من اردو را ترک کردم و تا تهران هم با ماشین رانندگی کردم. دوستانم شب تا صبح رانندگی کردند و من هم صبح تا ظهر رانندگی کردم.
آشتیکنان با علی دایی؟
از این آشتیهای زورکی که ماشاءالله زیاد داشتهایم. باورتان نمیشود در حالی که داشتیم وارد زمین میشدیم یک نفر از پشت من را در این قضیه هل داد.
بدترین بوسه سال می شود بوسه علی کریمی و علی دایی؟
واقعا.
بازی با پرسپولیس که زیر پیراهنت، لباس پرسپولیس را پوشیده بودی؟
میخواستم زمانی که گل زدم پیراهنم را در بیاورم. خوب شد، گل نزدم. منتظر یک فرصت بودم که این کار را انجام دهم. مجددا مثل همیشه جو ما را گرفت و آن اتفاق افتاد.
در یکی از گزارشها گفتم که علی کریمی اخطار عمدی گرفت تا سفر کرمان را نرود که تو هم مصاحبه کردی و گفتی آقا چه کار داری، اصلا میخواهم با اسب بروم!
راست گفتم دیگر. ماشاءالله گزارشگرها نیز میگویند و مردم هم بالاخره گوش میکنند و از ما میپرسند آن قضیه چی بود؟ طبیعتا من قبل از این که با آقای هدایتی قرارداد ببندم همه صحبتها را با ایشان کرده بودم و هیچگونه مشکلی وجود نداشت و حتی حمید استیلی هم که مربی تیم بود هیچ مشکلی با این قضیه نداشت اما نمیدانم چرا یک سری با این قضیه مشکل داشتند.
شالکه؟
تسویه حسابمان را با باشگاه استیلآذین کرده بودیم که آقای فاضلی در ژانویه با من تماس گرفت و گفت که ماگات با او صحبت کرده است و ما هم دیدیم یک مدت ایران نباشیم همه از دستمان راحت میشوند.
رائول را که دیدی حرفهای بودنش خیلی روی تو تاثیر گذاشت!
واقعا، اصلا یک نفر در آن سن و سال تمرین کردنش یک الگوی خیلی خوبی بود؛ چرا که در آن موقعیت کسی دنبال تمرین نیست و تمام انرژیاش را برای بازی میگذارد ولی او این گونه بود و در آن جا هم خیلی محبوب بود.
اگر رائول را زودتر میدیدی مسیر زندگیات تغییر نمیکرد؟
میتوانست تغییر کند.
چرا به یک باره به تراکتورسازی رفتی؟ چون تقریبا قبلش هم خداحافظی کرده بودی!
قبل از آن خداحافظی کردم اما بعدا عذرخواهی کردم و اعلام هم کردم. الان هم مجددا عذرخواهی میکنم ولی میخواستم مجددا بازی کنم. متاسفانه همواه از شانس من یک سری آدمها آمدند که نمیدانم چرا با حضور من در پرسپولیس مشکل داشتند اما بالاخره یک روز آشکار میشود و مردم هم میدانند ولی از شانس من این گونه بود که هر زمان میخواستم باشم یک سریها مانع میشدند.
اعلام کردی که یک روز میگویی چرا به پرسپولیس بازگشتی ولی هیچ وقت نگفتی. دلیل خاصی داشت؟
هیج جا این مسئله را نگفتهام. دوست داشتم دوباره بازیکن سال آسیا شوم، چون آن زمان هم پرسپولیس در آسیا بود و میدانید که معمولا بازیکن سال آسیا را با توجه رقابتهای جام باشگاههای آسیا انتخاب می کنند که متاسفانه این اتفاق نیفتاد و همه چیز تمام شد.
کلا در دوران ورزشی با مدیران و مربیان خیلی کنار نمیآمدی. از رویانیان و شیرینی گرفته تا انصاریفر و مانوئل ژوزه و آجرلو و دایی و قطبی و دنیزلی و ... آیا اگر به عقب بازگردیم باز هم با این همه آدم به مشکل میخوری؟
بالاخره من هم این گونهام. فکر نمیکنم کسی بتواند خودش را عوض کند.
بهترین گل؟
یکی از گل هایی که خیلی دوست داشتم و همیشه برایم جالب بود در بازی بایرن مونیخ - دورتمند بود که قبل از بازی و در نیمه اول خوب کار نکرده بودم و خیلی آقای ماگات هم به من گیر داد و در این حد که این جا دوبی نیست و شرایط فرق میکند که در نیمه دوم گل زدم و همیشه این اتفاق در خاطرم مانده است.
حسرت؟
همیشه تنها حسرتی که در زندگیام میخورم این است که وقتی قراردادم با بایرن تمام شد قراردادم را تمدید نکردم و به دلیل یک سری مسائل این اتفاق نیفتاد و این یکی از حسرتهایی است که در زندگی ورزشیام میخورم.
از کدام حرکتات بیشتر پشیمانی، هل دادن داور یا لگد زدن به ساک؟
فکر می کنم لگد زدن به ساک.
هاوش و هیرسا اهل فوتبال هستند؟
بازی میکنند. بعضی وقتها میزنند در کار فوتبال. بعضی وقت ها می زنند در کار والیبال و بسکتبال، تنیس و ...
مثل خودت نیستند که دیوانه فوتبال باشند؟
آن قدر که ما در کوچه بازی میکردیم و شب هم خسته و کوفته میآمدیم نه.
استعدادش را دارند؟
فعلا که نمیتوان چیزی گفت باید ببینیم در ادامه چه میشود، ولی خودم دوست دارم که سمت فوتبال نروند و سمت والیبال، بسکتبال، با تنیس بروند؛ هر چند الان بسکتبال بازی میکنند ولی این که تا کجا آن را ادامه دهند خدا میداند.
هشت؟
هشت هم شمارهای است که سالها آن را میپوشیدم. خیلی دنبالش نبودم. شاید این شماره میتوانست هفت یا شش یا نه باشد ولی به هر حال با هشت گره خورد و با آن ماندگار شد.
علی پروین؟
بالاخره علی پروین از اسطورههای فوتبال ایران و باشگاه پرسپولیس است.
انتهای پیام