محمود دولتآبادی در مراسمی با حضور معاون فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی با لحنی اعتراضی گفت: سالهاست حقوق مدنی و انسانی من ، حق کار، بازنشستگی، بیمه نشر آثار و حق پیگیری سرقت آثار من در سینما و تلویزیون زیر پا له شده است.
این نویسنده پیشکسوت همچنین به موضوع انتشار جعلی رمان «زوال کلنل» چاپ افغانستان اشاره کرد و از وزارت ارشاد خواست تا جلو این کار گرفته شود.
به گزارش خبرنگار ادبیات ایسنا، محمود دولتآبادی در نشستی که 25 آبانماه بهمناسبت هفته کتاب در بنیاد شعر و ادبیات داستانی برگزار شد، با توجه به اینکه سیدعباس صالحی - معاون فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی - هم در این مراسم حضور داشت، به موضوعات مطرحشده چند وقت اخیر درباره انتشار آثارش اشاره کرد و گفت: من اهل گله نیستم. به راه عشق گام نهادیم و آمدیم و میرویم. اما من 30 سال است که در این جامعه زندگی و کار میکنم. من به این سرزمین تعلق دارم. من عاشق کشورم هستم. رمز اصلی این است. با این حال، در تمام مدتی که خانهنشین بودهام در میان تمام مقامات فرهنگی تنها با سه نفر صحبت داشتهام. یکی از آنها جواد فریدزاده اهل خراسان بود که با او گفتوگویی دوستانه داشتیم. یکی آقای درّی بود که رفتارش دوستانه نبود و سومین شخص آقای صالحی بود و هست که به اعتبار منش و عرق خراسانی بودن، یک جلسه گفتوگوی دوستانه داشتهایم.
دولتآبادی ادامه داد: الان هم گله نمیکنم که سالهاست حقوق مدنی و انسانی من زیر پا له شده است. حق کار، بازنشستگی، بیمه نشر آثار، حق پیگیری سرقت آثار من در سینما و تلویزیون زیر پا له شده است و در مسیر این زیر پا لهشدهها سه بار سه کشور مهم دنیا از من دعوت رسمی کردند تا بروم و با زن و بچه در آنجا زندگی کنم، اما از آنها تشکر کردم و نرفتم.
نویسنده «کلیدر» اظهار کرد: زمانی در این مملکت جنگ بود. من برای گرفتن مجوز انتشار آثارم به وزارت ارشاد رفتم. فردی که آنجا بود من را تهدید کرد. من به او گفتم فکر نکن با این تهدیدها من از این مملکت میروم و در کافههای پاریس مینشینم و به شما فحش میدهم. ما دو خط موازی هستیم که هیچگاه به هم نمیرسیم. زمان مشخص خواهد کرد که چه کسی وقتی موشکباران صدام به تهران برسد در این شهر میماند. گذشت و موشکباران صدام به تهران رسید و من در زمان موشکباران با زن و سه بچهام در تهران ماندم اما نمیدانم آن فرد ماند یا رفت.
دولتآبادی سپس گفت: در همان زمان که در ایران جنگ بود، دبیر کانون نویسندگان سوئد به من گفت، چرا میخواهی به ایران بروی؟ آنجا جنگ است! من هم به شوخی جوابش را دادم و برگشتم.
این نویسنده سپس با اشاره به گفتههای چند روز قبل خود که گفته بود میخواهم برای بار آخر به وزارت ارشاد بروم و با مسئولان صحبت کنم، اظهار کرد: دلیل اینکه گفته بودم میخواهم با یکی از مقامات صحبت کنم، این بود که به آنها بگویم چرا جلو یک کتاب جعلی را نمیتوانید بگیرید و نمیگیرید. کتاب و اسم من را جعل کردهاند. اسم ناشر معلوم است. ضابط ارشاد در محل کار این ناشر، کتاب را ضبط کرده است ولی چرا این کتاب جعلی در شهرستانها به اسم من به فروش میرسد و کسی نیست که جلو آن را بگیرد؟ پس ارشاد چه قیمومیتی دارد؟ کار وزارت ارشاد این نیست که بگوید کتاب من اشکال ساختاری دارد. البته این اشکال ساختاری نیست؛ شاهکاری ساختاری است. اگر اینطور نبود، منتقد غربی آن را همتای گرونیکای پیکاسو نمیدانست.
دولتآبادی سپس گفت: آثار پیکاسو همه شاهکارند، اما در میان آنها گرونیکا از همه متمایز است. حالا آن آقا میگوید این کتاب اشکال ساختاری دارد، نه جانم! در خراسان قالیچهای بافته میشود که دو طرف آن روست، یعنی پشت و روی آن یکی است. اگر آن منتقد غربی این قالیچه را دیده بود دیگر نمیگفت این اثر همتای گرونیکای پیکاسوست، بلکه میگفت این اثر مثل آن فرش دستباف خراسانی است. نه، آقای نوشآبادی (سخنگوی وزارت ارشاد)! این اشکال ساختاری نیست.
دولتآبادی در ادامه اظهار کرد: این روزها از مشهد به من خبر دادهاند که این کتاب (زوال کلنل) در افغانستان چاپ شده و به مشهد آمده است و دیگری میگوید این کتاب به شیراز رسیده است. الان هم میگویم این کتاب اعتبار ملی ماست. آثار ادبی اعتبار ملی ماست. من از شما انتظار دارم جلو این نقض حقوق معنوی مرا بگیرید. این دیگر آبروی معنوی من است نه مادی. دسیسهای است که میخواهد مرا خراب کند، اما کوه را نمیتوان خراب کرد.
خالق «جای خالی سلوچ» گفت: من از دل کویر ایران سلسله جبال پدید آوردهام. دل کوه میتواند معدن جواهر باشد. آن را میشود کشف کرد، اما نمیتوان خرابش کرد.
دولتآبادی همچنین درباره نفس حضورش در این مراسم اظهار کرد: وقتی که از اینجا به من زنگ زدند و گفتند موضوع برنامه درباره آثار پرمخاطب است، به این فکر کردم که اصطلاح پرمخاطب در مورد ادبیات، اصطلاح کاملاً غلطی است. برای اینکه مخاطب معنی خطابهخوان میدهد، در حالی که در 100 سال اخیر در ادبیات بحث مفصلی وجود داشته در باب اینکه نویسنده خطیب نیست که مخاطب داشته باشد.
این نویسنده پیشکسوت اظهار کرد: ادبیات امری است که آزادانه خلق میشود، آزادانه در اختیار خوانندگان قرار میگیرد، آنان هم آزادند که اثری را بخرند و بخوانند یا نخرند و نخوانند.
او سپس اظهار کرد: ما هنرورز داریم و هنرپذیر، ما خطیب نیستیم و هیچ امر متقنی را نمینویسیم که به دیگران اعمال کنیم. ما چیزی را تلقین نمیکنیم. فضایی که ما در آن کار میکنیم، فضای خلوت ماست و این در صحت و صدق باطن وجود دارد و در آن خلوت هیچ نویسندهای به خود اجازه نمیدهد که به مخاطب خودش بگوید شما مخاطب من باش و بشنو که من چه میگویم.
دولتآبادی درباره تجربه زمان نوشتن آثارش اظهار کرد: بهراستی سوگند میخورم که هرگز در زمان نوشتن به این امر فکر نکردهام که آیا اثر یا آثاری که از من منتشر میشود، خوانده خواهد شد یا نه. عمده فکر من در زمان نوشتن این است که از عهده خودم برخواهم آمد یا نه. برخی درباره من فکر میکنند که انگار این آدم عبوس با دنیا سر جنگ دارد. نهخیر، من با دنیا سر جنگ ندارم، با هیچ شخصی. جنگ من با خودم است. وقتی من از آن دهلیزهای خوفناک در جنگ با خود بیرون میآیم، دیگر فرصت این را ندارم که راجع به آن چیزی که نوشتهام، دیگران چه فکر میکنند و این عجیب نیست.
او سپس درباره کار منتقدان ادبی ایرانی اظهار کرد: من هیچ نقدی را از آثارم نمیخوانم. نه اینکه خیلی قدر باشم، نه. برای اینکه نقد چیزی به من نمیدهد و وقتی هم به نقد نیاز داشتم، کسی چیزی ننوشت. در آن زمان تنها یک مقاله در روزنامه کیهان نوشته بود که من اشتباه میکنم و دارم خلاف جهت شنا میکنم. اصلاً مگر کار ادبیات غیر همین است؟ مگر کار ادبیات سؤال کردن نیست؟
دولتآبادی تصریح کرد: پس از این نقد دیگر چیزی درباره من نوشته نشد تا 25 سال بعد که دو مطلب اندک درباره «روزگار سپریشده مردم سالخورده» نوشته شد. من ایرادی به اینکه کسی درباره آثار من نقد ننوشت نمیبینم، چون ما منتقد حرفهیی نداریم. منتقد فیلسوف است و ما فیلسوف نداریم. متفکر ادبیات یعنی فیلسوف ادبیات و فیلسوف ادبیات کسی است که باید برای خواندن و نقد نوشتن یک کتاب شش ماه وقت بگذارد تا آن را نقد کند، اما مگر او زن و بچه ندارد که شش ماه برای خواندن یک کتاب و نوشتن نقد درباره آن وقت بگذارد؟ بنابراین، من هم وقتی کارم را انجام میدهم به این فکر میکنم که من در نوشتهام پیروز میشوم و او بر عمر من.
او در پایان اظهار کرد: من نمیگویم هنرمند هستم، من هنرجو هستم و هنر میورزم.
به گزارش ایسنا، سیدعباس صالحی - معاون فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی - نیز در بخشی از سخنانش درباره گفتههای محمود دولتآبادی گفت: راجع به صحبتهای آقای دولتآبادی که صحبتشان درباره مسائل حاشیهیی حوزه کتاب بود و ایشان آن را مطرح کردند، باید بگویم، وزارت ارشاد نسبت به کتابی که حداقل در داخل کشور مجوز نشر ندارد، حساس است و درباره انتشار و عرضه این آثار سریعا پیگیری میکند.
معاون فرهنگی وزارت ارشاد گفت: درباره این مسئله که آقای دولتآبادی مطرح کردهاند، یک بار قبلاً باواسطه موضوع اینچنینی به ما منتقل شده بود که وزارت ارشاد سریعاً ورود پیدا کرد و خودشان میدانند و ناشرشان هم در جریان قرار گرفت. یک مورد دیگر هم که گفتند که کتابشان در فلان جا و در جاده شیراز به فروش میرسد، دوستان رفتند و پیگیری کردند. در مورد اخیر هم که گفته شد کتاب در افغانستان چاپ شده و به مشهد رسیده است، حتماً دنبال میکنیم تا آثار غیرمجاز نه تنها آثار ایشان، بلکه آثار هیچ کسی در فضای نشر ایران غیرمجاز منتشر نشود و حق این افراد تضییع نشود.
صالحی ادامه داد: البته وزارت ارشاد نیروی انضباطی ندارد ولی در موارد اخیر از نیروهای انضباطی کمک گرفته تا این موضوعات را پیگیری کند. در این مورد هم ما حتماً پیگیری میکنیم تا این موردی را که ایشان گفتند رصد کنند.
به گزارش ایسنا، در ادامه این نشست تعداد دیگری از نویسندگان و شاعران از جمله مصطفی مستور، محمدعلی بهمنی و فاضل نظری با موضوع آثار پرفروش و پرمخاطب سخنرانی کردند.
محمود دولتآبادی که در میانه این برنامه حاضر شد، بلافاصله پشت تریبون دعوت شد و سخنانش را که بیان کرد، از محل برگزاری این مراسم خارج شد.
مشروح گزارش این نشست متعاقباً مخابره میشود.
انتهای پیام