اگر این مرد نبود ...

موسیقی غربی در ایران رواج پیدا کرده بود، بسیاری از مردم موسیقی ایرانی را غیرعلمی و تدریس آن را بیهوده می‌دانستند و حتی در بازه‌ای، موسیقی ایرانی در هنرستان عالی موسیقی تدریس نمی‌شد و بسیاری از کسانی که سازهای سنتی می‌نواختند، به سازهای اروپایی روی آوردند یا هنرستان عالی موسیقی را ترک کردند.

موسیقی غربی در ایران رواج پیدا کرده بود، بسیاری از مردم موسیقی ایرانی را غیرعلمی و تدریس آن را بیهوده می‌دانستند و حتی در بازه‌ای، موسیقی ایرانی در هنرستان عالی موسیقی تدریس نمی‌شد و بسیاری از کسانی که سازهای سنتی می‌نواختند، به سازهای اروپایی روی آوردند یا هنرستان عالی موسیقی را ترک کردند.

به گزارش خبرنگار بخش موسیقی خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، این جملات شرح روزگاری است که من و شما آن را به یاد نمی‌آوریم؛ اما شاید تعدادی از هنرمندان پیشکسوت، از این موضوع چیزی شنیده باشند. این قصه به دورانی اشاره دارد که توجه به موسیقی رسمی در کشور به‌شدت کاهش یافته بود؛ اما چه کسی برای بهبود این شرایط قدم برداشت؟

زنده‌یاد روح‌الله خالقی، خالق سرود جاودان «ای ایران» در این دوران زندگی می‌کرد. مردی که 49 سال پیش و در 21 آبان‌ماه براثر سرطان معده از دنیا رفت، اما یادش همچنان در میان بزرگان موسیقی ایران باقی است.

بد نیست، بدانید که خالقی و استاد محبوبش، علینقی وزیری، برای حفظ موسیقی ایرانی تلاش‌های زیادی کردند.

روح‌الله خالقی که سال 1285 در کرمان متولد شد، سال‌ها شاگرد ممتاز علینقی وزیری و از مفاخر موسیقی ملی ایران بود که انجمن موسیقی ملی در سال 1325 به همت او تأسیس شد و سه سال پس از آن با تأسیس هنرستان ملی موسیقی به یکی از آرمان‌های هنری کشور، جامه‌ی عمل پوشاند.

خالقی در دامان پدر و مادری که هر دو در نواختن تار مهارت داشتند، تربیت یافت اما پدرش از بیم‌ اینکه مبادا او از تحصیل عقب بماند، روح‌الله را از موسیقی منع می‌کرد، اما خالقی کوچک در آن زمان هرگاه خود را در خانه تنها می‌یافت، با عشق عجیبی که به موسیقی داشت، مخفیانه و پنهانی تاری را که بزرگ‌تر از جسه‌اش بود، بغل می‌گرفت و مشغول نواختن می‌شد.

روح‌الله خالقی در کتاب «سرگذشت موسیقی ایران» درباره‌ی اولین معلم موسیقی‌اش نوشته است: «کمانچه را خوب می‌شناختم. دخترعمه‌ای داشتم که شوهرش این ساز را خوب می‌زد. مردی بود، مسن و فربه و با قامت متوسط و ریش‌های حنابسته که دو زانو می‌نشست و کمانچه‌ی زیبایی را که رویش صدف‌کاری و خاتم‌نگاری داشت، به دست می‌گرفت و می‌نواخت.

می‌گفتند، در جوانی در دستگاه تعزیه‌ی شاهی بوده و صدای خوشی داشته، بعدها در نواختن کمانچه مهارت یافته و در شمار نوازندگان دستگاه نایب‌السلطنه درآمده است. اما در این موقع کار مرتبی نداشت و با اندوخته‌ای مختصر زندگی درویشانه‌ای می‌کرد.

با دخترعمه‌ام زیاد به منزل ما می‌آمد. کمانچه را هم در کیسه‌ای می‌گذاشت و زیر عبا می‌گرفت و با خود می‌آورد. ما نیز به آهنگ سازش بسیار مأنوس بودیم. از قدمای موسیقی بود که دستگاه‌ها را به تفصیل می‌نواخت و به همایون علاقه‌ی بیشتری داشت. از انگشتانش صدای گرم پخته‌ی مطلوبی بیرون می‌آمد و هنگامی که همایون می‌زد، مثل این بود که با آهنگ کمانچه‌اش نصیحت می‌داد و این موعظه‌ی خوش آهنگ در دل‌ها اثری عمیق داشت. چه همه سراپا گوش می‌شدند. من نیز در گوشه‌ی اتاق می‌نشستم و خیره به انگشتان میرزا رحیم کمانچه‌کش می‌نگریستم. این کمانچه‌کش اولین مربی موسیقی من بوده است.»

خالقی در سال 1302 به مدرسه‌ی عالی موسیقی رفت و در آنجا تحت نظر کلنل علینقی وزیری آموختن موسیقی و نواختن ویلن را آغاز کرد. در سال ۱۳۰۳ با وجود مخالفت پدرش، تصمیم گرفت صرفا به مدرسه‌ی موسیقی برود. پدرش با وجود علاقه‌ای که به موسیقی داشت، با موسیقی یاد گرفتن او مخالف بود و در نتیجه او مدتی پنهانی به مدرسه‌ی موسیقی می‌رفت.

سرانجام خالقی با گرفتن حکم تدریس موسیقی به پدرش ثابت کرد که «پی مطرب شدن نبوده‌ است».

خالقی سال‌ها در رادیو ایران نیز فعالیت داشت و رییس شورای موسیقی رادیو بود و برنامه‌های رادیویی «یادی از هنرمندان درگذشته» و «ساز و سخن» را راه‌اندازی کرد. او همچنین سرپرست ارکستر گل‌ها بود.

خالقی 27 سال در رشته‌ی موسیقی ایرانی کار کرد، بیش از 100 آهنگ و تعدادی کتاب منتشر کرد.

مرحوم خالقی در موسیقی، سخت پیرو استادش، کلنل علینقی وزیری بود و همواره اعتقاد داشت که وزیری خدمتی به موسیقی این کشور کرده که تا به‌حال احدی به هیچ‌یک از صنایع ظریفه‌ی این مملکت نکرده است و می‌گفت تا موسساتی وجود نداشته باشند که بتوان این روش را ترویج کرد، زحمات وزیری آنچنان ثمربخش نخواهد بود.

این در حالی است که بسیاری از موسیقی‌دانان معاصر معتقدند که اگر خالقی نبود، معلوم نبود چه بلایی بر سر موسیقی ایرانی می‌آمد.

روح‌الله خالقی در سال 1344 در «سالزبورگ» اتریش پس از چند عمل جراحی ناموفق، براثر سرطان معده درگذشت و در گورستان ظهیرالدوله در تهران دفن شد.

عبدالحسین سپنتا شعری درباره‌ی او با این مطلع سروده‌ است: به پرده‌های پیانو چو خالقی زد دست/به روی نُت ز هنر نقشِ آفرین بربست

انتهای پیام

  • سه‌شنبه/ ۲۰ آبان ۱۳۹۳ / ۱۰:۳۸
  • دسته‌بندی: تجسمی و موسیقی
  • کد خبر: 93082009798
  • خبرنگار : 71410

برچسب‌ها