سوار بر هتل پنج ستارهشان به ایران آمدند، همین هیجانانگیزترین قسمت ماجراجوییشان در منطقهای است که پیش از آمدن گمان نمیکردند امنیتاش شگفتیشان را برانگیزد. حالا صحبت درباره امنیت ایران موضوع پیش پا افتادهای شده که خیلی راحت از کنارش میگذرند و ترجیح میدهند دربارهی واقعیتهای دیگری صحبت کنند که خودشان هم قبلا کمتر شنیده بودند.
برای استقبال از آنها به ایستگاه راهآهن تهران نمیروم، قبلا در زنجان به دیدنشان رفته بودم؛ نخستین توقف طولانیشان در ایران، هنگام مواجهه با استقبالکنندگانی که موجی از تعجب و هیجان را در وجودشان انداخته بودند، به طوری که گمان کردند نخستین گردشگران خارجی هستند که به ایران قدم گذاشتهاند! برای دیدن سرزمینی که تا به حال فقط نام آن را شنیده بودند، هیجان داشتند.
به گزارش ایسنا، بیشتر مسافران قطار اکسپرس "عقاب طلایی دانوب" نخستینبار است که به ایران آمدهاند و برای آمدن تردیدی به خرج ندادند. سفر طولانی بود، 15 روز در مسیر «جواهرات پارسی» از بوداپست در مجارستان تا تهران خودمان. نه خبری از داعش بود و نه تروریسم، فقط تکانهای گاهبهگاه قطار بود که سفر را برای بعضیهاشان کمی سخت کرد، بماند که بعضیهای دیگر آنقدر از سفر با این قطار لوکس با حمام و سرویس بهداشتی اختصاصی لذت بردند که از حالا به سفر بعدی فکر میکنند.
در ایستگاه پایانی این سفر و هنگام بازدید از کاخ گلستان آنها را غافلگیر میکنیم، وقتی که درگیر رنگ کاشیهای کاخ قاجاری و تخت مرمر شدهاند، گوشی به گوش دارند و در محوطه قدم میزنند و به حرفهای راهنمای تور گوش میدهند که از رسم دستبوسی در ایران میگوید.
نامش «توماس» است و از آمریکا آمده، از دور دارد به تخت مرمر نگاه میکند، حرفهای راهنما برایش جالب است و نمیخواهد آنها را از دست بدهد، برای همین میگوید: به سوالهای کمی میتوانم جواب بدهم.
با آنکه در صورت و صدایش هیجانی احساس نمیشود، اما میگوید: سفر هیجان انگیز بود، امیدواریم روابط بهتری با ایرانیها داشته باشیم و روابط دو دولت ایران و آمریکا رونق پیدا کند.
از این بابت امیدوار است و این را صراحتا میگوید.
«توماس کلارک» با جثه تنومندش سفر با قطار را برخلاف بقیهی مسافران عقاب طلایی سخت میداند، چون تا به حال سفر طولانی با قطار نداشته است. او میگوید: محل خواب خیلی کوچک بود و حرکت دائم قطار اجازه نمیداد شب را با آسودگی بخوابم؛ اما غذاها خیلی بود، غذاهای بلغاری، ترک و ایرانی. تجربهی فرهنگهای مختلف خیلی لذتبخش بود.
دیگر مسافر این قطار لوکس «برام هایبرز» هلندی بود که همهی بخشهای سفر به نظرش عالی آمده و اصفهان را جذابترین قسمت سفرش میداند. «اصفهان با بلوارهای پاکیزه، درختان فراوان، گلهای زیبا و فضای دلپذیر به همراه زایندهرود زیبا که البته هیچ آبی در آن نبود!» این توصیفی از اصفهان است که هایبرز با لذت بیان میکند.
اما وقتی دربارهی شیراز سخن میگوید، در میان واژههایش تاسف موج میزند. «متاسفانه شیراز برای من ناامیدکننده بود، چون در ذهنم و براساس کتابهایی که دربارهاش خواندم، تصور دیگری از این شهر داشتم. شیراز شبیه بیابان بود و شهر هم خیلی شلوغ بود، اصلا زیبا نبود؛ اما پرسپولیس مسلما مکان برجستهای است.»
«برام» اولینبار است به ایران سفر میکند، از انتخاب وسیلهاش برای سفر به ایران راضی است. میگوید: قطار خیلی راحت بود، چون لوکس بود؛ دوش و توالت اختصاصی و همچنین سالن غذاخوری، همهچیز خیلی راحت بود و دلیل انتخاب این وسیله هم همینها بود. «عقاب طلایی» در اروپا خیلی مشهور است، در غیر این صورت میتوانستیم با هواپیما بیاییم.
«فرانسیس برد اسکاچدیل» را که از ایالت ویرجینیای آمریکا به ایران آمده قبلا در زنجان دیده بودم. مثل همان روز نخست از سفرش به ایران هیجانزده بود و میگفت: باز هم با همین قطار میآیم، چون وسیلهی خوبی برای برقراری ارتباط با مسافران دیگر است.
فرانسیس سال 2011 قبلا به ایران آمده بود، بعد از فوت همسرش و برای پر کردن جای خالی او.
او یکی از مشوقان سفر این قطار لوکس اروپایی به ایران است، وقتی که عامل برقراری رابطه بین رییس شرکت عقاب طلایی و آژانس گردشگری ایرانی میشود. لباس سیاه بلندی به تن کرده که به لباسهای عربی شباهت دارد، برای مسافر ایران این انتخاب کمی عجیب است. فرانسیس دربارهی لباسش میگوید: «این لباسی است که دوست مسلمانم در آمریکا به من هدیه داده و در سفر به ایران آن را استفاده کردم.» ظاهرا با آن احساس راحتی میکند، جز او چند زن دیگر هم هستند که اینطور لباس پوشیدهاند، لباسهایی که معمولا زنان عرب بر تن دارند.
او سفر به ایران را با قطار راحت میداند و میگوید: به ما خیلی خوش گذشت، با قطار از آب عبور کردیم (بخش ترکیه) و مردم ایران خیلی دوستانه با ما برخورد کردند و به ما خوشآمد گفتند.
«آلن مووت» از دیگر اعضای گروه که میانگین سنیشان بین 50 تا 88 سال است کمی جوانتر به نظر میآید، از نیویورک آمده و نخستین سفرش را به ایران تجربه میکند و میگوید: واقعا از سفر لذت بردم، همانطور که همه میگفتند، ایران واقعا کشور زیبایی است با تاریخ غنی و مردمی مهربان. این قطار هم وسیلهی خوبی برای سفر بود، مثل اینکه با هتل به مسافرت رفتهای.
آلن به آنچه رسانههای کشورش از ایران مینویسند اشاره میکند و میگوید: علت انتخابم برای سفر به ایران این بود که دوست داشتم شخصا این کشور را ببینم، آنچه در روزنامهها، مجلات و عکسها از ایران منتشر شده با واقعیتی که خودت از نزدیک میبینی تفاوت دارد.
«نازیلا» پزشکی از کویت است که قبلا با عقاب طلایی به چین رفته و وقتی شنیده این قطار به ایران سفر دارد، به جمع مسافرانش پیوسته. او خیلی کوتاه صحبت میکند و معمولا همراه راهنمای تور قدم برمیدارد تا توضیحاتاش را دربارهی سبیل پادشاهان قاجار از دست ندهد.
گفتوگو در تالار آیینهی کاخ گلستان انجام میشود، وقتی که سایر گردشگران درگیر تماشای نقاشیهای کمالالملک، کاشیهای رنگین کف تالار و هدایای پادشاهان دیگر به شاهان قاجار هستند. نازیلا سفرش را راحت و ایران را کشوری زیبا توصیف میکند و میگوید: دربارهی ایران زیاد شنیده بودم و فرصت خوبی بود تا با این قطار اینجا بیایم، چون این اولین قطاری است که از اروپا به ایران آمده، اگرچه من کویتی هستم، اما به بوداپست (مجارستان) رفتم و بعد با قطار به ایران آمدم.
«وَلت هات»، تبعه آلمان و یکی از زنان گروه است که لباس سیاه زنان عرب را بر تن دارد. از حجابی که انتخاب کرده به خاطر راحتیاش راضی است و میگوید: تا حالا از این نوع لباسها نداشتم، قبل از سفر به ایران یکی خریدم، البته خیلی هم راحت است.
سفر از نظر «ولت» فوقالعاده بوده. میخواهد سریعتر به گروه بپیوندد تا مجسمهی نقاش بزرگ ایرانی کمالالمک را در حال تصویرگری از ناصرالدین شاه قاجار ببیند. قبل از رفتن میگوید: از اولین سفرم به ایران لذت بردم و به جاهای زیادی رفتم، کارهای بسیاری انجام دادم، خیلی فوقالعاده بود. قطار هم برای این سفر وسیلهای راحت و عالی بود.
او با تاکید میگوید: مسلما دوباره به ایران سفر میکنم.
«جیم فریدلندر»، مدیر یک شرکت گردشگری در آمریکا است که سالهاست در ایران تور فرهنگی اجرا میکند، اما اینبار خودش نقش یک گردشگر را دارد که همراه همسرش به ایران آمده؛ اما هدف اصلیاش ارزیابی سفر با قطار در ایران برای برنامهریزیهای آینده است.
او در زنجان گفته بود، میخواهد اوضاع را بررسی کند، چرا که قصد دارد این قطار را در سال 2016 با مسافران آمریکایی پر کند. حالا که سفر تمام شده با اطمینان از اجرایی شدن پروژهاش سخن میگوید.
جیم بیان میکند: فکر میکنم بتوانیم چنین پروژهای را عملی کنیم، امیدوارم درهای ایران برای آمریکاییها باز شود و همه شرایط خوب پیش برود. از نگاه من، در این سفر همه چیز عالی بود؛ غذاها، رسیدگی و برنامهها خوب پیش رفت.
او دربارهی اطمیناناش از میزان استقبال آمریکاییها برای سفر با قطار به ایران میگوید: نمیدانم آمریکاییها چقدر از سفر با این قطار استقبال کنند، سیستم سرمایهداری همین است، باید قطار را شارژ کنیم، بعد ببینیم بازار در چه وضعیتی است. خوشبختانه آمریکاییهای زیادی هستند که مشتاقند به ایران سفر کنند، فکر میکنم آنها باید کمی ماجراجو باشند تا به ایران بیایند، کشور شما در منطقهی خطرناکی واقع شده و مسافران نگران وضعیت امنیتی خود میشوند. البته ناامنی در ایران نیست، بلکه در همسایگی شماست که همین یک مانع به حساب میآید. من سیاستمدار نیستم، اما روابط بین دو کشور هم مهم است، ما بیشتر روی فرهنگ ادب، شعر، معماری و تمدن باستانی تاکید داریم و شما چنین تاریخ غنی را در اختیار دارید، بنابراین فکر میکنم ایران همیشه یک مقصد جذاب گردشگری باقی بماند.
او بار دیگر یادآوری میکند که "امیدوارم بخاطر مردم ایران و برای همه مردم جهان، شرایط به گونهای پیش برود که درهای ایران برای پذیرش گردشگران باز بماند."
«فیل اسکر»، از شرکت گردشگری استرالیایی که مدتهاست تور به ایران اجرا میکند و به همراه این قطار از استرالیا گردشگر به ایران آورده است، میگوید: من خیلی کشور شما را دوست دارم، این سومین سفرم به ایران است. ایران کشور بسیار زیبایی است و هر بار که میآیم با افراد مختلفی آشنا میشوم.
او قطار را وسیلهی شگفتانگیزی برای سفر میداند و در ادامه بیان میکند: احتمالا باز هم با مسافران دیگری به ایران بیایم، کمپانی ما زیاد تور برگزار میکند. امیدوارم سال آینده بازهم با قطار به ایران تور بیاورم، مسلما قطار وسیله فوقالعادهای برای این سفر است.
بازدید از کاخ گلستان تمام میشود، گروهی به موزه جواهرات میروند و گروه دیگر به هتل، سهشنبه آخرین روز ماجراجویی این گردشگران است که شش روز پر از استقبال مردمی را در ایران گذراندند.
گزارش از مهری محمدیمقدم و سمیه حسنلو، خبرنگاران ایسنا
انتهای پیام