"بسیاری بر این باورند که جنبشهای تکفیری جدید که همگی از القاعده منشعب شدهاند این روزها با افزایش قدرت خود وارد مرحله جدیدی شدهاند که شکست ناپذیر مینمایند اما واقعیت این است که نشانههای ضعف این گروههای تکفیری که در نهایت به فروپاشی حتمی آنها منجر خواهد شد، از چند سال پیش آشکار شده است."
به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، سایت النشرة لبنان در این خصوص تحلیلی را منتشر کرده که در ادامه آن را میخوانیم: «برای فروپاشی گروههای تکفیری تنها رویارویی فیزیکی با آنان کافی نیست و اگر در سطوح ایدئولوژیکی و فکری به درستی با نحلههای فکری آن برخورد شود، فروپاشی آنها سرعت بیشتری پیدا میکند. در واقع هماکنون نبرد اصلی باید تلاش برای ایجاد بستر فکری مناسب جهت این فروپاشی باشد نه اینکه با گروههایی که از ابتدا، پایان آنها مشخص است، مبارزه شود.
جدا از فضای فعلی باید به عوامل ضعف این گروههای تروریستی در سطوح سازمانی نیز اشاره کنیم؛ عواملی که رهبران این جنبشها بارها از آن ها سخن گفتهاند. ماحصل بحران سوریه هم این واقعیت را تایید میکند که تشکیلات سازمانی جنبشها و گروههای تکفیری حال و اوضاع خوبی ندارند اما از نظر جذب نیرو و عضوگیری تاکنون به دلایل مختلفی موفق بودهاند.
القاعده از نظر تشکیلاتی در این سالها نتوانسته بر شاخههای وابسته خود در کشورهای مختلف کنترل کامل پیدا کند و همچنان گروههای تروریستی مشابهی با همان افکار اولیه بدون اینکه تحت فرماندهی القاعده باشند، در گوشه و کنار جهان ظاهر میشوند و به این ترتیب "بیعت" که عامل اساسی در یکپارچگی چنین تشکیلاتی است، در مورد القاعده و شاخههای فرعی آن به یک موضوع ظاهری تبدیل شده و اعتبار خود را از دست داده است.
در واقع اختلافاتی که در میان شاخههای مختلف القاعده وجود دارد، در سایتها و انجمنهای وابسته به آنها نیز منعکس شده است. هر شاخهای از القاعده خود را گروه پیروز میداند که توانایی رهبری بر سایر گروهها را دارد. اختلافات دو گروه تکفیری "النصره" و "داعش" در سوریه بزرگترین گواه این مساله است.
در همین رابطه، میتوان به گفتههای ابوعبدالله الشامی، یکی از اعضای شورای رهبری جبهه النصره در یک نوار ویدئویی اشاره کرد که ابوبکر البغدادی، رهبر داعش پیشنهاد ابومحمد الجولانی، رهبر جبهه النصره مبنی بر کناره گیری هر دو فرمانده و انتخاب یک فرمانده جدید به عنوان رهبر گروهی متحد با عنوان "قاعده جهاد در شام" را رد کرد. در واقع بالا گرفتن اختلافات میان دو شاخه به جدایی و سپس درگیری دو گروه منجر شد. در ابتدا تشکیل یک نشست دو جانبه میان الجولانی و البغدادی پیشنهاد داده شد تا در آن هر دو کنار گذاشته شده و گروههای النصره وداعش نامزد پیشنهادی خود برای فرماندهی را به ایمن الظواهری رهبر القاعده معرفی کنند و یک رهبر برای هردو انتخاب شود که مورد پذیرش البغدادی قرار نگرفت.
اعتراض ابوبکر البغدادی به الجولانی حداقل نشان میدهد که در حال حاضر در این شاخهها افرادی وجود دارند که در نتیجه نداشتن اعتماد به فرماندهی مرکزی القاعده، با عزل نیروها در راستای حمایت از اصول تشکیلات القاعده مخالفند.
به ویژه در مورد اخیر که از نظر البغدادی، الظواهری از همان ابتدا با اعلام دولت اسلامی در عراق و شام از سوی الجولانی موافق بود و این کار را برای بغدادی ممنوع میدانست و به همین دلیل اتهامات زیادی متوجه او شد.
اسناد سری که در مخفی گاه بن لادن پیدا شد، این شکاف سازمانی را بیشتر هویدا میکند. از جمله این اسناد سری ابلاغیه ای است که از جانب رهبران القاعده برای فرماندهان شاخههای مختلف آن در لیبی و یمن ارسال میشود که به دلیل ناهماهنگی و گاه عدم تبعیت از فرامین هسته مرکزی القاعده، این ابلاغیهها اجرا نمیشود.
در جایی دیگر بن لادن به پیروانش در یمن گفته است: یمن باید آرام بماند و ما آن را به عنوان یکی از ذخیرههای "حکومت" خود حفظ کنیم اما جنگ فرسایشی با دشمن همچنان ادامه یابد تا دشمنان ضعیف باقی بمانند و در موقعیت مناسب ما بتوانیم دولت اسلامی خود را برپا کنیم. و این چیزی است که فرماندهان القاعده یمن به آن توجه نکردهاند و یمن اکنون یکی از صحنههای درگیری میان القاعده و نیروهای دولتی است.
ما میتوانیم شکاف سازمانی القاعده را از میان سخنان بن لادن پیدا کنیم که میگوید: با اینکه این سیاستها در اذهان برادران روشن است اما گویا لازم است به شکل مکتوب دوباره برای آنان یادآوری شود. چرا که نسلهای جدیدی از جوانان به "حرکت جهاد" پیوستهاند در حالی که در این مورد توجیه نشدهاند و این مساله باعث شده که عملیات فرعی را آغاز کند.
علاوه بر آنچه گفته شد وجود اختلافات در میان گروههای سلفی در سالهای اخیر بیشتر نمودار شده است وگرنه چگونه میتوان رجوع رهبران گروههای تکفیری سوریه، عراق و یمن به رهبر کل این تشکیلات را از طریق پایگاههای اجتماعی توجیه کرد.
از جمله این موارد صحبتهای "ابوماریا القحطانی"، یکی از برجستهترین فرماندهان النصرة است که چندی پیش از طریق توییتر پیامی را به ایمن الظواهری ابلاغ کرد و گفت: "حرکت جهادی" در سطح جهان وارد مرحله جدیدی شده است. این پیام نشان میدهد که هیچ کانال ارتباطی میان شاخههای مختلف القاعده وجود ندارد.
عوامل فروپاشی گروههای تروریستی
از آنچه گفته شد، برخی از عوامل ضعف این تشکیلات و بروز اختلاف میان شاخه اصلی و گروههای فرعی آن مشخص شد و میتوان آنها را اینگونه خلاصه کرد:
1. براساس آنچه بن لادن درباره پیوستن نسل جدیدی از جوانان به جهاد و اینکه این گروهها آموزش ندیده و اطلاع رسانی نشدهاند، میتوان گفت که این ضعف به نبود تشکیلات مرکزی در این سازمان به ویژه پس از حمله آمریکا به افغانستان بر میگردد که امکان انجام تحقیقات درباره اعضای جدید را از بین میبرد و امکان راهیابی افراد ضعیف به القاعده را بیشتر کرده است.
2. ظهور شاخههای فرعی در همه جا به ویژه در عراق با فرماندهی ابومصعب الزرقاوی که تلاش میکرد خود را جانشین قانونی بن لادن پیش ازمرگش معرفی کند. الزرقاوی خود پیش از انتقال به عراق با بن لادن اختلاف نظرهایی داشت. وی پیش از بن لادن در حملات هوایی آمریکا در عراق کشته شد.
3. اقدامات امنیتی شدیدی که از سوی رهبران القاعده انجام میگیرد با توجه به خطراتی که متوجه آنها بود، منجر به این شد که کانالهای ارتباطی مستقیم با رهبران شاخههای مختلف از بین برود و کانالهای ارتباطی به شدت تضعیف شود.
4. عملیات جذب نیرو از طریق اینترنت که برخی شاخههای القاعده آن را انجام میدهند برخلاف روال سابق القاعده در جذب نیرو است. پیش از این جذب نیرو پس از تحقیقات دقیق توسط افراد مورد اعتماد تشکیلات القاعده انجام میشد. در واقع این روند عادی تمامی سازمانهای سری در تاریخ است. علاوه بر اینها گروهی از تکفیریها با کمک وسایل ارتباطی جدید توانستهاند، اطلاعات جدید نظامی به دست آورند و خود سازمانهایی را تشکیل داده وعملیات تروریستی را هدایت کنند و سپس آنها را به سازمان اصلی نسبت دهند.
5. مرگ رهبران کاریزماتیک القاعده که ویژگیهای شخصی برجستهای داشتند. نافرمانی علیه رهبران القاعده به دلیل منافع شخصی میان گروههای مختلف و موفقیت طرحهای امنیتی در پیگرد رهبران القاعده که به ترور بسیاری از رهبران طراز اول سازمان از جمله بن لادن انجامید نیز سه دلیل تضعیف القاعده است.
6. ناکامیهای امنیتی برخی دستگاههای اطلاعاتی در داخل القاعده که در نتیجه عوامل قبلی رخ داد و نمود آن را میتوان در اتهاماتی که شاخههای مختلف القاعده به یکدیگر نسبت میدهند و نبود اطمینان میان آنها دید.
در پایان میتوان از یک هرج و مرج گسترده میان گروههای تکفیری از جمله شاخه شاخه شدنهای مرتب این گروهها و بروز اختلافات در رویکردهای اصلی فرماندهان هر شاخه، انتقال مرتب گروهها از مکانی به مکان دیگر با توجیه "بیعت" و یا بسنده کردن به یک بیانیه یا نوار ویدئویی در سایتهای اجتماعی خبر داد.
البته این به معنای پایان نبرد نیست. این اتفاقات خطراتی را با خود به همراه دارد و مسلما تعامل با دنیایی که دچار آشوب شده سختتر از دنیای منظم است اما در نهایت میتوان گفت بهترین راه برای فائق آمدن بر القاعده و گروههای تکفیری، تلاش برای ایجاد بستری مناسب از لحاظ فکری و اعتقادی است تا بتوان از طریق آن ریشههای تروریسم و افراطگری را خشکاند.»
انتهای پیام