مدیرعامل خانه کتاب با اعتقاد به اینکه تأثیر ممیزی بر آمار کتابخوانی بیشتر به خیال شبیه است تا واقعیت، میگوید: ممیزی باعث افزایش کتابخوانی شده است.
او همچنین گره کور ممیزی ایران را موضوع ممنوعالقلم بودن افراد عنوان میکند.
بخش زیادی از گفتوگوی خبرنگاران ادبیات خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) با نجفعلی میرزایی به مسائل مربوط به ممیزی گذشت و او در بخشی از صحبتهایش گفت، میتوانیم کتابهای 18+ داشته باشیم.
مشروح گفتوگو با مدیرعامل خانه کتاب در پی میآید:
- فکر میکنید چرا کتابخوانی در جامعه ما اینقدر کم شده است؟ اخیرا در برنامهای گفتهاید آمار کتابخوانی از زمان ناصرالدینشاه هم کمتر شده است.
- البته من نگفتم کتابخوانی از زمان ناصرالدینشاه کمتر شده است. من شمارگان را گفتم. اخیراً مقالهای علمی در همین خصوص توسط استاد جلیسه در خبرگزاری کتاب منتشر شده است. این آمارها نشان میدهد میانگین شمارگان کتاب امروز ایران از میانگین شمارگان کتاب 40 سال پیش کمتر است. منظور از میانگین در اینجا نرخ شمارگان در نسبت با جمعیت است. لابد خبر دارید که سیر نزول شمارگان در سالهای اخیر شیب بسیار تندی داشته است.
عدهای میگویند عامل کاهش شمارگان کتاب مسأله قیمت کتاب است، در صورتی که امروز در مقایسه با اقتصاد غیرفرهنگی و حتی در مقایسه با اقتصاد فرهنگی، کتاب یکی از محصولات ارزان است. من به هیچ عنوان مقوله گران بودن کتاب را قبول ندارم. برای تولید یک کتاب 300 صفحهیی یکی - دو سال کار یک نویسنده لازم است. حتا کسی هم که میخواهد کتابسازی کند، باید چند ماه وقت برای جمعآوری و کپی و بعد حروفچینی بگذارد. واقعا هزینهای که ناشر میتواند از بابت فروش اثر به نویسنده بدهد چقدر است؟ نهایتا 10 درصد به نویسنده تعلق میگیرد. حال، در شرایطی که شمارگان خوب کتاب 1000 نسخه است، حساب کنید که کتاب باید چه قیمتی داشته باشد. حالا دیگر قبح شمارگان 200 تایی هم در کشور ریخته شده است. این مسأله در یک کشور 70 میلیونی بسیار غمانگیز است.
مجموعه بسیار گستردهای از عوامل باعث رکود شمارگان کتاب شده است . گران بودن و هزینهبر بودن کتاب برای مصرفکننده در آخرین قسمت این فهرست قرار میگیرد. شاید شما تا به حال اصطلاح «اقتصاد تألیف» را نشنیده باشید، اما خود تألیف یک اقتصاد دارد. باید نوشتن کتاب برای نویسنده صرفه اقتصادی داشته باشد؛ به طوری که نویسنده بتواند با نوشتن کتاب خوب زندگیاش را تأمین کند.
قابل پذیرش نیست که مؤلفی دو سال از عمر خود را برای نوشتن یک اثر هزینه کند و آن گاه در قبال خرجی یکی - دو ماه زندگیاش آن را برای نشر به دست ناشر بسپارد. مشکل بودجهیی و بدهیهای بر جایمانده از دولتهای سابق در صندوق هنر باعث شده که از یک سال پیش تا به حال اهل قلم ایران بیمه نشوند. این در حالی است که در مقایسه با دیگر اقشار هنرمند و فرهنگی اهل قلم از کمترین امتیازات و خدمات بهرهمندند.
فرسودگی و ناکارآمدی صنعت پخش و توزیع کتاب هم از دیگر عوامل کاهش شمارگان کتاب است. مطابق آمارهای ما بیش از 80 درصد از کتابهای تهران اصولا وارد استانهای دیگر نمیشود. ما در بحث فرهنگِ کتابخوانی هم تقریبا کاری نمیکنیم. اگر یکدهمِ سرمایه آگهیهای «لوسی» و «اشیمشی» برای تبلیغ و ترویج کتاب و کتابخوانی هزینه شده بود شرایط کتاب و کتابخوانی کشور از این بهتر بود.
- در سالهای گذشته نویسندهها و شاعران مباحثی را که شما مطرح میکنید، بازگو کردهاند و بسیاری از آنها به سیاهنمایی متهم شدهاند. در دوره جدید مسؤولان فرهنگی خود این مسائل را مطرح میکنند. معمولا مسؤولان را به سیاهنمایی متهم نمیکنند. اما آیا مسؤولان فرهنگی تنها به بیان مشکلات اکتفا خواهند کرد؟ مشخصا برنامه شما در خانه کتاب برای برونرفت از این مشکلات چیست؟
- از قضا اگر مشکلات را از مردم بپوشانیم و حقایق را وارونه جلوه دهیم و به دروغ فضای کتاب را باشکوه، آباد و بارونق ترسیم کنیم، به مردم خیانت کردهایم. در چرخه مدیریتی دولت در عرصه فرهنگ و کتاب همفکری، هماندیشی و همدلی نسبت به آسیبها و شناخت آنها پیدا شده است. آسیبشناسی مهمترین و اولین گام اصلاح است. اعتقاد من این است که الآن جریان نشر ایران به تنفس مصنوعی نیاز دارد، یعنی ما با یک وضعیتِ به معنای واقعی بحرانزده مواجهیم. گرچه این سقوط آزاد برخی از آمارها در این دولت ناشی از میراث گذشته است اما نسبت دادن تمام این معضلات به دولت سابق هم کار منطقی و منصفانهای نیست. وضعیت قوانین نشر و رشد قارچگونه نشر و ناشر بدون نظارت کیفی بر این روند یکی از این علل است. قانون اهل قلم ایران از سال 48 تاکنون فقط یک تغییر داشته و آن افزایش دوره حقالتألیف از 30 سال به 50 سال پس از مرگ نویسنده بوده است.
- تغییری که در دولت آقای احمدینژاد اتفاق افتاده، مسائل اقتصادی بوده که تأثیر آن بر همان مفهومی که شما از آن با عنوان «اقتصاد تألیف» نام بردید، دیده میشود. ناشران آسیب دیدند، نویسندهها هم خیلی بیشتر آسیب دیدند. البته آسیب به ناشران آسیب به مؤلفان هم هست، در حالی که ناشران اتحادیهای برای بررسی حقوق خود دارند، اما مؤلفان تشکل فعالی ندارند.
- چرا در مدیریت فرهنگی ایران با وجود گذشت چند دولت، ما شاهد ارائه یک طرح یا لایحه قوی برای اهل قلم به مجلس شورای اسلامی نبودهایم؟ مگر آقای احمدینژاد انجمنهای اهل قلم را تعطیل کردند؟ مگر ایشان مانع ایجاد تحول در عرصه کتاب شدند؟ البته من مدافع دولت آقای احمدینژاد نیستم. آسیبهای ایشان و دولت ایشان امروزه بر کسی پوشیده نیست. اما نباید به جای شناخت ریشههای بحران کتاب و کتابخوانی به متهم کردن این دولت و آن دولت بپردازیم. بیتردید وضعیت مدیریت کتاب در دولتهای ایشان به تقویت و تحکیم شاخصهای کتاب و کتابخوانی نینجامیده است. اما باید قدری عمیقتر به مطالعه این آسیبها بپردازیم.
- در دولتهای رییسجمهوری سابق، آسیبهای مختلفی به حوزه کتاب از جمله جایزههای خصوصیِ تأثیرگذارِ حوزه ادبیات وارد شد. اینطور نبوده که دولت ایشان مستقیما مانع شود، ولی شرایط به قدری دشوار شد که خود به خود این اتفاق افتاد.
- من از سیاستهای آقای احمدینژاد حمایت نمیکنم. خواستم بگویم آدرس را اشتباه نرویم. مسأله ضعف جریان صنعت نشر و اهل قلم ایران معضلی است که ما در دهههای اخیر شاهد آن بودهایم. شاید یکی از مهمترین عوامل این موضوع ضعف و کمهمتی خود اهل قلم باشد که کمتر به فکر ایجاد تشکلهای لازم و پیگیری حقوق خود بودهاند.
ما اخیراً به خواست دکتر صالحی، در خانه کتاب، دفتری با هدف ارائه مشورتهای حقوقی و قانونی به اهل قلم ایران به ریاست آقای آل داوود، شخصیت برجسته عرصه کتاب و حقوقدان سرشناس، تأسیس کردهایم. ما دنبال تعریف جایگاهی برای اهل قلم، حمایت از آنها و شنیدن حرفهای آنها و پیشنهاد برخی ایدهها برای حمایت از حقوق آنها هستیم.
- این اقدام با شعاری که در زمینه کاهش تصدیگری از جانب دولت مطرح شده، در تضاد نیست؟
- خانه کتاب اصلا دولتی نیست و از نظر حقوقی مستقل است، اما پروژههای دولت در عرصه کتاب مثل جوایز، به آن سفارش داده میشود. کارهای ما دولتی به حساب نمیآید. تصدیگری هم به معنای اینکه ما میخواهیم اتحادیه اهل قلم تأسیس کنیم وجود ندارد. ما دنبال این اتحادیهها نیستیم. اما از قدیم در اینجا واحدی به نام واحد اهل قلم ایران درست شده است. این بخش، با هدف تقویت جایگاه اهل قلم و پیگیری نیازهای آنها و نیز حمایت از طرحهای مرتبط با کتاب آنها مانند رونمایی از آثار و تشکیل پرونده بیمه و تسهیلات دیگر تشکیل شده است. اگر اهل قلم اتحادیه قدرتمندی داشته باشند، با کمال میل و رغبت و علاقه واگذار میکنیم. فعالیتهای خانه کتاب در عرصه اهل قلم ایران با رویکرد حمایتی بوده است نه حقوقی یا صنفی.
- فکر میکنید چرا این اتفاق نمیافتد؟ خیلی اوقات گفته میشود که اگر ما این کار را بکنیم، جلو فعالیتمان گرفته میشود.
- اینکه نوشتن به عنوان یک شغل به معنای حرفهیی نبوده، از معضلاتی است که باعث شده پذیرش نویسندگی به عنوان یک صنف به معنای خاص سندیکاییاش مشکل باشد. نکته دیگر اینکه اهل قلم ایران سالیان سال است امیدشان را به اینکه بتوانند با قلم زدن زندگی خود را تأمین کنند، از دست دادهاند. این باعث شده که آنها در کنار نوشتن، شغل دیگری را هم داشته باشند و عضوی از صنف دیگری باشند و در نتیجه چندان به پیگیری مسائل صنفی خود نپردازند.
ممکن است برخی از آنها هم چنین ذهنیتی داشته باشند که موانعی هست و مشکلاتی برایشان پیش میآید، اما از نظر من این یک عامل واقعی نیست. بعضی افراد به حاشیهسازی برای تشکلهای فکری و فرهنگی چشم دوختهاند. التزام به کار حرفهیی و پرهیز از ورود به حاشیههای سیاسی و غیرحرفهیی میتواند بهترین انگیزه برای تقویت این تشکلها باشد. اگر کسی به تشکل به عنوان ابزاری برای کار جناحی نگاه کند، آسیبزاست. به هر حال اهل قلم ایران در حال حاضر فاقد تشکلهای قدرتمند هستند. البته انجمنهای اهل قلم و نیز انجمن نویسندگان کودک و نوجوان از بهترین و فعالترین تشکلهای اهل قلم ایرانند.
- یکی از مشکلات نشر در کشور ما ممیزی است که باعث میشود اعتماد مردم به کتابی که از وزارت ارشاد بیرون میآید کم شود. این نگاه درست یا غلط میان عموم جامعه رواج پیدا کرده است. در این زمینه در دولت یازدهم وعدههایی هم داده شد اما در عمل به اجرا درنیامده است. البته قسمتی از آن وعده به صورت واگذاری ممیزی به ناشران باقی است. به نظر شما این عامل در بحرانی که شما از آن نام بردید چقدر تأثیرگذار بوده است؟
- این ذهنیت منفی نسبت به ممیزی حتی اگر واقعیت داشته باشد، به قدری کم است که در نرخ کلی کتاب و کتاب خوانی اثرگذار نیست. به نظر من این موضوع بیشتر به خیال شبیه است تا واقعیت. باید عوامل واقعی رکود کتابخوانی، ضعف کتابخوانی و کاهش شمارگان کتاب را بپذیریم، بعد میتوانیم به بحثهای فرعی و کمنقش بپردازیم. تکنولوژیهای دیجیتال و زندگی دیجیتال به یک سبک زندگی تبدیل شده که عرصه را بر مطالعه کتاب کاغذی تنگ کرده است. البته در ارزیابی نرخ مطالعه باید توجه کرد که کتابخوانی الکترونیک ما چندبرابر مطالعه کاغذی است.
- شما هیچ تأثیری برای ممیزی به عنوان یک عامل کاهش مطالعه قائل نیستید؟
- من فکر میکنم ممیزی باعث ازدیاد مطالعه هم شده است. ممیزی باعث شده افراد و گروههای خاصی کنجکاو شوند و کتابی را که در جریان فرایند ممیزی سر و صدا کرده بیشتر بجویند و بخوانند. البته افرادی هستند که نسبت به الگوی حاکمیتی مدیریت کتاب ذهنیت منفی پیدا کردهاند اما این افراد اقلیت هستند.
امروز بهندرت کسی را میبینیم که چون دولت کتابی را ممیزی کرده، انگیزهاش برای مطالعه آن کتاب پایین بیاید؛ چون هیچ بررسی حق ندارد به کتاب ناشری دست بزند. در نهایت، این ناشر است که اثر را منتشر میکند. ما قوانینی داریم که طبق آنها عمل میشود. برای نمونه، یکی از موارد ممنوعه نشر این است که کتابی به جزییات مراودات جنسی بپردازد. گمان نمیکنم چنین مواردی به تضعیف رغبت مردم به کتابخوانی بینجامد. یا مسائلی که به تفرقه مذهبی دامن میزند، در آن، سب و لعن آمده، اهانت به مقدساتِ مذاهب و ادیان شده یا مسائل قومی و امنیتی دارد، باید اصلاح شود یا از کتابها برداشته شود. اینها موارد روشنی است؛ سلیقهیی نیست. حتما در میان بررسها افرادی هستند که با سلیقه شخصی نقد میکنند، اما مسیری دیده شده که در ارزیابی کتابها امکان تجدید نظر در صورت اعتراض ناشر وجود داشته باشد. این امر میتواند بسیاری از مشکلات را برطرف کند.
- اعتراض ناشر به ممیزی و تجدید نظر باعث میشود پروسه انتشار کتاب طولانیتر شود و در نتیجه مؤلف دیرتر حقالتألیف دریافت کند و این مسأله بر موضوع «اقتصاد مؤلف» که خودتان مطرح کردید، تأثیر منفی دارد.
- مگر چند درصد از کتابها در چرخه طولانی بررسی و اعتراض به نتیجه و امثال آن قرار دارند؟ ما که نمیتوانیم برای حالات و شرایط و مصادیق بسیار خاص قانون کلی وضع کنیم. بیتردید، روند بررسی و دادن مجوز کتابها در این دولت شتاب بیشتری گرفته است. از کارهای مثبت دوره جدید بررسیهای بیشتر و تعیین تکلیف چندهزار کتاب حبسشده از سابق بوده است. تلاش تیم جدید کتاب این بوده که مواردی که به خاطر اعمال سلیقه رد شده بودهاند از مواردی که واقعا مصداق موارد ممنوعه نشر بوده تفکیک شوند.
- الآن اینطور شده یا از قبل همینطور بوده است؟
- اتفاقا قانون قبلی (قبل از 89) آسانگیرانهتر بوده و قانون جدید کمیسختگیرانهتر است. تصور من این است که این یک ذهنیت است. نباید گرفتار تأثیرگذاریهای جوّی شویم. الآن حرفهایی هست درباره اینکه این دولت دارد کتابهای آنچنانی چاپ میکند و جوّی علیه دولت درست شده است.
- در حالی که هنوز هم خیلی از کتابها منتظر مجوزند و چاپ نمیشوند.
- به طور طبیعی آن درصد بسیار ناچیز از مجموع کتابها برای رفع موانع نشر و فراخوانی نویسنده و ناشر به اصلاح موارد ممنوعه بیش از کتابهای بدون اشکال در صف بررسان قرار میگیرند. این دولت کتاب ردشده هم زیاد دارد. متأسفانه شرایط به گونهای شده که درصد زیادی از کتابهایی که در دولت سابق منتشر شده، اگر الآن بخواهند مجوز بگیرند، با هجمه مواجه میشوند. چرا در سالهای سابق وقتی کتابهای صداق هدایت منتشر شد و مجوز نشر گرفت این اعتراضها نبود؟ درواقع جریانی به عمد به دنبال سختگیری و ایرادگیری از فضای کتاب است. اگر قوانین ایرادی دارد، باید یک طرح پیشنهادی برای اصلاح اینها به شورای عالی انقلاب فرهنگی برود و این قوانین را تغییر دهند.
- آیا جریانی که به آن اشاره کردید سیاسی است و رسانه دارد؟
- رسانه ملی با من درباره اسماعیل خویی نیم ساعت مصاحبه کرد و فقط یک جمله از صحبتهایم را پخش کرد که نه تنها مراد من را نمیرساند، بلکه ضد آن 29 دقیقهای بود که من حرف زده بودم. نمیدانم اسم این را چه میشود گذاشت. قطعا رسانه ملی با اراده و برنامه دنبال این بوده که تخریب کند. هیچ چیز دیگری پشت این نبود. در حالیکه حرفهایی که من زده بودم، به سود ادعاهای ظاهری آنها بود، اما آنها کاری به من نداشتند. آنها میگویند پاشنه آشیل فلان شخص یا وزارت این است که ما بیاییم از خانه کتاب ایراد بگیریم. منصفانه نیست. کتابهای صادق هدایت در دولت احمدینژاد چاپ شده و الآن این دولت آنها را چاپ نمیکند.
- میترسد؟
- عرض نمیکنم میترسد. ممکن است اینها کتابهای صادق هدایت را با قرائت و استنباط خود، با ملاحظه بندهای حقوقی مشمول کتابهایی بدانند که نباید چاپ شوند. من الآن قضاوت نمیکنم. به نظر من گره کور ممیزی ایران موضوع ممنوعالقلم بودن افراد و اشخاص است. امروز این اختلاف هست؛ چه بخواهیم و چه نخواهیم. جریان معترض به دولت روی نویسنده تمرکز میکند و جریان دولت روی محتوا و متن. این بزرگترین گسل فهم اینهاست. دولت و معاونت فرهنگی معتقد است قانون جمهوری اسلامی ایران در عرصه نشر کاری با اهل قلم ندارد و میگوید به هرچه نوشته شود توجه میکنیم. این دولتِ محتواگرا محتواگرایی را یک امر مترقی در قانون میداند و میگوید قانونِ ممیزیِ ما بر اساس حدیثِ حضرت علی (ع) که میفرمایند، «انظر الی ما قال و لا تنظر الی من قال» یعنی «به چیزی بنگر که گفته شده، نه به کسی که گفته است» تعریف شده است و یا بر پایه این آیه قرآن که میفرماید: «الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ» یعنی «آنهایی که سخنان را گوش میدهند و از بهترین آنها پیروی میکنند». کاری با قائل (گوینده) ندارد. البته بنده شخصا باور دارم که پدیدآورندگان آثار اگر از گروهکها، شخصیتهای دشمن و نقشداران در طرحهای براندازی باشند، نباید مجوز نشر اثر بگیرند.
- بر پایه آیهای که شما ذکر کردید، ممیزی به کلی نباید باشد. مردم باید سخنان مختلف را بشنوند و خودشان بهترین را انتخاب کنند.
- من آثار را تقسیم میکنم به محتواهای مهلک و محتواهای مضر. محتواهای مهلک آن چیزهایی است که قانون گفته نباید باشد. ما اشتباه میکنیم و مضرها را هم مهلک میدانیم. به نظر من نشر مراودات جنسی یا دعوت به جریانهای انحرافی مشمول آزادی بیان نیست و نباید آزادی آنقدر باشد که در ایران کسی ترویج همجنسگرایی کند. ضعف اداره کتاب و بررسان در تطبیق دادن مصداق بر آن اصل کلی است. باید بپذیریم که گاهی بررس میخواهد فراتر از آنچه قانون منع کرده، منع کند. در همان ضوابط نشر کتاب، تبصرهای وجود دارد که میگوید متونی که درصدد آموزش و تربیت هستند، از این قاعده مستثنا هستند. بر این اساس ما میتوانیم کتابهای 18+ داشته باشیم. میتوان در ایران برای مخاطبان خاص کتابهای آموزش مسائل جنسی چاپ کرد. مشکل اصلی این است که همه چیز را صفر و صدی میبینیم. من معتقدم کتابهای علیه دینداری هم باید چاپ شوند، اما در 100 نسخه برای 100 عالِم که بخوانند و جواب بدهند.
- مشکل فقط قانون نیست. بخشی از این نابسامانیها به فشار گروههای خاص و بولتنسازها هم برمیگردد، مثلا رمان «کلنل» آقای دولتآبادی قرار بود منتشر شود، اما بعد از شایعاتی درباره انتشار این کتاب، یکی از مقامات یک نهاد نظامی گفت من این کتاب را نخواندهام، اما اگر این کتاب منتشر شود، فلان و بهمان میشود. این یعنی کسی که کتاب را نخوانده، درباره آن نظر میدهد و همین موضوع هم باعث میشود انتشار این کتاب فعلا منتفی شود، وگرنه مگر کل جریان بررسی یک رمان چقدر طول میکشد؟
- مدیران کتاب در معاونت فرهنگی گفتهاند، ما یک سیستم بررسی داریم و بررسهای ما یک به یک موارد را با قوانین تطبیق میدهند. بسیار بعید است که مدیران و متولیان کتاب بر اثر فشارهای بیرونی درباره کتابی تصمیم بگیرند. من خودم علم دارم که اداره کتاب کتاب ایشان (دولتآبادی) را مشمول برخی بندهای منع نشر تشخیص داد. بیانصافی است که ما فکر کنیم اداره کتاب بر اساس حرفهای دیگران تصمیم میگیرد. معاونت فرهنگی صادقانه پای حرفهایش ایستاده اما مراعات میکنند. باید توجه داشت که شرایط کشور ما شرایطی نیست که کسی بدون توجه به شرایط موجود در معادلات اجتماعی و سیاسی اقدام کند.
- یعنی شما معتقدید فشارها تاثیرگذار نبوده است؟ خود آقای وزیر گفتند زیر فشاریم.
- نمیگویم فشار نیست. اما وزیر که نگفت این فشارها باعث شده ما قانون را اجرا نکنیم. فشار زیاد است. افرادی با بداخلاقی هر چه بیشتر تحت عنوان نقد به طور وسیعی تخریب میکنند. اما تا جایی که من اطلاع دارم انصافا اداره کتاب در پی التزام به قانون است. نباید فراموش کرد که وقتی یک جریان وسیع از یک جامعه احساس نگرانی کنند، مثلا تعداد زیادی از عالمان برجسته به هر دلیل، چه درست و چه بر اثر تلاش جریانهای مقابل، مدعی شوند که در این دولت، آثار ضد ارزشهای دینی منتشر میشود، ما نمیتوانیم بگوییم کاری به این جریان نداریم. ممکن است برای رفع این فضای ملتهب شما مجبور شوید یک ماه دیرتر به کتابی مجوز بدهید یا تا با افراد دلواپس و نگران ارتباط و گفتوگو نکردهاید اقدام به نشر نکنید. اینها شیوههای کاملا منعطف، حکیمانه و درست است. ما باید برایمان مهم باشد که جامعه دیندار خود را متقاعد کنیم که این کتاب ضددینی نیست و در همه دولتها چاپ شده و این دولت آغازکننده نشر این کتابها نیست. در عرصه کتاب این دولت آغازکننده نشر هیچگونه کتاب جدیدی از این دست نیست. تنها کاری که انجام شده این است که برخی از سلیقههای شخصی یا غیرفنی بررسها که در دورههای قبل وجود داشت، اصلاح شده، وگرنه قانون همان قانون قبلی است و به آن عمل میشود.
- نظر شما درباره بحث واگذاری ممیزی به ناشران چیست؟
- من شخصا طرح واگذاری ممیزی به خارج از مجموعه مرکز را دردسرساز میدانم. شاید اشتباه میکنم اما ما در تهران با همه امکانات و تجربههایی که بررسان دارند و با همه انرژی و مدیریت مستقیمی که وجود دارد، با مشکلاتی در زمینه ممیزی مواجه میشویم. اگر ممیزی به جای دیگری واگذار شود، احتمال اینکه چالشها و مشکلات جدیتر شود، بیشتر است. به نظر من فعلا نباید تا اصلاح برخی قوانین و ضوابط به فکر تفویض ممیزی به دایرههای فرعیتر باشیم.
- با واگذاری بخشی از جایزههای ادبی به بنیاد شعر و ادبیات داستانی، برنامههای اصلی خانه کتاب چه خواهد بود؟
- واگذاری این دو جایزه پیشنهاد خانه کتاب بود که ضمن طرح کلی بازنگری جوایز مطرح شد. با وجود یک بنیاد مستقل و تخصصی در حوزه شعر و ادبیات داستانی به طور معقول و منطقی لازم بود که فعالیتهای این حوزهها دست کم در زیرمجموعههای خود معاونت فرهنگی به این بنیاد منتقل شود. البته کتاب سال به عنوان مهمترین جایزه ملی با همه شاخ و برگهایش به همراه جایزه نقد کتاب و جایزه جهانی کتاب سال کما فی السابق در مجموعه خانه کتاب خواهد بود. حتی وسعت بیشتری هم پیدا میکند چون جایزه فصل و گام اول هم در آن ادغام شده است.
- چه برنامهای برای اینکه خانه کتاب به خانه کتاب همه تبدیل شود و همه اهل قلم را زیر چتر خود گرد آورد، دارید؟
- تصور من این است که الآن هم همینطور است. هیچکس نمیتواند خانه کتاب را از نظر جناحی تصنیف و دستهبندی کند. خانه کتاب در شرایط فعلی خانه کتاب تمام ایران، خانه کتاب تمام اهل قلم این سرزمین، خانه کتاب انقلاب، خانه کتاب رهبری معظم انقلاب و خانه کتاب مؤمنان به خط ولایت و امانتداران خون شهداست. من به سلیقههای سیاسی افراد کاری ندارم و از آنها در اینباره چیزی نمیپرسم. البته خطوط کلی سیاسی، اعتقاد و باور به نظام جمهوری اسلامی، ولایت فقیه و سیاستهای دولت از اصول کاری ماست اما تکثر فکری و تنوع باورها در زیر چتر اصول کلی ما، امری پذیرفته و مفید است.
- با واگذار شدن برگزاری تعدادی از جایزههای خانه کتاب به بنیاد شعر و ادبیات داستانی، رویکرد خانه کتاب در اجرای سایر برنامههایش و جایزههای باقیمانده تغییر میکند؟
- ما برای جشنواره نقد بازبینی انجام دادهایم و عملا طرح بازبینیشدهاش آماده است. بازبینی کتاب سال هم تازه شروع شده و در چند روز آینده با اعلام نام دبیر این جایزه، بازنگری در این جایزه با حضور دبیرش آغاز میشود. تغییراتی هم اتفاق خواهد افتاد. مثلا بخش تقدیریها اضافه و چرخههای داوری اصلاح میشود.
ما در خانه کتاب زیرساختهای مدیریتی لازم را که یا نبودهاند یا ضعیف بودهاند، بررسی کردهایم. خانه کتاب خود ناشر بزرگی است، اما هفت سال بوده که در نمایشگاههای استانی حضور نداشته است. ما برای اولینبار بعد از هفت سال در این نمایشگاهها شرکت میکنیم. «کارنامه نشر» هفت سال تعطیل شده بود. ما چهار شماره «کارنامه نشر» درآوردهایم که در آینده رونمایی میشود. تأسیس خانه نقد کتاب ایران، خانه ترجمه، خانه ویرایش ایران و مرکز کتابپژوهی و سایت اهل قلم هم از جمله اقدامات ما بوده است.
- چقدر با اهل قلم معترض مشورت کردهاید؟
- در بخش مربوط به ما همه چیز شورایی و با عقل جمعی انجام شده است. ما در تاریکخانه برنامهریزی نکردهایم. با حجم وسیعی از اهل قلم مشورت میکنیم. اما راستش نگشتهایم ببینم چه کسی معترض بوده که با او مشورت کنیم، ولی کسی را هم به خاطر منتقد بودن دور نکردهام. بدون محدودیت از نظر همه استفاده کردهام. الآن هم ترکیب خانه کتاب نشاندهنده این نگاه آزاد است، اما خود اهل قلم باید مقداری اجتماعیتر برخورد کنند.
نگرانیهایی هم داریم. به طور کلی برای جامعه دولتی ما کتاب و وضعیت نشر اولویت برجستهای نیست. امروز در دولت کنونی آن توجهی که به جامعه هنرمند میشود، به جامعه اهل قلم نیست. من این گله را دارم. چند بار هم گفتهام کتاب و اهل قلم در حاشیه اهتمامات دولت کنونی است. از نظر بودجه و حمایت، در دولت شاهد توجهی درخور عظمت و شکوه کتاب نیستیم. البته با حمایتهای دولت میتوانیم در همین دولت تمام شاخصهای شیبدار و منفی کتاب را بهبود بخشیم و وضعیت کتاب را از رکود بیرون بیاوریم.
گفتوگو: فاطمه شیرزادی و فرزاد گمار، خبرنگارهای ایسنا
انتهای پیام