در یادواره محمود گلابدرهای با اشاره به اینکه آثار این نویسنده مورد بغض و بیمهری واقع شده است از او به عنوان نویسندهای قلندر یاد شد.
نویسندهای که روح شمسی داشت
به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، علیرضا قزوه در مراسم دومین سالگرد محمود گلابدره ای و گرامیداشت یاد و خاطره این نویسنده، از او به عنوان شخصی که روحیات "شمسی" داشت یاد کرد و گفت: این ویژگی از روح ناآرام انسان هایی بر می خیزد که خیلی سخت با روزگار خود کنار می آیند.
مدیر مرکز آفرینشهای ادبی حوزه هنری در دومین یادواره سیدمحمود گلابدرهای که شنبه هشتم شهریورماه با حضور محسن مومنی شریف رییس حوزه هنری و جمعی از نویسندگان و هنرمندان کشور در تالار مهر حوزه هنری برپا شد، با بیان این که نسل های بعد از انقلاب باید بخشی از واقعیت های دهه های 30 و 40 را از امثال این نویسنده کسب کنند، اظهار کرد: یکی از کسانی که تنهایی جلال آل احمد را در روزگاری که از غرب زدگی برائت می جست برای نسل ما روایت کرده است محمود گلابدره ای است.
وی ادامه داد: نخستین بار سال 1380 زمانی که مدیر فرهنگسراهای شهرداری تهران بودم، گلابدره ای را دیدم. روزهایی که به نویسنده و شاعرها برای هر جلسه ای که در فرهنگسراها برگزار می کردند ، حدود پنجهزار تومان می دادند. نخستین بار عبدالجبار کاکایی ایشان را معرفی کردند. گلابدره ای خیلی علاقه مند بود تجربیاتش را به نسل جوان بیاموزد.
قزوه گفت: در همان سال ها بود که گلابدره ای می خواست خاطرات آمریکایش را بنویسد و ناشر با او همکاری نمی کرد. در حالی که اگر با او همکاری می شد تا 10 جلد ایده و داستان برای نگارش از 10 سال حضورش در آمریکا داشت.
مدیر مرکز آفرینش های ادبی حوزه هنری با تاکید بر این که محمود گلابدره ای روحیات "شمسی" داشت، عنوان کرد: او هم روحیاتی همچون مرحوم سیدحسن حسینی و یوسفعلی میرشکاک داشت و این روحیات از روح ناآرام انسان هایی بر می خیزد که خیلی سخت با روزگار خود کنار می آیند و به نوعی می توان گفت این افراد در روزگار خود قلندر هستند.
او خاطرنشان کرد: این روحیات را همیشه دوست داشتم و همیشه سعی می کردم با این روحیات بیگانه نباشم. روزگاری آقای خلیلی دوست مرحوم گلابدره ای پیش من آمد و گفت که گلابدره ای شرایط مالی خوبی ندارد و با آنچه در توانم بود تلاش کردم خانه کوچکی در جنوب شهر برایش مهیا کنم اما گلابدره ای متعلق به همان فضای شمیران بود. شاید هم مناعت طبعش باعث شد خانه را از من قبول نکند.
قزوه با اشاره به این که محمود گلابدره ای تا به حال 30 و اندی کتاب منتشر کرده است، گفت: اگر به بازار کتاب برویم اغلب اثار او یافت نمی شود و مخاطبان ادبیات به درستی این شخصیت ادبی را نشناخته اند. البته بخشی از نوشته های گلابدره ای چاپ نشده است و فکر نمی کنم چاپ شود چرا که با صراحت به طور مثال از شهردار وقت انتقاد کرده است و نوشته هایش را برنمی تابند.
این شاعر با اشاره به این که حوزه هنری و نهادهای فرهنگی خوب است که سهمی در انتشار آثار محمود گلابدره ای که در زمینه انقلاب اسلامی و حتی جنگ تحمیلی هم بوده است داشته باشند، عنوان کرد: اگر زندگی بهتری برای گلابدره ای فراهم کرده بودیم الان باید بزرگداشت او را با حضور خودش برگزار می کردیم.
***
گلابدرهای همچون اسفندی بر روی آتش بود
همچنین یوسفعلی میرشکاک گلابدرهای را موجودی بی همانند و پدیدهای تکرارناپذیر توصیف کرد و گفت: پیش از پیروزی انقلاب اسلامی و زمانی که به اصطلاح جوجه روشنفکر بودم، با مرحوم گلابدره ای آشنا شدم.
این شاعر ادامه داد: گلابدره ای زبان کوچه و بازار را تبدیل به یک ژانر در نویسندگی کرد. البته نثر او از ابتدا این گونه نبود. با اثر «لحظه های انقلاب» فهمید که این نثر توانایی تبدیل به داستان را دارد و اندک اندک این نوع داستان نویسی شروع شد و در برخی آثارش هم زیاد شد.
میرشکاک همچنین علی خلیلی را شاعری دانست که قافیه در نثرش جاری است و گفت: همکاری من با محمود گلابدره ای باعث شد رفاقتمان شکل بگیرد. آن زمان یک رادیو بود و شهید مجید حداد عادل از من خواست تا در آنجا نقد شعر بگویم. سودای من به اندازه محمود گلابدره ای نبود. محمود همچون اسفندی بر روی آتش بود که قرار نداشت و با یک ساک برزنتی بر دوش دائم به این طرف و آن طرف می رفت و گاهی به برنامه های رادیو نمی رسید.
او با اشاره به خاطره ای از جلسه ای که با نادر ابراهیمی و محمود گلابدره ای داشته است، اظهار کرد: گلابدره ای در آن جلسه به ابراهیمی پرخاش کرد چرا که معتقد بود او مردی نیست که بتواند اثری درباره امام خمینی (ره) بنویسد و البته من هم با او موافق بودم. امام خمینی (ره) در رمان نمی گنجد و بسیار فراتر از آن است که در رمان و فیلم بگنجد. می دانم خیلی از شماها که در این جلسه نشسته اید از مخالفان هستید اما مواجه شدن با هستی را امام خمینی (ره) به من نشان داد و قلندر قلندرها بود.
**
آثار گلابدرهای مورد بغض و بیمهری واقع شد
در ادامه این نشست فرهاد توحیدی با بیان این که به اعتبار دوستی با جناب خلیلی و ارادتی که به مرحوم گلابدره ای داشته ام در این جلسه حاضر شده ام، اظهار کرد: رمان «بادیه» مرحوم گلابدره ای توسط عباس کیارستمی اقتباس شد، اما پس از این اقتباس دیگر اثری از این نویسنده حتی به صورت غیرمستقیم در سینمای کشور استفاده نشد و تنها مطلع شده ام که علی وزیریان فیلمنامه ای بر اساس کتاب «لحظه های انقلاب» او می نویسد.
رییس هیات مدیره خانه سینما با تاکید بر این که شخصیت هر نویسنده را می توان در آثارش پیدا کرد، گفت: گلابدره ای شخصیت ویژه ای است که از سوی دو رژیم آثارش مورد بغض و بی مهری واقع شد و همان قدر که در رژیم شاه نتوانست آثارش را به چاپ رساند در جمهوری اسلامی نیز برخی آثارش ممنوع الچاپ شدند. به طور مثال رمان «پر کاه» او که سندی جامعه شناختی است و از آن دست رمان هایی است که می توان از آن اقتباس کرد متاسفانه هنوز امکان تجدید چاپ را پیدا نکرده است.
توحیدی افزود: معتقدم ارزش ادبی آثار گلابدره ای همپای ارزش اجتماعی و جامعه شناختی آثارش نیست چرا که ادبیات برای گلابدره ای هدف نبود بلکه وسیله ای بود که از آن برای اصلاح وضع موجود استفاده می کرد.
توحیدی با بیان این که آثار گلابدره ای بیشتر مضمون محور هستند، اظهار کرد: در این گونه آثار این خطر وجود دارد که نویسنده دچار شعارزدگی شود، در حالی که آثار گلابدره ای تبدیل به شعار و هجمه تبلیغاتی نمی شود و می توان گفت آنچه را که ایده است با امانت داری نمایش می دهد.
رییس هیات مدیره خانه سینما با خواندن بخش هایی از کتاب «لحظه های انقلاب» گلابدره ای، گفت: این کتاب ساختار داستانی قوی ندارد، اما سندی است که فیلمنامه نویسان و نویسندگان می توانند با تکیه بر آن آثار خود را خلق کنند. درون مایه آثار گلابدره ای عدالت و عدالت خواهی است و همه را زیر یک چتر می دید و اهل خودی و غیر خودی گفتن نبود.
**
گلابدرهای به مقام رندی رسیده و قلندر شده بود
جهانگیر الماسی هم در این مراسم با بیان اینکه احتیاج داریم راجع به پیشگامان عرصههای مختلف صحبت کنیم، گفت: منافع ما در دل همدیگر گره خورده است، اینکه به خاطر همدیگر گام برداریم و همدیگر را دوست داشته باشیم.
این بازیگر با بیان اینکه فرزندان این سرزمین از قبیل محمود گلابدرهای و افراد گمنام دیگر کارهای بزرگی کردهاند که باید آنها را به جوانهایمان بشناسانیم، گفت: اکنون هویت جمعی ما هدف قرار داده شده است، بسیاری از افراد سعی کردند این همدلی را به هم بزنند اما کسانی مثل محمود گلابدرهای با همین مسائل سر و کار داشتند که این هویت حفظ شود.
او با بیان اینکه با مرحوم گلابدرهای از ابتدای دهه ۵۰ آشنا شده است، گفت: محمود درد مردم حاشیه نشین را میفهمید. او قصهای را که از واقعیت وام گرفته بود، باور میکرد، خودش در آن شرایط زندگی میکرد و روایت آن را بازگردان میکرد.
الماسی با اشاره به این که گفته شد مرحوم گلابدرهای ساختار داستان را به درستی روایت نمیکرد، گفت: اتفاقا یکی از دغدغههای ایشان سبک ادبی بود و من شاهد تلاشهای محمود درباره این قضیه بودم. درباره این هم که گفته میشود با واژگان بازی میکرد باید بگویم این کار محصول تلاش چندین ساله او بود. او میگفت زبانی که الان دارم نه زبان شمیران است، نه زبان مردم عادی است و نه زبان محلات تهران؛ بنابراین میخواست شخصیتهایش اصالت خودشان را داشته باشند. دغدغه او رسیدن به سبکی بود که هویتش باشد؛ آثارش مضمون محور است و معتقد بود فرم و شکل تحت تاثیر معنا جان میگیرد.
الماسی همچنین ادامه داد: محمود گلابدرهای خودش بود، او از فکر به مقام رندی رسیده بود، قلندر شده بود و در این قلندری اهل تواضع بود. او به شدت اهل ویراستاری بود و درباره آثارش میگفت باید زمان بگذرد تا ببینیم چقدر حق داریم وقت مردم را بگیریم.
این بازیگر در پایان گفت: محمود گلابدرهای برآیند درستی برای یک نسل و نمونه درستی از یک جوان ایرانی است. احساساتش، شجاعتش، اندیشهاش و درگیر شدنش با طبیعت نشان دهنده این موضوع است.
**
گلابدرهای مرا احیا کرد
در این مراسم همچنین علی خلیلی، از دوستان و نزدیکان مرحوم گلابدرهای، درباره او سخن گفت. او که بنا به وصیت مرحوم گلابدرهای، مسئولیت انتشار آثارش را به عهده دارد، بخشهایی از نامهای را که در پاسخ به این وصیت برای او نوشته بود خواند.
خلیلی با اشاره به اتفاقی که در کودکیاش رخ داده بود، اظهار کرد: هفت سالم بود که در ۱۵ خرداد سال ۴۲ یک سرباز به من شلیک کرد. این مساله برای من روشن نشد که چرا باید یک سرباز به یک کودک هفتساله شلیک کند. من از آن اتفاق به سلامت رد شدم اما اثر حرکت آن سرباز در ذهنم باقی مانده بود و وقتی به ۱۵ خرداد پی بردم فردی انقلابی شدم. از طرف دیگر، در اطراف خانه ما روحانیهای بزرگی رفت و آمد داشتند. در عین حال، به خاطر برادرم عباس، هنرمندان زیادی به خانواده ما رفت و آمد میکردند و من با فضای هنر هم آشنا شدم.
او همچنین گفت: بعد از پیروزی انقلاب در کمیته و سپاه مشغول شدم و در نشریه پیام انقلاب مطلب مینوشتم. وقتی جنگ تمام شد و دیگر تصمیم گرفتم چیزی ننویسم و به سراغ یک شغل دیگر رفتم. تا اینکه یک روز از سر اتفاق محمود گلابدرهای را دیدم که با عصبانیت، به سراغ کسی آمده بود، من برای اینکه عصبانیتش را کم کنم، ماجرای یک شهید را برایش تعریف کردم.
این نویسنده خاطرهاش را اینطور ادامه داد: برای مرحوم گلابدرهای از شهیدی به نام امیر غلامعلی صحبت کردم و حکایت او را گفتم که به خوابم میآمد و میگفت من را از اینجا ببر و هنگامی که به دنبالش رفتیم و پیدایش کردیم، دیدیم که بعد از ۱۴ ماه هنوز خونش تازه است. بعد از این خاطره، محمود گلابدره ای گفت فردا میآیم و این قصهای را که گفتی به صورت داستان تحویلت میدهم.
خلیلی با اشاره به اینکه این ماجرا سرآغاز آشنایی و دوستی آنها با یکدیگر بود، گفت: فردای آن روز، محمود گلابدرهای آمد مرا از مغازهای که در آن کار میکردم بیرون کشید و گفت باید بنویسی. گفتم 10 سال است که دیگر چیزی نمینویسم اما او اصرار کرد و این ماجرا به داستان «ارض بیض» تبدیل شد. درواقع او مرا احیا کرد و دوباره وارد فضای نوشتن شدم.
وی با بیان اینکه در این مراسم میتوان تاثیر ادبیات بر رشتههای دیگر مثل هنرهای نمایشی و سینما را شاهد بود، گفت: حضور افرادی مثل جهانگیر الماسی، فرهاد توحیدی و دوستان دیگر هم تاییدی بر این موضوع است.
در یادواره محمود گلابدرهای محمود عبدالحسینی، شهرام شکیبا، مصطفی جمشیدی، علیرضا کمره ای، قاسمعلی فراست، باقر رجبعلی و تعداد دیگری از اهل فرهنگ و هنر حضور داشتند. همچنین ویدئوکنفرانسی از سخنان داریوش مهرجویی درباره آشنایی و همکاریاش با محمود گلابدرهای برای نوشتن فیلمنامه به نمایش درآمد. عباس خلیلی هم به یاد او یک تابلو نقاشی کشید.
انتهای پیام