کتابی شامل تصاویر جاذبههای دیدنی قزوین منتشر شد، دو عکاس آن را نقد کردند؛ اما چندماه بعد، ردوبدل شدن چند نقد مکتوب به برخورد فیزیکی با پشتوانه حکم دادگاه منجر و برای منتقدان کتاب یادشده حکم شلاق (25 ضربه و 50 ضربه) صادر شده است!
به گزارش خبرنگار رسانه ایسنا، نام «خلیل امامی» و «عباس علیپور» در روزهای اخیر در تعداد قابل توجهی از رسانهها آمده، این دو عکاس با شکایت مدیرکل میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری استان قزوین جمعا به تحمل 75 ضربه شلاق محکوم شدهاند.
براساس اخبار منتشرشده، شاکی این پرونده - محمدعلی حضرتیها - دیماه 1392 (حدود دوماه پس از انتشار نقد عکاسها) به دادگاه شکایت کرد و حکم اولیهی این پرونده در شعبهی 102 دادگاه عمومی قزوین صادر شد. حضرتیها که پیش از این «مشاور فرهنگی استاندار قزوین» بود، در یکسالگی دولت یازدهم بهعنوان مدیرکل میراث فرهنگی استان قزوین منصوب شد.
با وجود اینکه صدور چنین حکمی برای دو عکاس که به گفتهی شاکی پرونده، فقط به اتهام «توهین» توسط آنها رسیدگی شده و اصل شکایت شامل چند عنوان (تهمت، توهین، دروغ و تشویش اذهان عمومی) بوده، واکنشهایی منفی را درپی داشته، اما بهنظر میرسد، خود حضرتیها از گرفتن حکم «75 ضربه شلاق» برای عکاسها راضی است، چراکه در گفتوگویی تأکید کرده «اگر مدیران من تصور میکنند که این حاشیه برای سازمان (میراث فرهنگی و گردشگری) ضرر دارد، بلافاصله استعفا میدهم و هیچ اصراری بر ادامه این مسوولیت ندارم».
پروندهی دولتهای نهم و دهم که بسته شد، روزنهی امیدی در دل خبرنگاران، عکاسان، اهالی فرهنگ و هنر ایجاد شد، که دیگر شاهد برخوردهای چکشی و استفاده از قوهی قهریه برای کنترل اندیشه نباشند؛ واکنشهایی که در دولتهای گذشته بهوفور از سوی مدیران دولتی دیده میشد. حال در شرایطی که اهالی فرهنگ و هنر انتظار دارند در هوایی تازه تنفس کنند، باز هم شاهد هستیم که پاسخ «کلمه» با «شلاق» داده میشود، آن هم با پیگیری و اصرار مدیری که در همین دولت، به بالاترین مسند فرهنگی در استان خود دست یافته و در آن جایگاه، علاوه بر پاسداری از فرهنگ پیشینیان و هنر دست نسل امروز، باید چهرهای دوستداشتنی را از ایران به گردشگران معرفی کند، تا ایران و ایرانی به جای دافعه، جاذبه داشته باشد.
واقعا کدامیک از ما با دانستن این موضوع، احساس مطلوبی پیدا میکنیم که مدیر سازمانی فرهنگی با پیگیری یک شکایت، 75 ضربه شلاق برای دو انسان گرفته و در عین حال با این جمله از خود دفاع میکند که «من یک انسانم و به شخصیت انسانی من توهین شده» حال چه برسد به گردشگران خارجی که این روزها طرح برخورد با آنها توسط برخی مجلسیان مخالف با سیاستهای دولت هم پیگیری میشود.
شکی در این نیست که مبانی و اصول نقد هنوز در کشور ما جانیفتاده، اما در مقابل، «نقدپذیری» نیز فرهنگی است که بیشتر مسوولان از آن کمترین بهرهای نبردهاند.
19 آبانماه سال گذشته، خلیل امامی (عکاسی که حکم شلاق برای او صادر شده) این مطالب را در هفتهنامهای منتشر کرد: « "قزوین، سرزمین روزگاران" کتابی است مصور با عکسهایی از استان قزوین که قصد دارد به معرفی این استان بپردازد. در شناسنامه کتاب، نام پدیدآورنده و عکاس آقای محمدعلی حضرتی ذکر شده که توسط نشر "حدیث امروز" و با سرمایهگذاری شهرداری قزوین منتشر شده است. "قزوین، سرزمین روزگاران" با ۲۱۶ صفحه روی کاغذ گلاسه در قطع خشتی و به صورت تمامرنگی به همراه دو مقدمه از محمدعلی حضرتی (پدیدآورنده و عکاس کتاب) و مسعود نصرتی (شهردار قزوین) و مجموع ۲۳۰ قطعه عکس در شهریور ۱۳۹۲ و بدون درج قیمت به زیور طبع آراسته شده است.
با نگاهی کارشناسانه به این کتاب به چند نکته قابل تأمل بر میخوریم: نخست اینکه انتشار کتاب در حوزه گردشگری میبایست به عکسهایی بسیار عکاسانه به لحاظ بصری مزین شود. بر همگان واضح است که آثار تاریخی و چشماندازهای طبیعی استان ما خود به خود زیبایند و صرف نسخهبرداری فنی از آنها نمیتوان جوابگوی نمایش فاخر آنها در حد و اندازه واقعیشان شد، اما کتاب یادشده با عکس و طرح جلدی نهچندان جذاب حاوی عکسهایی با کیفیت نازل بصری در کادربندی، ترکیببندی، نور و رنگ بوده که حاکی از عدم تسلط پدیدآورنده به عنوان عکاس در شناخت نور بهعنوان مهمترین مولفه تشکیلدهنده عکس و همچنین عدم انطباق کادربندیها و ترکیببندیها با استانداردهای زیباشناختی تصویر که منجر به ارائه تصاویری نهچندان دلنشین و جذاب شده است.
نبود وضوح کامل برخی عکسها و پردازش بسیار ضعیف تصاویر چاپشده در کتاب، از عدم تسلط پدیدآورنده بهعنوان عکاس این مجموعه بر برخی تکنیکهای عکاسی از قبیل انتخاب صحیح دیافراگم و عمق میدان وضوح و همچنین نامأنوس بودن عکاس با فنون نوین پردازش تصویر پرده برمیدارد.
نکته دیگری که در برخورد با عکسهای کتاب به چشم میخورد، عدم شناخت و توانایی عکاس در استفاده صحیح از ابزار عکاسی است. فاصله کانونی و زیباشناسی لنزها سادهترین مسائلی است که عکاسان به آن آشنایی دارند، اما در آثار منتشره این امر دیده نمیشود. بسیاری از عکسهای معماری دارای دیستروشن (اعوجاج) اغراقآمیز بوده که از نکات منفی بارز در عکاسی معماری محسوب میشود. همچنین انتخاب زاویه نادرست دوربین نسبت به سوژه و برخورد نامناسب با نور تصاویری به غایت نازیبا خلق کرده است.
در طراحی کتاب هیچگونه ترتیب و هارمونی خاصی میان تصاویر رعایت نشده و پرشهای ناگهانی بین تصاویر نهچندان مرتبط با یکدیگر، ذهن بیننده را مغشوش میسازد. بهواقع، در صفحهآرایی کتاب تنها به صفحهبندی بسنده شده و مشخص نیست به چه دلیل از دامنههای رنگی استفاده شده که هیچ سنخیتی با محتوای این اثر ندارد. کیفیت چاپ برخی صفحات کتاب مطلوب بوده، اما در بیشتر صفحات با افت شدید سطح کیفی چاپ روبهرو هستیم. صحافی کتاب درخور این تعداد برگ کاغذ نبوده و شیرازه آن در اندک مدت دچار دگرگونی شده و کتاب پس از چندین نوبت استفاده حالت اصلی خود را از دست میدهد.
در پایان این پرسش مطرح میشود: با توجه به جایگاه و پیشینه فرهنگ، هنر و تمدن قزوین و با عنایت به پتانسیل عکاسان خوب و حرفهای استان که موجب شده جایگاه عکاسی قزوین همپای خوشنویسی در کشور بدرخشد، آیا انتشار چنین کتابی درخور شأن و جایگاه نام قزوین بوده و میتواند نمایندهای شایسته برای قزوین نزد گردشگران و مهمانان داخلی و خارجی باشد؟!»
عباس علیپور (دیگر عکاسی که حکم شلاق گرفته) نیز 30 دیماه 1392 در یادداشتی با عنوان «نه هر که سر بتراشد قلندری داند» در وبلاگ «قزوین هنر» خطاب به محمدعلی حضرتیها نوشته است: «آیا شما که داعیهدار تبلیغات جاذبههای گردشگری استان هستید، در سالیان گذشته نیز محصولات تبلیغاتی بیکیفیت (مانند کتاب "قزوین سرزمین روزگاران") تهیه کردهاید؟ و آیا پیش از داشتن موهبت مسوولیت در سازمان ایرانگردی و اداره کل میراث فرهنگی هم دست به تولید چنین آثار درخشانی (!) زدهاید؟ چرا شرایط یکسانی برای دیگر عکاسان استان فراهم نیست تا در این امور وارد شوند؟ آیا استفاده از روابط و امتیازهای خاص، موجب یکهتازی حضرتعالی در این عرصه شده است؟»
هرچند این دو مطلب حاوی نکات فنی و انتقاد از شیوهی عکاسی و کیفیت کتاب مورد بحث است، اما تهیهکنندهی این کتاب در گفتوگوی ادعا کرده: «عبارات ناشایستی که این عکاسان عنوان کردند، زیبنده یک انسان نبود و من را تهدید به این جمله کردند که هر غلطی میخواهی بکن».
حضرتیها همچنین به این موضوع اشاره کرده که یکی از این دو عکاس، «آبمیوهفروش» است و دیگری فعالیت خبری میکند. البته در اینباره، امامی توضیح داده که «آقای علیپور در کنار عکاسی، مغازه آبمیوهفروشی دارد، اما شغل ایشان عکاسی است و تا کنون در دهها نمایشگاه گروهی در شهر قزوین شرکت کرده است».
امامی دربارهی کیفیت کتاب یادشده نیز با بیان اینکه «حتی یک شخص عادی هم میتواند با مقایسه این عکسها با عکسهای دیگر متوجه بیکیفیت بودن این عکسها شود، در مطلبی که منتشر کردیم ما به عکس و طراحی و صفحهبندی کتاب نقد داشتیم» ادعا کرده است: «آقای حضرتیها یاداشتی در پاسخ به انتقاد ما نوشت و در این یادداشت، توهینهایی کرد از جمله این که من را "خرمگس و خفاش خونخوار" نامید.»
تا اینجای ماجرا، دو عکاس و مدیرکل میراث فرهنگی قزوین ادعاها و مواضع خود را روشن کردهاند، حالا باید منتظر ماند و دید که سازمان میراث فرهنگی و گردشگری که آقای حضرتیها را بهعنوان نماینده و فرد شایستهاش در استان قزوین انتخاب کرده، چه موضعی میگیرد و از طرف دیگر، جامعهی عکاسان که صنفی نیز برای حمایت از اعضای خود دارد، در مقابل حکم صادرشده چه خواهد کرد.
پرسش نهایی این است که آیا این آغاز راهی است که در آن، مدیران سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری که قرار است میراثدار و مرمتگر دوران مدیرانی چون رحیممشایی، بقایی و ملکزاده باشند، منتقدان را شلاق خواهند زد؟!
انتهای پیام