خانواده کاوه گلستان نسبت به شیوع استفاده بدون اجازه از آثار این عکاس فقید معترض است و اعتراض خود را به بهانه نمایشگاهی که اخیرا ازسوی فرهنگستان هنر برگزار شده و آثاری از این هنرمندن بدون اجازه و اطلاعی در آن به نمایش گذاشته شده، علنی کردهاند.
به گزارش خبرنگار بخش تجسمی خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، این روزها بحث کپیرایت و توجه به مالکیت معنوی و مادی آثار هنری گسترش یافته است، در طول سالهای اخیر هنرمندان سینما و موسیقی به شیوهای نسبت به این ماجرا اعتراضات کردهاند اما در این میان، بحث عکس و عکاسی شکل دیگری دارد و با توجه به افزایش رسانههای اجتماعی مبتنی بر عکس، دغدغههایی نیز در این زمینه پدید آمده است. یکی از جدیدترین دغدغهها ازسوی خانواده گلستان مطرح شده است.
هنگامه گلستان عکاس و همسر کاوه گلستان، مسؤولیت کپی رایت آثار این عکاس مطرح انقلاب و جنگ را برعهده دارد و شادی قدیریان از عکاسان این سالهاست که آثارش در موزههای مختلف جهان نگهداری میشود و در حراجهای جهانی به فروش میرسد.
این دو در گفتوگویی مشترک نسبت به بیتوجهی به کپی رایت آثار عکاسان از جمله آثار خودشان اعتراض کردهاند و تاکید دارند فرهنگ اجازه گرفتن و به رسمیت شناختن مالکیت عکاس در ایران چندان مرسوم نیست و از نبود دادگاه ویژه در این زمینه و نبود مکانی صنفی برای پیگیری این مسائل گله داشته و هم چنین به نمونههایی از نقض کپیرایت اشاره داشتهاند.
در ادامه نقطهنظرات هنگامه گلستان و شادی قدیریان را میخوانیم:
خانم گلستان، بحث کپی رایت و بیتوجهی به آن بارها از سوی هنرمندان مطرح شده است، اما هیچ گاه جدی گرفته نشده است. شما در این زمینه تجربهاتان چطور بوده، آیا با مشکل روبهرو شدهاید؟ مثلا آثار شما و یا آقای گلستان بدون اجازه جایی استفاده شده است؟
گلستان: بله، بسیار اتفاق افتاده است. بهتر است به آخرین نمونه آن اشاره کنم، چند وقت قبل متوجه شدیم در فرهنگستان هنر در گالری «آسمان» در زعفرانیه نمایشگاه «بیداری اسلامی به روایت تاریخ بیدروغ» برگزار میشود. نمایشگاهی که در اعلان آن به اسم کاوه گلستان و آلفرد یعقوبزاده و ... اشاره شده بود. با تعجب رفتیم تا نمایشگاه را ببینیم. بر روی یک دیوار بزرگ چند عکس از عکسهای انقلاب «کاوه» قرار داشت، بدون این که حتی اسمش را بنویسند یا این که ما در جریان قرار بگیریم.
مگر شما در جریان تمام نمایشگاههای کاوه قرار میگیرید؟
کپیرایت عکسهای کاوه با من و پسرم مهرک است. تا حالا نشده که کسی بدون اجازه ما نمایشگاهی را با عکسهای ایشان برگزار کند. هر وقت هم قرار شده با نظر ما بوده حتی اگر برای خیریه بوده یا گفتند پولی نداریم، ما بررسی کردیم و معمولا هم اجازه دادهایم. گاهی هم که فکر کردیم یک مقدار متفاوت است، مخالفت کردیم، مثلا کتابی قرار بود منتشر شود که یک مقدار لحنش با عکسهای کاوه نمیخورد.
پس تا به حال پیش نیامده که نمایشگاهی بدون اجازه شما با عکسهای کاوه گلستان برگزار شود؟
نه این جوری که نصف دیوار عکسهای کاوه باشد و ما حتی در جریان قرار نگیریم و اصلا ندانیم همچین نمایشگاهی برگزار شده است. آن هم از طرف کسی و جایی که همیشه ارتباط داشتهایم، عکسهای او پیش ما بوده یا ایشان عکسهای کاوه را داشتهاند.
خوب شاید چون عکسها پیش ایشان بوده یا این رابطه برقرار بوده است، فکر میکردند همچین اجازهای را دارند؟
گلستان: معمولا با فکر نمیتوان چنین تصمیم مهمی را گرفت. در ضمن از راه دوستی نمیتوان وسایل خانه کسی را برد و فروخت.
قدیریان: هیچوقت یک دوست بیاجازه صاحب عکس نمیتواند، آثارش را در ابعاد بزرگ چاپ کند و دو کوچه بالاتر به نمایش بگذارد و اصلا هم خبر ندهد؟
شما قبلا هم با ایشان نمایشگاه برگزار کردهاید پس شاید این کار را به نوعی در ادامه نمایشگاه قبلی میدانستند؟ شاید اجازهای به ایشان دادهاید که چندینبار امکان استفاده از آثار را میدهد؟
گلستان : در تمام این سالها هر بار که نمایشگاهی از آثار کاوه برگزار شده با اجازه خودم بوده است. تمام مدت هم در این سالها رابطهمان حرفهای بوده، همیشه با قرارداد بوده است با توجه به جزییات.
چرا در این مدت با خود آقای فرنود بهعنوان مجری کار تماس نگرفتید؟ البته فکر کنم ایشان برای جام جهانی به برزیل رفته بودند.
من امیدوار بودم که فرهنگستان هنر چون مسئول این نمایشگاه بود، تماس بگیرد. این آثار در گالری آنها با قرارداد آنها جمعآوری و نمایش داده شده است. راستش فکر میکردم که خودشان به ماجرا رسیدگی کنند. من بعد از این که نمایشگاه را دیدیم. از آقای علی معلم رییس فرهنگستان وقت گرفتم و با یک کتاب که عکسهای کاوه در آن بود به دیدنشان رفتم. ایشان گفتند ما با آقای فرنود یک قرارداد بستیم که گفتند عکاسهای "سیپا" و کاوه گلستان یک شراکتی با من دارند و اجازه استفاده از این عکسها را دارم و معمولا هم استفاده کردم. این نادرست است چون عکسهای ما پیش ایشان هست اما هر وقت قرار است کوچکترین استفادهای از آنها بکنند، باید اجازه بگیرند.
به نظر میرسد آنها اعتماد کردند...
گلستان: ببینید آقای علی معلم گفتند کاوه عکاس "سیپا" بوده و این اجازه را آقای فرنود داشتهاند. در حالیکه کاوه هیچ وقت عکاس "سیپا" نبوده است! اگر هم از عکاسهای سیپا اجازه دارند، کاوه هیچ وقت در طول عمرش با این آژانس همکاری نکرده است. در نظر داشته باشید از ما هیچ اجازهای گرفته نشده و حتی به ما اطلاع هم نداده اند، ما را دعوت نکردهاند که لاقل بیایید تماشا کنید.
پس شما تصادفی متوجه شدید؟
گلستان: فردی به آقای آلفرد یعقوبزاده اطلاع داده بود. ایشان به ما خبر دادند، گفتند ببینید ماجرایش چیست. قبلتر آقای فرنود به ایشان گفته بودند، قرار است نمایشگاهی برگزار شود و اجازه چند عکس را گرفته بودند. حتی ایشان مجموعهای از عکسهای جمعی از عکاسان را برایشان تهیه کرده بودند اما بعد به آقای یعقوبزاده خبر داده شده که نمایشگاه منتفی شده است. ولی بعد یکی از دوستان به ایشان لینک خبر را فرستاده بوده که نمایشگاه برگزار میشود.
رییس فرهنگستان هنر چه واکنشی در برابر اعتراض شما داشتند؟
گفتند ما با آقای فرنود (برگزارکنندگان نمایشگاه) قرارداد داریم که درست است. هرچی هم گفتم که من صاحب عکسها، زنده جلوی شما نشستهام، میگفتند نه! من یک نامه هم خطاب به ایشان نوشتم و یک مدت هم پیگیری کردم و در نهایت گفتند جوابی ندارد. یعنی اگر به کسی کاری را سپردهاید و طرف عکسی که آنجا گذاشته متعلق به خودش نبوده و حق و حقوقش هم متعلق به او نبوده، نباید در قبالش جوابگو باشید؟ اما بازهم جوابی نگرفتم.
قدیریان: فراموش نکنید بحث قرارداد، خیلی مهم است. جای مهمی مانند فرهنگستان هنر جمعآوری عکس از حدود 50 عکاس را فقط با یک نفر تنظیم میکند. فرهنگستان باید قراردادش به گونهای باشد که همه عکاسها در ارتباط با آن باشند و در جریان اتفاقات قرار بگیرند.
بحث کیوریتور چطور؟ این پروژهای بوده که انگار آقای فرنود مدتها دنبال انجامش بودند.
قدیریان: معمولا کیوریتورها تک تک عکاسان را در جریان میگذارند.
گلستان: هرچی باشد در دنیای عکس و نقاشی، حتی خانواده نزدیک اگر اجازه کپی رایت را نداشته باشند، نمیتوانند این کار را انجام دهند.
قدیریان : به نظرم در این اتفاق گالری زیر سوال است. باید بداند که آثاری را که نشان میدهد از کجا میآید و متعلق به چه کسی است. در این نمایشگاه حتی اسم عکاسان هم زیر عکسها نوشته نشده بود. بروشور یا کاتالوگ هم نداشت.
آن طور که شما میگویید، هم حق معنوی و هم حق مادی زیر سوال رفته است. اما سوال این است چطور میتوانید بر همه چیز کنترل داشته باشید ؟
گلستان : ببینید ما معمولا با آدمهایی ارتباط داشتیم که حتی از گوشه و کنار دنیا تماس گرفتهاند و برای استفاده عکسها اجازه گرفتهاند. فراموش نکنید بعد از رفتن کاوه از سال 82 تابه حال من و پسرم از فروش این عکسها زندگی میکنیم.
قدیریان: عکس و عکاسی اساسش بر روی همین قاعدهای است که خانم گلستان اشاره می کنند.
چرا ؟
قدیریان : عکس ادیشن دارد با نقاشی که منحصر به فرد است فرق دارد. به خاطر جنس عکس که قابلیت چاپ و تکثیر دارد، اگر این انسانیت نباشد، کل این اتفاق زیر سوال میرود. ما به خریدار اعلام می کنیم که مثلا 10 نسخه از این عکس با امضای عکاس فروخته شده است و دیگر فروخته نمیشود. برای کسی که عکس را میخرد، مهم است که چند نسخه از آن فروخته شده است. بنابراین هیچ چیز به جز اخلاق نمی تواند این آمار را کنترل کند.
ولی در خارج از ایران هم که قوانین سفت و سختی در این زمینه وجود دارد، طول میکشد تا شکایت به نتیجه برسد؟
گلستان : آنجا شما وکیل میگیرید و سریع شکایت را به سرانجام میرساند . اگر هم چین ماجرایی برای گالری یا حتی مجله و روزنامهای بیفتد، بر روی اسم یا جایگاهش تاثیر زیادی دارد و برایشان خیلی مهم است. شبیه این است که کسی از کیف شما چیزی بردارد.
پس شاید به نا کارآمد بودن همان قانون کپی رایت برگردد که خود خانم قدیریان برای چاپ عکسی از آثارشان در کتابی شکایت کردند و متهم شدند .
قدیریان : سالها پیش من با یک وکیل سعی کردیم این ماجرا را پیگیری کنیم ولی شکست خوردیم.
یعنی قانون حقوق مولفین و مصنفین فایده ای نداشت ؟
قدیریان : این قانون در سال 48 تنظیم شده است.
به روز شده است یادم هست سر ماجرای فیلمهایی مثل «اخراجیها » و حتی «جدایی نادر از سیمین».. به آن استناد کردند و قانون را هم پشت تمام فیلمها و سیدیها مینویسند.
قدیریان : تجربه من نشان داده است یک وکیل نمیتواند با استناد به آن به نتیجه برسد . بعد از آن ماجرای شکایت به این نتیجه رسیدم که باید دادگاه جداگانهای وجود داشته باشد مثل دادگاه طلاق . وقتی نفر قبل من از پیش قاضی بیرون آمد و آلت جرمش قمه بود، وقتی ما داخل دادگاه رفتیم آلت جرممان یک کتاب بود . خوب یک جوری بود، حس می کردیم که داریم وقت قاضی تلف می شود. قاضی خنده اش می گیرد . اصلا او در جایگاهی نمیتواند باشد که به این مسئله رسیدگی کند .
الان دادگاه رسانه داریم و چند مورد موفق در زمینه فیلم بوده ، شاید کسی را پیدا نکردهاند ولی جلو تکثیر غیرقانونیاش را گرفتهاند.
قدیریان : احتمالا فقط برای مطبوعات و سینما است ، مشکل گالری و ... را کجا میتوان برد؟
گلستان : داستان دیگری هم که در عکاسی هست ؛ بحث شرف و انسانیت است که دست به دست میچرخد. کسی که اجازه داده من عکسش را بگیرم، اعتماد کرده است و منهم قولهای میدهم برای نحوه نمایش آن. تاحالا نشده است که خلاف قولی که دادهام، عمل کنم. بنابراین چون این برمبنای انسانیت و شرف است، تا انتها باید همین گونه جلو بروم . حتی اگر انسانیتی در دنیا وجود نداشته باشد .
قدیریان : یکی از عکسهای مجموعه شاپرک خانم را از کسی گرفته بودم که در آستانه ازدواج بود و این عکس بدون اینکه من در جریان باشم در مجلهای منتشر شد؛ در داخل گزارش «دختران فراری». خودتان ببینید چقدر میتواند سوءتفاهم برانگیز باشد؟ چقدر می تواند بر خانواده آن دختر و همسرش تاثیر بد بگذارد.
گلستان : من تجربه دیگری دارم، یک بار برای کاوه از خانوادهای عکس گرفتم که در مجله تایم منتشر شد . خانوادهای که اهل شهر خمین بودند ولی در تهران زندگی میکردند و درباره زندگی امام خمینی (ره) سخن گفته بودند . اما بعدتر در مجلهای در ایران آنرا منتشر کرد و نوشتند مادر دو شهید . وقتی هم که با سردبیر مجله صحبت کردم، گفتند عکس را تزیینی استفاده کردیم. من ناگزیر شدم از آنها نامهای بگیرم که اشتباه شده است و این نامه را به مسجد محل بردم و قرارشد همانجا پخش شود تا سوءتفاهم برطرف شود. من به عنوان عکاس تا آخرش مسئولیت دارم.
البته یک سری آدمها که مشهور میشوند و عکسها زیاد دیده می شود، شاید همه خود را به نوعی صاحب آن میدانند ؟
گلستان : این عکسها که حراج نشده است، مال آن فرد است، همه دیدهاند ولی مالکیتش مال عکاس است . شاید بتوان درباره عکسهای با قدمت بیش از سی سال بتوان این طور گفت . یا بعضیها با عکسها نقاشی می کنند یا ... ولی همه اینها با اجازه است . این که نمایشگاه عکس بگذارند و به صاحبش نگویند، نداشتیم.
خانم قدیریان شما گویا عکسهایتان روی تی شرت یا در جمعه بازار هم عرضه شده است؟
قدیریان : متاسفانه این اتفاق برای من زیاد افتاده. و جالب است که آن کسی که در نیویورک، در مهد کپی رایت و مجوز و ...زندگی میکند با کسی که در جمعه بازاربساط پهن می کنند، هر دو یک نوع رفتار میکنند ، انگار این فرهنگ بین ما ایرانیها وجود ندارد .
گلستان: در خارج و اروپا جریمه سنگینی برای این جور مسائل وجود دارد، به طوری که دیگر کسی این کار را تکرار نمیکند.
اگر شما انجمن صنفی داشتید که به آن شکایت می کردید، شاید قضیه حل میشد.
قدیریان : راه دارد اما خوب طول میکشد یا احتیاج به قدرت دارد . شاید بعد از یکی دو بار که مطرح شود و جریمهای وجود داشته باشد، جلو این کارها گرفته شود . قبلا یادم است یک بار گفتند که باید آثارتان را ثبت کنید . اما کجا و چطوری، نمیدانم . ما در مرحله ثابت کردن هم مشکل داریم . من تا حالا هم چین چیزی را نشنیدم که انجمن صنفی یا انجمن عکاسان متولی چنین کاری شوند.
دوستان دیگرتان در موارد مشابه چه عکس العملی دارند ؟
قدیریان : هیچی! میگذرند . به این نتیجه رسیدند که فایدهای ندارد . فوقش دو سه بار غر میزنند، بعد رها میکنند. نمی شود که عکس را در اینترنت عرضه نکرد، پس چطوری باید ارتباط برقرار کرد؟ الان همه در فیس بوک و اینستاگرام مدام عکس می گیرند و می گذارند . راهی هم برای جلوگیری اش نیست .
گلستان : بعضی اوقات هم ماجرای استفاده مادی مطرح میشود . مثلا یک عکس جنگ کاوه را به صورت بیلبورد در گوشه و کنار شهر تهران گذاشتهاند یا در آن مورد ما در جریان قرارداد هنگفتی که فرهنگستان با ایشان بستهاند قرار گرفتیم .
فکر میکنید این ماجراها چگونه تمام شود بهتر است ؟ مثلا شما نامه ای به وزارت ارشاد نوشتهاید که رسیدگی کنند؟
گلستان: ما نامه هم خواهیم نوشت . اما همچنان منتظریم که یک نفر به ما جواب دهد. میخواستیم این مسئله را مطرح کنیم، بعد از همه دادخواهی کنیم. فکر میکردم فرهنگستان هنر نسبت به این اتفاق واکنشی به شکل دیگری نشان میدهد و چون این اتفاق نیفتاد یک مقدار ناامید شدم و فکر کردم به مردم رجوع کنم و هرکسی این مسئله به نظرش درست است و به خاطر شرف و انسانیت به ما کمک کند.
انتهای پیام