تیشرتهایی با نقش کمرنگ یوزپلنگ، سربندها، مچبندها و پرچمهای ایران و البته نوای آشنای شیپور، همهی آنچیزی است که هواداران تیم ملی ایران، شب گذشته در وزشگاه «بایکسادا» در بازی با نیجریه به همراه داشتند؛ اما آیا این همهی توان فرهنگی ایران برای نمایش دادن در برزیل بوده است؟
به گزارش خبرنگار سرویس گردشگری خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، پنج تا ششهزار تیشرت همراه 15هزار پرچم و البته سربند و مچبند، همهی محصولات فرهنگی است که کمیتهی فرهنگی فدراسیون فوتبال ایران قبل از آغاز بازیها گفته بود با خود به برزیل میبرد.
به اعتقاد ملامحمد - رییس کمیتهی فرهنگی فدراسیون فوتبال - «جام جهانی فرصتی برای بروز، برجستهسازی و تعامل فرهنگی است.» برای همین هم او قبل از آغاز جام جهانی از برپایی نمایشگاههای فرهنگی و هنری و جُنگهای شبانه در خیابانهای کوریتبا، بلوهوریزنته و سالوادور (شهرهای میزبان تیم ایران) حرف زده و گفته بود: همهی اینها با همکاری فدراسیون فوتبال، معاونت گردشگری سازمان میراث فرهنگی و گردشگری و همچنین سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی و البته به شرط تأمین شدن بودجه انجام میشود.
ملامحمد حتا به این موضوع هم اشاره کرده بود که این سازمانها، بودجهی مشخصی برای این کار ندارند و ستاد جام جهانی باید بودجهی برگزاری نمایشگاهها را تأمین کند.
او پیشبینیکرده بود، همهی برنامههای فرهنگی برای جام جهانی، دو تا سهمیلیارد تومان هزینه داشته باشد که در کنار کارهایی که قرار است انجام شود و تأثیرگذاریای که این برنامهها خواهد داشت، این مبلغ، زیاد نیست.
فدراسیون فوتبال که قبلا از این ایدهها حرف زده بود، دیگر مشخص نکرد کدام برنامهها را از آغاز بازیهای جام جهانی انجام داده و از فرصت حضور 31 کشور برای برجستهسازی و تعامل فرهنگی استفاده کرده است؟ و چقدر وزارتخانهها و سازمانهای مسوول در این زمینه، مانند «میراث فرهنگی و گردشگری» و «فرهنگ و ارتباطات» و «وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی» در این راه همراه و پیگیر بودند و دغدغهای برای اقدامات فرهنگی موثر در جام جهانی داشتند؟
آیا رویدادی مانند جام جهانی که بسیاری از کشورها از آن بهعنوان فرصتی برای نمایش خود استفاده میکنند، برای ایران هم یک فرصت تلقی میشود تا خود را آنطور که واقعیت دارد نشان دهد یا به همین بسنده میکند که با پخش چند تیشرت، سربند، مچبند و پرچم بین هواداران، همهی فرهنگ ایران را نمایش دهد؟ شاید همچنان این گمان وجود دارد که میان آن همه ولوله در جام جهانی، جایی برای معرفی ایران نیست و کسی وقت توجه کردن به آن را ندارد؟
اما در این میان، پرسش دیگری مطرح است که چرا سازمانی مانند میراث فرهنگی و گردشگری که سابقهی تشکیل کمیتهی گردشگری ورزشی را دارد و تا کنون دو گردهمایی با مشارکت انجمن گردشگری ورزشی داشته، برنامه و سیاست مشخصی برای جام جهانی فوتبال 2014 نداشته است؟
اگرچه ملامحمد گفته بود، «سازمان میراث فرهنگی و گردشگری نامهای ارسال کرده و خواهان گرفتن غرفه در برزیل شده است» اما بعد از آن دیگر اعلام نشد که سرانجام این درخواست چه شده است.
قرار بود نمایندگانی از این سازمان به جام جهانی بروند؛ اما آنقدر رفتن و نرفتن شخصیتها و مسوولان به جام جهانی، حاشیهدار شد که چندان مشخص نیست چه کسانی بهعنوان نمایندهی این سازمان به برزیل رفتهاند.
از سوی دیگر، تعدادی آژانس گردشگری هم که فروش تورها را برعهده داشتند، ظاهرا با «تورهای تشویق و تماشا» که در گذشته و از جام جهانی 2006 آلمان ظهور یافت، هیچ ارتباطی ندارند و فقط تورشان را فروختهاند و به رتق و فتق امور گردشگرانشان میپردازند.
سازمان میراث فرهنگی و گردشگری نهتنها حالا، حتا آن زمان هم که بحث فروش تورهای جام جهانی برزیل حاشیهساز شد، ترجیح داد خیلی درگیر این ماجراها نشود. اگرچه چندباری ادارهی میراث فرهنگی و گردشگری تهران بعد از دخالتهای فدراسیون فوتبال در فروش تور و تعیین آژانسی برای فروش بلیت، خط و نشانی کشید و هشدارهایی داد؛ اما بهجز این و تا به امروز، هیچ برنامهای را برای حاشیهی بازیهای جام جهانی و استفاده از این فرصت برای معرفی درست ایران، اعلام نکرده است.
سازمان میراث فرهنگی و گردشگری با آنکه تلاش دارد گردشگری را بهشکل تخصصی پیگیری کند و بهنوعی بارها درگیر گردشگری ورزشی و مشخص کردن متولی آن شده است؛ اما ظاهرا به وقت عمل و در مناسبتهای خاص، تمایلی ندارد تکلیف جدی و رسمی برای خود تعیین کند شاید هم نداشتن بودجه و البته کمبود امکانات گردشگری که خیلیها به آن معترضاند، اینطور وقتها بهانهی خوبی است.
انتهای پیام