سپانلو هم حرف‌های کیمیایی را تکذیب کرد

محمدعلی سپانلو با کذب خواندن اظهارات مسعود کیمیایی درباره غسل دادن فروغ فرخزاد و کانون نویسندگان، می‌گوید اصلا مگر می‏‌شود با مرده محرم شد؟

محمدعلی سپانلو با کذب خواندن اظهارات مسعود کیمیایی درباره غسل دادن فروغ فرخزاد و کانون نویسندگان، می‌گوید اصلا مگر می‏‌شود با مرده محرم شد؟

مسعود کیمیایی اخیرا در مصاحبه‎ای گفته، او، «محمدعلی سپانلو»، «مهرداد صمدی»، «اسماعیل نوری‌علا» و «احمدرضا احمدی» به دنبال آمبولانس حامل پیکر فروغ به غسالخانه‎ای در خیابان زرگنده می‎روند و چون غسالخانه مرده‌شورِ زن ندارد، او و یک نفر دیگر از این جمع به فروغ محرم می‎‌شوند و پیکر او را می‎شویند.

پس از تکذیب این حرف از جانب پوران فرخزاد، خواهر فروغ فرخزاد، محمدعلی سپانلو - شاعر و نویسنده پیشکسوت - در گفت‎وگو با خبرنگار ادبیات خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، اظهار کرد: این حرف آقای کیمیایی کذب محض است، آقای کیمیایی در آن زمان هیچ شهرتی نداشت که بخواهد با این جمع همراه باشد. او اولین فیلمش را در سال 1347 ساخت، در حالی‌که فروغ در سال 1345 از دنیا رفت. حالا می‏‌گوید شخص دیگری هم بوده که شریک جرم پیدا کند؟ او در زمان مرگ فروغ جوانکی بیش نبود و گذشته از این، مگر می‎شود با مرده محرم شد؟ مگر مادر فروغ می‎گذاشت چنین اتفاقی رخ بدهد؟ این حرف‎ها دروغ است و من نمی‎دانم هدف کیمیایی از زدن این حرف‎ها چیست.

سپانلو همچنین درباره‎ بخش دیگری از حرف‎های مسعود کیمیایی درباره پیشنهاد کانون نویسندگان برای رفتن کیمیایی به تلویزیون گفت: من در این موضوع کاملا مطلع هستم و باید بگویم در دوره‎ای بسیاری از کسانی که کارت کانون را داشتند، می‏‎گفتند ما عضو کانون نبودیم، حالا من اظهارنظر نمی‎کنم که کیمیایی عضو کانون بود یا نه، آقای کیمیایی از نظر سناریست بودن می‏‌توانست عضو کانون نویسندگان باشد؛ اما ماجرای روایت‌شده کاملا برعکس است، یعنی او از طرف قطب‌زاده به کانون آمد و نامه آورد که کانون با تلویزیون همکاری کند، اما کانون گفت چون تلویزیون اخبار گروه‌‏های سیاسی را حذف می‎کند، ما با تلویزیون همکاری نمی‏‌کنیم. تصویر این نامه در کتاب من درباره کانون هم آمده است.

کیمیایی در مصاحبه‌اش گفته است: یک شب در «کانون نویسندگان» با گروهی از نویسندگان بودیم. احمد شاملو، باقر پرهام، محسن یلفانی، محمدعلی سپانلو، غلامحسین ساعدی و خیلی‌های دیگر بودند. به من گفتند که باید به تلویزیون بروی. گفتند تو به آنجا برو. ما هم به اداره نگارش می‌رویم. من هیچ عزل‌ونصبی نکردم. فقط شنیدم که حقوق گروه موسیقی را نصف کرده‌اند، مثل مرحوم «اصغر بهاری». دستور دادم تا حقوق آنها کامل پرداخت شود و حتی خواهان افزایش آن هم شدم. از این کارها کردم. نان‌ها را برگرداندم. اما نانی را قطع نکردم.

انتهای پیام

  • یکشنبه/ ۱۱ خرداد ۱۳۹۳ / ۰۰:۰۷
  • دسته‌بندی: ادبیات و کتاب
  • کد خبر: 93031105053
  • خبرنگار :