«برگزاریِ شبِ کارگردانان، سنتی بود که از سالهای پیشین آغاز شده و اکنون با همت کانون برگزار میشود. آیا در نبود فرد یا افرادی که حال به دلیل اغراض و یا منافع شخصی یا گروهی آن این سنت مضموم یا مقبول میشود؟!»
محمد علی سجادی در نوشتاری که در اختیار بخش سینمایی خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا) قرار داده با اشاره به حواشی بوجود آمده در آستانه شب کانون کارگردانان، آورده است:
«مظفرالدین شاه سینما را وارد ایران کرده است. آن هم با آوردن دوربین سینماتوگراف! نشانهای نمادین و پایهای از سر و شکلگیری سینمای ایران. این روند پایه و ساختار سینمای ایران را میسازد. فارغ از خوشامد یا بدآمدن ما. در کنار آن بخش خصوصی برای بودن و از آنِ خود کردنش تقلای بسیار کرده است. این مسیر تا همین امروز ادامه داشته است.
بویژه در این سیواندی سال،سینمای ما دولتی است و بخش خصوصی هم تنها در این بستر دست و پا زده است و این حرف تازهای نیست. استفاده از سوبسیدها تا سرمایهگذاری مستقیم دولت، ممیزی و تولید آثار بر اساس ضوابط رسمی، فارغ از خوب و بد بودنش ، هستهی تولیدی سینمای ما را میسازد. همین ساختار بستر بیعدالتی را هم دامن میزند. به ویژه آمیختنش با اعتقادات رسمی ، که توزیع عادلانه سرمایه و امکانات را ناممکن میکند و عدهای اندک از سر باورمندی یا تظاهر به آن ، سود میبرند و باقی سرشان بیکلاه میماند!
خانهی سینما همچنین است. در حالی که در جوامع دیگر سندیکاها و امور صنفی در چارچوب قواعد قانونی حرکت میکند در کشور ما، این خانه حتی پس حدود بیست سال در بودن و نبودنش تعریف قاعدهمندی پیدا نکرده است و از این رو به راحتی میتواند انکار شود که میشود! خانهای که زیر نظر ارشاد است و مسئولین وقت در معاونت سینمایی سر و شکلش دادند. بر همین اساس تصمیمگیری و عدم تصمیمگیری به دلیل همین بیقاعدهگی پشتوانه اجرایی نیز ندارد.
این را کسانی که گاه بر کرسی صدارت و یا قضاوت مینشینند به عمد یا سهو فراموش میکنند. به همین دلیل میتوانند خانهی سینما را ببندند و یا باز کنند! این نگاه لزوما دلیلی بر پذیرش یا برحق بودن موقعیت نیست بلکه فهم شرایط است.
کسانی که سعی دارند دیگری و دیگران را متهم به دولتی بودن و یا رانتخواری بکنند ، کافیست در آینه افعال و اعمال حرفهای و آثار تولیدشدهشان نگاهی بکنند.ببینند که آیا خودشان از این امر جدا هستند؟ آیا بدون سرمایهگذاری دولتی و ارگانهای رسمی توانستند وارد سینما بشوند؟ آیا فیلمها و سریالهاشان را بدون بودجهی دولتی ساختند؟ یا از امکانات و مناسبات رسمی بهرهای نبردند؟ آیا در زمان بسته شدن خانهی سینما ، جزو اهرمهای فشار و فکری اجرا کنندگان این کار نبودند؟ آیا همین اکنون با کسانی همزیستی ندارند که کنار مسئولین پیشینی قرار گرفتند که خواهان حذف اکثریث اهالی سینما از سینما بودند؟ آیا خودشان سریالها و فیلمهای تبلیغاتی و سفارشی نساختند یا خودشان اصلا پست دولتی و نظامی ندارند یا نداشتند؟!
اعضای سینمای نیمه جان ایران ، با این بحران افزوده و خیل بیکارانش ، در بستری که شرحش رفت، در حال حاضر نیاز به این دارند که همدل و همنوا شوند و بتوانند فارغ از هرنوع عقیده و یا سلیقه در فضایی به دور از تشنج ، چون خود بخود همه چیز ملتهب است به هم اندیشی و هم دلی بپردازد . دوستان و همکارانی که اتفاقا جزو بیکاران این سینما نبودند و تولیداتشان در همین سالهای بیکار شدگی بسیاری از سینماگران ، نشان از این موضوع دارد، بهتر است ببینند اتهاماتی که به دیگران منتسب میکنند خود چه قدر از آن مبرا هستند ؟! این نقد البته در این بازی شامل همه می شود.
در هر صورت چون به نظر میرسد فعلا میان دولتی سازان و بچه پولدارانِ با امکانات ( بخش خصوصی فعلی ! ) تقسیم شده و خیل بیکاران به بازی پینگ پنگ بازی بزرگان در دو سه سو مینگرند. ( به راستی در این هیاهو به مردمی که فکر میکنیم دارند به ما نگاه میکنند ، چشم انداختهاید،برایشان مهم است این بازیها ؟! )
برگزاریِ شبِ کارگردانان ، سنتی بود که از سالهای پیشین آغاز شده و اکنون با همت کانون برگزار میشود. آیا در نبود فرد یا افرادی که حال به دلیل اغراض و یا منافع شخصی یا گروهی ، آن این سنت مضموم یا مقبول میشود ؟!
انتخاب اهالی سینما فارغ از گرایش، دسته ، اندیشه و ... چیزی جز حذف ِدوری ، نزدیکی و همدلی و راههای ارتباطی و احتمالا حرفهای نیست. چیزی که در دوران پیشین اتفاق نیفتاد . کوپن و حوالهی مایحتاج روزمره که در همین اکنون نیاز مبرم بسیاری از اهالی بیکار شدهی سینماست ، حق طبیعی بود که باید فراهم می شد و بشود، اما مبدل به اهرم سیاسی شده بود. حال اما اصلی مهم است. حمایت صنفی و حرفهای و معیشتی حتم باید از اهم وظایف خانه سینما باشد که هست و هرگونه سستی در آن خسران به همراه داشته و دارد. این بازیهای به جا مانده از دوران پیشین ، در حال حاضر هیچ نفعی برای سینمای ایران و اهالیش ندارد مگر آن عده که در آشوب و هرج و مرج طرفی میبندند ! از اتهام زدن و حاشیه ساختن ، به سمت رانت گرفتن و باج گرفتن و ... غیرهاند.
کانون کارگردانان تیول کسی نیست،کسانی هم که خواستند در نهایت خودخواهی و انحصارطلبی با آن بمانند، حذف شده و میشوند. رای مجمع عمومی بالاترین رای است و اتهام به رایسازی و انتخاب اعضای شورا بدون مستندات جنجالسازی است و بیاحترامی به اعضای آن.
روایت دوستان از انتخابات و مسائل درون صنفیاش بیشک همهی آن چه باید باشد نیست. ساده لوحی است همزیستی بدون مخالفت و نقد به شرطی که برای اثبات خود به تخریب دیگران نرسیم. سینمای ایران در این زمان بیش از هر زمان دیگری به همسویی و همدلی نیاز دارد، از این رو تلاش کنیم تا وارث و میراثخوار سینمابراندازی پیشین نباشیم.»
انتهای پیام