دانشیار اقتصاد دانشگاه اصفهان با اشاره به اینکه اکنون وقت آن است که سرمایههای نمادین اصلاح طلبان به میدان بیایند و کمک کنند تا کشور از وضعیت توازن وحشت کنونی که آینده اقتصاد و سیاست در ایران را در ابهام برده است خارج شود اظهار کرد: اکنون وقت گذشت کردن برای گذشتن کشور از بحرانهای در پیش روست و در این گذشت کردن اصلاح طلبان بر دیگران مقدمند.
به گزارش گروه دریافت خبرخبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا)، دکتر محسن رنانی، در نشست بنیاد باران که با موضوع «بحرانهای اقتصاد ایران و مسوولیت اصلاحطلبان» برگزار شد، با بیان اینکه اگر اصلاح طلبان از وضعیت منفعل کنونی خارج نشوند، اقتصاد ایران از تورم رکودی کنونی خارج نخواهد شد خاطرنشان کرد: تهران امروز تبدیل به یک سیاهچاله شده؛ یعنی به وضعیتی رسیده که در کشور همه چیز را به سمت خودش میکشد، اعم از نیروی انسانی و سرمایه و... . هیچ قدرتی هم به جز عاملی بیرونی و تحولی بیرون از سیستم، توانایی بازگرداندن و توقف مسیر کنونی آن را ندارد، سیاهچالهها هم همینطور هستند. باید ستارۀ عظیمی به آنها برخورد کند تا آن ستاره آزاد شود.
این استاد دانشگاه در ادامه با بیان این عقیده که یکی از خطاهای تاریخی جمهوری اسلامی این بود که تهران را به یک سیاهچاله تبدیل کرد. تهران امروز، مهمترین تهدید جمهوری اسلامی است، افزود: معتقدم که نه تنها هیچ دولتی بلکه نظام هم نمیتواند روند کنونی تهران را متوقف کند یا حتی پایتخت را جابهجا کند. جابهجایی پایتخت، بهلحاظ سیستمی امکانناپذیر است.اکنون تهران در مرحلۀ پیشبینیناپذیری است؛ بزرگشدن حجم این سیستم باعث شده است که پیشبینیپذیری آن از دست برود. هیچکس نمیداند که اگر در تهران 2-3 روز آب یا برق قطع شود ، زلزله رخ دهد یا اگر حاشیهنشینها در تهران شورش کنند، چه خواهد شد.
وی همچنین با اشاره به اینکه با انتخابات ریاستجموری یازدهم، پدیدهای به نام «رویدادگی» در ایران رخ داد، افزود: در انتخابات خرداد 92، رفتار «رویدادگی » در مردم ایران رخ داد و به طور کلی رفتار مردم ایران بهخاطر تحولاتی که در این سالهای اخیر رخ داده است و به علت بیثباتی های بلندمدت همراه با افزایش بی اعتمادی عمومی، وارد فاز «رویدادگی» شده است. در ماههای پیش از انتخابات یازدهم، مردم ایران، در شرایط ناامیدی و دلزدگی از اوضاع سیاسی و اقتصادی بهسر میبردند.
رنانی در ادامه افزود: تحریمها و افزایش تهدیدها موجب نگرانی مردم برای آینده شده بود، بنابراین در عین اینکه نوعی قهر و ناامیدی و دلزدگی از شرایط موجود اقتصادی و سیاسی کشور داشتند و آمادگی حضور در فعالیتهای سیاسی را نداشتند، نگران آینده هم بودند. این بود که خبر آمدن هاشمی به انتخابات، شوقی را ایجاد کرد که بعد از رد صلاحیت آقای هاشمی میتوانست یکباره به سمت یاس برود. با حمایت دو بزرگوار از آقای روحانی، مردم احساس کردند که پنجرهای گشوده شده و می توانند یک بار دیگر شانس خودشان را امتحان کنند، شاید بتوانند کشور را از درغلتیدن به شرایط بحرانی و جنگ و درهم ریزی نجات دهند. این بود که در لحظههای آخر که احساس کردند آمدن به عرصه، ممکن است آیندۀ کشور را عوض کند، برای رایدادن هجوم آوردند.
دانشیار اقتصاد دانشگاه اصفهان همچنین گفت: به این دلیل که مردم ایران وارد فاز «رویدادگی» شده بود کسی نتوانست پیشبینی کند که رفتار مردم ایران در انتخابات چه خواهد بود. بین یاس از وضع موجود و ترس از آینده ای وحشتناک، توازن وجود داشت. با یک حرکت کوچک، یک مرتبه توازن به ترس از آینده ای وحشتناک به هم خورد و چنین شد که برای فرار از این آینده و به امید به این که شاید این بار با انتخابات بتوانند آینده کشور را تغییر دهند، تصمیم گرفتند به صندوق ها هجوم ببرند. این «رویدادگی» همان ضربهای بود که به فضای اقتصادی زده شد. پس از انتخابات، به مدت سه چهار ماه فضا تبدیل به فضای نشاط شد، اما پس از آن مردم وارد فاز ارزیابی و نظاره شدند. پیش بینی این است که در یک فاصلۀ نهچندان طولانی، از نظاره و ارزیابی خارج میشوند و وارد فاز کنش خواهند شد.
رنانی در ادامه با بیان اینکه نوع کنش مردم ایران بستگی به تحولاتی دارد که رخ خواهد داد خاطر نشان کرد: یعنی بستگی دارد به رفتار خود دولت و رفتار سایر بخش های نظام با دولت. اگر این رفتارها، تنش آمیز و غیرهمکارانه باشد مردم از اصلاح پذیری اوضاع و از توان دولت یازدهم برای بهبود اوضاع ناامید می شوند که در این صورت وارد مرحله «کنش منفی» خواهند شد. اگر وارد مرحله کنش منفی شوند، یعنی دیگر این صبوری و انتظار و ثبات کنونی را رها می کنند. در این صورت نقدینگیها راه میافتند. انتظارات تورمی روشن میشود و ما وارد فاز بیثباتی اقتصادی همراه با تورم شتابان خواهیم شد.
این استاد دانشگاه همچنین افزود: اگر ارزیابی مردم از همکاری قوا و توانایی دولت در تسلط بر اوضاع و تغییر شرایط مثبت باشد، مردم وارد فاز «کنش مثبت» خواهند شد یعنی صبوری خود را ادامه می دهند و با امیدواری به سوی فعالیتهای مولد می روند و همین باعث می شود اوضاع به تدریج به سمت بهبود برود. بنابراین یا دستکم ثبات کنونی باقی میماند یا به سمت رونق خواهیم رفت. امروز، رونق و رکود در اقتصاد ایران، اقتصادی نیست. عامل رکود، سیاسی و اجتماعی است. یعنی رکود با عوامل اقتصادی شروع شده است اما اکنون تداوم آن بیشتر عامل سیاسی دارد تا اقتصادی.
رنانی همچنین اظهار کرد: در بعد اقتصادی، ابزارهای مدیریت اقتصادی دولت ناکارآمد شده است. به همین علت اکنون مساله این است که با سیاستهای مرسوم اقتصادی، امکان تحرک اقتصادی ایران وجود ندارد؛ یعنی نمیدانم چرا همچنان، مشاوران اقتصادی دولت آقای روحانی، تلاش دارند که از طریق ابزارهای اقتصادی مرسوم وضعیت رکود کنونی را مدیریت کنند. سیاستهای مرسوم اقتصادی مربوط به شرایط سیاسی و اجتماعی نرمال وطبیعی است و مربوط به شرایطی است که رفتارهای اجتماعی، عقلانی است نه احساسی و عصبی و اعتماد در جامعه در حد طبیعی وجود داد. در شرایط عادی، اگر نقدینگی را جمع کنیم، میتواند تورم را کنترل کند، اکنون ما در شرایط عادی نیستیم که بخواهیم با جمعآوری نقدینگی تورم را کنترل کنیم، بنابراین نخست این که نقدینگی قابل جمعآوری نیست و دوم این که اگر نقدینگی هم جمع آوری شود، نه تنها الزاما تورم را کنترل نمی کند بلکه قطعا به رکود دامن می زند.
وی در ادامه با اشاره به اینکه اخیرا در یک نشست با برخی مسئولان دولتی به دوستان توصیه کردم که اصلا سراغ اجرای فاز دوم هدفمندسازی نروند، زیرا هدفمندسازی یک پروژۀ حکومتی است، نه یک پروژۀ دولتی افزود: برای اینکه هدفمندسازی موفق شود، حکومت باید همت کند نه دولت. اصلا بحث پرداخت یارانهها، امروز در توان دولت روحانی نیست. در مسولیتش هم قاعدتا نیست، برای اینکه این سیاست در دولت دهم و با اجماع کلیۀ قوا شروع شده و حالا که به نقطۀ ناتوانی رسیده، باید کل قوا همت کنند تا یارانهها پرداخت شود. اگر قرار است مردم توجیه شوند، کل قوا باید توجیهشان کنند. دولت روحانی برای تامین کسری یارانهها، یا باید موتور تورم را دوباره روشن کند، از طریق افزایش قیمت حاملها، یا پول چاپ کند که باز تورم روشن میشود، بنابراین اقتصاد ایران را در گردابی تازه و در یک مارپیچ تازه تورمی وارد میکند.
رنانی همچنین با بیان اینکه اکنون جامعه ما با سه ابهام در سطح سیاسی و اجتماعی روبهرو است: تا زمانی که این سه ابهام حل نشود، ورود به فاز دوم هدفمندی یارانهها، خطای استراتژیک است. ابهام اول را در سطح حکومت عنوان کرد و گفت: حکومت هنوز نمیداند که دولت روحانی، فرصت است یا تهدید. برخی از اجزای حکومت با دولت روحانی، برخورد فرصتی میکنند و آن را فرصت میانگارند، اما برخی هم آن را تهدید می بینند. اگر حکومت از این ابهام خارج نشود، مردم هم در این ابهام میمانند که ابهام پیامدهای مستقیم اقتصادی خواهد داشت یعنی بر ارزیابی آنها اثر می گذارد و باعث می شود آنها به سمت کنش منفعلانه و منفی بروند نه کنش فعال و مثبت.
به اعتقاد وی ابهام سطح دوم، ابهام در دولت روحانی است. تکلیف دولت روحانی با سایر قوا و با جامعه روشن نیست. خیلی در سایه حرکت میکند. استراتژی روشنی نه در تعامل با جامعه و نه با نهادهای مدنی دارد. رایی که به دولت روحانی داده شد، رای ایدئولوژیک نیست، رای حزبی هم نیست، رای سلبی است، دوام رای سلبی کوتاه است. رای دهندگان ایدئولوژیک و حزبی معمولا صبورند و تلاش می کنند وقتی حزبشان پیروز شد ناتوانی ها یا شکست های آن را نبینند یا لاپوشانی کنند. اما رای دهنگان سلبی به محض این که یکی دو خطا دیدند، تعلق خاطرشان را به منتخبشان از دست می دهند. بنابراین دولت روحانی نباید کاری کند که این رای دهندگان سلبی از او ناامید شوند.
این استاد دانشگاه همچنین معتقد است: تکلیف دولت روحانی روشن نیست که موتور هدایت و مدیریت اجتماعی آن به چه قدرتی تکیه دارد. در حالی که در دولت هاشمی، بر بوروکراسی و تکنوکراتها، در دولت خاتمی بر نخبگان اجتماعی و نهادهای مدنی و در دولت احمدینژاد به تودههای محروم و نظامیان متکی بود. ولی دولت روحانی هنوز هیچ موتوری برای هدایت اجتماعی ندارد. ابهام سوم، در سطح مردم است، مردم از فاز ناامیدی پیش از انتخابات به نشاط بعد از انتخابات و اکنون از نشاط به فاز نظاره و ارزیابی منتقل شدهاند. اکنون در فاز نظاره و ارزیابی هستند، اگر این دو ابهام رفع نشود، به زودی هم در سطح حکومت و هم در سطح دولت، مردم به فاز کنش منفی میروند. به همین علت است که می گویم اقتصاد ایران، رکود کنونیاش رکود سیاسی است نه اقتصادی.
وی با بیان اینکه امروز، اقتصاد ایران در عدم اطمینان است و دولت روحانی هم نمیتواند آن را از عدم اطیمنان خارج کند گفت: کل نظام سیاسی باید به این جمعبندی برسد که اقتصاد ایران را از عدم اطمینان خارج کند. بیثباتی قانونی، یکی از عوامل اصلی عدم اطمینان است. عدم پایبندی به قانون، عامل دیگر اصلی است. اقتصاد ایران امروز مملو از عدم اطمینان است. تا از این خارج نشود، فضا مه کامل است و با ابزارهای مرسوم اقتصادی نمیتوانیم فعالان اقتصادی را مجاب کنیم که وارد کنش مثبت شوند. رفع عدم اطمینان، در دست دولت روحانی نیست. عدم اطمینان دو دسته عامل دارد. عوامل تصادفی و عوامل سیستماتیک. عوامل تصادفی اگر کم باشند، مشکلی نیست. مشکل برای عدم اطمینان سیستماتیک است. اقتصاد ما، امروز با تعداد زیادی موتور تولید عدم اطمینان روبهروست. در شرایط عدم اطمینان سیستماتیک، مردم دیگر نمی توانند عقلانی تصمیم بگیرند. چون همه چیز هر روز در تغییر است و پی در پی شوک های اجتماعی و سیاسی به آنها وارد می شود بنابراین آنها دیگر به فردا هم اعتماد ندارند. تا زمانی که این شرایط بهبود نیابد هیچ برنامه و سیاست اقتصادی به موفقیت نخواهد رسید.
رنانی در ادامه افزود: آقای روحانی، امروز سرمایۀ سیاسی است؛ یعنی قبلا یک شخصیت سیاسی بود که در انتخابات ریاست جمهوری، با انتخابشان تبدیل به «سرمایۀ سیاسی» شدند، اما هنوز به «سرمایۀ نمادین» تبدیل نشدهاند، بنابراین اگر در اولین سیاست مهم دوران ریاست جمهوری شان شکست بخورند، دیگر نمیتوانند سیاستهای جدی دیگری را اجرا کنند.
وی همچنین با اشاره به اینکه اگر در فاز دوم هدفمندی، موتور تورم روشن شود نیروهای مخالف و معارض شروع به تخریب دولت میکنند و جامعه اعتماد خود را به توانایی روحانی از دست می دهد و به فاز کنش منفی میرود. تاکید کرد: در این صورت یک قیچی شکل می گیرد که مخالفین سیاسی دولت از یک سو و جامعه از سوی دیگر تیغه های این قیچی را شکل می دهند و دولت روحانی را به نقطه تسلیم می برند. نمیگویم با اجرای فاز دوم هدفمندی، پایان سال ۹۳، پایان دولت روحانی است اما پیامدهای اجرای این سیاست میتواند کارامدی دولت روحانی را از بین ببرد، به گونهای که تا پایان دوره مجبور شود دست به عصا راه برود.
این استاد دانشگاه در ادامه اظهار کرد: خطر بعدی خطری است که در تئوری دارون عجم اغلو اقتصاددان ترکیه بیان شده است. اگر تورم بعدی در ایران رخ دهد، تخریب طبقۀ متوسط تشدید میشود. اکنون آمارها نشان میدهد که در سالهای اخیر وضع فقرا بدتر نشده است، اما با هدفمندی، وضعیت طبقۀ متوسط به سمت فقرا رفته است یعنی طبقه متوسط هم به فقرا پیوسته اند. یعنی جامعه ما دارد به سوی یک جامعه دو قطبی فقیر و غنی می رود. با اجرای فاز دوم و یک موج تورمی دیگر، این طبقه دوباره تضعیف خواهد شد. بنابراین ما با یک جامعۀ دوپاره و با یک شکاف عظیم اجتماعی روبهرو هستیم. بخش بزرگی، بزرگ بهطور نسبی، ثروتمند و بخش بزرگی فقیر شدهاند. اینجاست که تئوری عجم اغلو میگوید در این شرایط که جامعه به دو شکاف بزرگ فقیر و غنی تبدیل میشود، دو نتیجه دارد: یا طبقات فرادست از ابزارهای خشونت برای حفظ منافع خود استفاده میکنند و جامعه را به سمت یک دیکتاتوری خشن نظامی میبرند یا فرودستان و فقرا و حاشیهنشینان شورش میکنند و فضا را به دست میگیرند و درهم ریزی سیاسی اجتماعی آغاز می شود؛ که هر دو آسیبزاست.
رنانی با اشاره به اینکه اینجاست که نقش اصلاحطلبان آغاز میشود و این جاست که اصلاح طلبان باید نقش تاریخی خود را بازی کنند خاطرنشان کرد: تفاوت اصلاحطلب با روشنفکر هم همین است که اصلاح طلب رفتار و حرکتش معطوف به مصالح جامعه است نه آرمانهای ذهنی دور از دسترس. امروز میگویم علاوه بر اینکه سرمایۀ اجتماعی در جامعه ما کاملا پایین آمده و رفتار خشن افزایش یافته است رفتارهای تند و غیرعقلانی و غیر مدنی که نشان میدهد در عمق جامعه، نفرت در حال بالا رفتن است.
وی همچنین افزود: اکنون با کاهش سرمایۀ اجتماعی همزمان با افزایش رفتارهای خشن هم روبهرو هستیم و این می تواند در یک نقطه تاریخی و با یک فشار مثلا اقتصادی منجر به شعله ور شدن شورش های کور اجتماعی و اقتصادی و سیاسی شود. بنابراین همه وظیفه داریم کمک کنیم فضای کشور به سمت از بین رفتن ثبات موجود نرود. هم باید دولت آقای روحانی را کمک کنیم و هم فضای عمومی را هدایت کنیم. اینجاست که وظیفۀ اصلاحطلبان آغاز میشود، فرق اصلاح طلبی با روشنفکری همین جا روشن می شود. اصلاح طلب، فعالیتش باید معطوف به مشکلات عملی و زمینی باشد. اصلاحطلبی، حرکتش عقلانی است اما روشنفکری آرمانی. اصلاحطلبی تدریجی است، عملگرا و معطوف به حل مساله است و مهمتر از همه مسولیت اخلاقی را میپذیرد. در حالی که یک روشنفکر ممکن است مستقل از مسئولیت اخلاقی و تاریخی خود، دیدگاههایش را بیان کند، صرف نظر این که این دیدگاه اکنون برای بهبود وضع جامعه مفید باشد یا نه.
دانشیار اقتصاد دانشگاه اصفهان با بیان اینکه اکنون اصلاحطلبان از پذیرش مسولیت اخلاقی برای کمک به عبور کشور از وضعیت کنونی شانه خالی میکنند افزود: سکوتی که حاکم است، حاکی از این است که یک توازن وحشت در کشور حکمفرما است. اصلاحطلبان سکوت میکنند، آن طرف هم سکوت میکند. هم سکوت اصلاحطلبان نشانۀ وحشت است و هم حملۀ آن طرف. مانند جنگ سرد، توازن وحشتی برقرار است. اصلاحطلبی نیازمند تعامل است. اصلاحطلبان با حکومت تعامل ندارند. نمیگوییم تفاهم. تفاهم مساله دیگری است، آنچه باید وجود داشته باشد تعامل است که ممکن است به تفاهم هم بینجامد یا نینجامد. اکنون وقت آن است که سرمایههای نمادین اصلاح طلبان به میدان بیایند و کمک کنند تا کشور از وضعیت توازن وحشت کنونی که آینده اقتصاد و سیاست در ایران را در ابهام برده است خارج شود. این ابهام در حوزه سیاسی و عمومی موجب عدم اطمینان در اقتصاد می شود و نمی گذارد سرمایه ها در حوزه های تولیدی که نیازمند صبر و زمان است برود و رسوب کند. پس سرمایه ها سرگردان می ماند و تورم ایجاد می کند. این است که می گویم رکود کنونی ریشه سیاسی دارد.
رنانی با اشاره به اینکه این قهر و سکوت و انفعال کمکی به عبور جامعه ما از بحرانهای کنونی نمی کند گفت: تا از این موازنۀ منفی عبور نکنیم و تا مناقشه انتخابات ۸۸ را پایان ندهیم و به یک آشتی ملی نرسیم، فضای عدم اطیمنان کشور از بین نمی رود و فرصت طلبان هم بیشتر به آن دامن خواهند زد. اکنون وقت گذشت برای گذشتن کشور از بحرانهای در پیش روست و در این گذشت کردن اصلاح طلبان بر دیگران مقدمند زیرا که اقتضای اصلاح طلبی این است. ما باید محظورات مقامات سیاسی را درک کنیم و با رفتارمان به آنها کمک کنیم تا بتوانند آرام آرام مواضع خود را تعدیل کنند و تصمیمات درست تری بگیرند. نباید منتظر ماند تا رقیب گام اول را بردارد. اقتضای اصلاح طلبی این است که همواره گام اول را بردارد و اکنون کشور منتظر است تا اصلاح طلبان با برداشتن گام اول، کمک کنند تا فضای سیاسی کشور به سمت آشتی و وفاق برود. بدون این تحول، هیچ کار جدی در حوزه اقتصاد شکل نخواهد گرفت. این است که می گویم اقتصاد ایران اکنون در بن بست سیاست به دام افتاده است.
رنانی در پایان با بیان اینکه اصلاحطلبان نخست باید تلاش کنند و اگر ارتباطی دارند، مقامات دولت روحانی را مجاب کنند که در شرایط رکودی کنونی، از اجرای فاز دوم، حداقل در مورد بنزین و گازوئیل عدول کنند، گفت: ما نمیگوییم انجام ندهید، می گوییم انجام دهید، اما حداقل صبر کنید تا هنگامی که اقتصاد ایران علائم خروج از رکود را از خود نشان دهد و نرخ رشد اقتصادی به بالای یک درصد برسد. دوم این که باید همت کنند برای خروج از انفعال در وضعیت کنونی. یعنی تلاش کنند برای تعامل با حکومت و کمک به مقامات کشور تا از این فروبستگی بیرون آیند تا کشور سیاسی کشور هم از این فروبستگی خارج شود که بدون این تحول، اقتصاد هم از عدم اطیمنان خارج نخواهد شد و این مهم نیازمند تعامل جدی اصلاح طلبان با حکومت است و نقطه آغازین این تعامل این است که سرمایههای نمادین اصلاح طلبی از موضع انفعالی کنونی خارج شوند و از آبروی خود مایه بگذارند و حتی آبرویشان را خرج کنند تا کشور از شرایط کنونی خارج شود.
انتهای پیام