خلاصه اگر آخر سالی از سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران سراغتان آمدند، بدانید...
خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) - طنز روز
رضا ساکی
آخر سال است و همه مشغول خرید و خانهتکانی هستند که از گوشه شهر تهران خبر میرسد کارِ یک سازمان عریض و طویل فرهنگی با یک مجسمهساز برجسته بالا گرفته است. داستان از این قرار است که پرویز تناولی میگوید مجسمههایم باید در خانه من بمانند تا طبق قرارداد خانهام به موزه تبدیل بشود، اما سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران میگوید مجسمهها را از ایشان خریدهایم و آنها متعلق به شهرداری هستند و بیتالمال محسوب میشوند و ما وظیفه داریم از بیتالمال صیانت کنیم.
بدیهی است این وسط قانون تکلیف را مشخص میکند اما نکتهای در این داستان وجود دارد که در داستانهای مشابه وجود ندارد. سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران با مدیریت جدید، روش بدیعی در صیانت از بیتالمال ابداع کرده است که باید سرمشق دیگران قرار بگیرد. این روش روش صیانت از بیتالمال با ضرر زدن به بیتالمال است. طبق این روش، بیتالمال شکستهی در اختیار شهرداری، بهتر از بیتالمال نشکستهای است که در اختیار شهرداری نباشد. اصولا صیانتمان هم مخصوص خودمان است. یعنی یک مشت آدم خستهوکوفته بیاعصاب را که آخر سال حال و حوصله کار کردن ندارند با حکم به منزل یک هنرمند میفرستیم و بهشان میگوییم هر طور شده مجسمهها را که همانا بیتالمال هستند، بیاورید و اگر نیاورید، شما هم در غارت بیتالمال نقش دارید. آنها هم که اعصاب ندارند و بلد نیستند یک اثر هنری را چطور باید جابهجا کنند و نمیدانند فرق مجسمه با بلوک سیمانی چیست، میزنند مجسمهها را دربوداغان میکنند و به جای کلاه برای رؤسایشان سر میبرند.
یعنی شما اگر فیلم این رویداد را ببینید، شاید لحظهای با خودتان بگویید بلکه دستور داشتهاند همان سر را ببرند نه کلاه را، وگرنه بچه هم میداند مجسمه به آن سنگینی وقتی با یک تسمه غیرفلزی تنها از دو طرف مهار شده و به درخت گیر بکند میافتد. خلاصه اگر آخر سالی از سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران سراغتان آمدند، بدانید از گارد ویژه کرملین خشنترند و جرثقیل هم دارند. داغ و درفش هم شاید!
باقی بقایتان!
انتهای پیام