/تحلیل-گاردین/

بحران اوکراین احیاگر جنگ سرد

"بحران فعلی اوکراین شاید خطرناک‌ترین برهه زمانی را از زمان پایان جنگ سرد تاکنون در تاریخ اروپا رقم زده باشد. رویارویی مستقیم میان نیروهای روسی و اوکراینی به هر ترتیب پای آمریکا را نیز وسط خواهد کشید. با وجود آنکه همچنان زمان برای حل این بحران وجود دارد اما این بسیار مهم است که هدف هر یک از طرف‌های دخیل در این بحران را درک کنیم."

"بحران فعلی اوکراین شاید خطرناک‌ترین برهه زمانی را از زمان پایان جنگ سرد تاکنون در تاریخ اروپا رقم زده باشد. رویارویی مستقیم میان نیروهای روسی و اوکراینی به هر ترتیب پای آمریکا را نیز وسط خواهد کشید. با وجود آنکه همچنان زمان برای حل این بحران وجود دارد اما این بسیار مهم است که هدف هر یک از طرف‌های دخیل در این بحران را درک کنیم."

به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، دیمیتری ترنین، ستون نویس روزنامه گاردین در مطلبی در خصوص بحران اوکراین می‌نویسد: «طی 10 روز گذشته مسکو به طرزی ناخوشایند چندین بار از تحولات اوکراین شگفت زده شد. اولین بار هنگامی بود که ویکتور یانوکوویچ، رئیس جمهوری مخلوع اوکراین عملیاتی را که منجر پاکسازی مخالفانش از مواضع تحت اشغالشان در مرکز شهر کی‌یف می‌شد به حال تعلیق درآورد. پلیس ضد شورش اوکراین معروف به "برکوت" با توجه به دستور صریحی که دریافت کرده بود، در حال نزدیک شدن به میدان استقلال اوکراین یعنی محل حضور جنبش معترضان مخالف دولت یانوکوویچ بود. اما به صورتی ناگهانی پیشروی پلیس برکوت متوقف شد. به جای آن یانوکوویچ مخالفان خود را به مذاکرات دعوت کرد. شگفتی دوم هنگامی بود که مذاکرات تبدیل به صحبت در مورد امتیازدهی یانوکوویچ با شرکت سه تن از وزرای امور خارجه اتحادیه اروپا شد. در حالی که چند روز قبل از تاریخ 21 فوریه یانوکوویچ موضعی پیروز داشت، اما توافقی که در تاریخ 21 فوریه امضا شد به مثابه یک کاپیتولاسیون به تاخیر افتاده از جانب یانوکوویچ بود.

شگفتی بزرگتر هنگامی رخ داد که افراط گران شرایط این کاپیتولاسیون را رد کردند و مخالفان خواهان استعفای سریع یانوکویچ شدند. سرانجام دولت‌های فرانسه، آلمان و لهستان که شاهد امضای توافقنامه کی‌یف بودند هیچ اعتراضی به زیر پا گذاشتن توافقی که به درستی امضا شده بود توسط مخالفان نکردند.

روسیه نیز که نماینده‌اش برای شاهد بودن بر امضای توافق 21 فوریه دعوت شده بود و عاقلانه از امضای مشترک آن خودداری کرده بود، از این اتفاقات خشمگین شد. آنچه که مسکو از تغییر و تحولات 21 و 22 فوریه برداشت کرد کودتا در شهر کی‌یف بود. این تحول منجر به تجدیدنظر اساسی روسیه در سیاست خود در قبال اوکراین و همچنین در قبال غرب شد.

کرملین انقلاب فوریه شهر کی‌ِیف را کودتای مهندسی شده از سوی ملی گرایان افراطی غرب اوکراین با یاری اروپا و آمریکا می‌دانست.

کرملین معتقد بود که منافع مهم روسیه مستقیما تحت تاثیر قرار گرفته‌اند: در درجه اول طرح ولادیمیر پوتین، رئیس جمهوری روسیه برای همگرایی اقتصادی در مناطق متعلق به شوروی سابق بدون اوکراین باید به سرانجام برسد و در درجه دوم این حقیقت که عناصر ملی‌گرای افراطی در میان سود بردندگان انقلاب کی‌یف بودند هیچ تردیدی در خصوص سیاست امنیتی و خارجی و همچنین سیاست‌های داخلی آینده اوکراین باقی نمی‌گذارد.

توافق همکاری اوکراین با اتحادیه اروپا که یانوکویوچ در نوامبر 2013 امضای آن را به حال تعلیق درآورد اکنون می‌تواند امضا شود و اوکراین را در مسیر بلندمدت الحاق به اتحادیه اروپا قرار دهد.

همچنین دولت جدید اوکراین می‌تواند قانون مربوط به وضعیت عدم تعهد این کشور در سال 2010 را لغو کرده و به دنبال طرح عمل برای عضویت در ناتو باشد. خوب است بدانیم که همین طرح عمل عضویت در ناتو اساسا منجر به جنگ سال 2008 روسیه و گرجستان شد.

به لحاظ داخلی نیز پیروزی ملی‌گرایان غرب اوکراین در بر دارنده تهدید علیه زبان روسی به ویژه در مناطق روسی زبان شرقی و جنوبی اوکراین و همچنین جدا شدن کلیسای ارتودوکس اوکراین از سراسقفی مسکو است. مسکو نگران بود که روایت رسمی جدید اوکراین در حالی که در زمان پس از فروپاشی شوروی مساوی بود با "اوکراین، روسیه نیست" اکنون به این روایت تغییر یابد: "اوکراین مخالف روسیه است!"

مسکو همواره در راهبردش در قبال یک اوکراین مستقل، بی‌فکر، تنبل و نامنسجم بوده است.

مسکو اغلب ترجیح داده تا به جای کل مساله اوکراین به منافع خاص خود در آن تمرکز داشته باشد؛ منافعی از قبیل خلع سلاح هسته‌ای، ناوگان دریای سیاه، نقل و انتقال گاز و بحث بر سر قیمت آن و همچنین مسائلی از این دست.

در نخستین روزهای بحران فعلی اوکراین مسکو عمدتا منفعل بود. اکنون امور در سرعتی فراوان در حال تغییر است. با در نظر گرفتن توازن ظریفی که از زمان فروپاشی اتحاد شوروی سابق در حکومت و جامعه اوکراین موجودیت پیدا کرد روسیه شروع به عمل در قبال اوکراین به صوروت قاطعانه و حتی شتابزده کرده است.

در اقدامات روسیه درخصوص اوکراین به ندرت یک استراتژی اساسی وجود دارد اما برخی عناصر کلیدی آشکار شده‌اند. روسیه اکنون به دنبال جدا نگه داشتن منطقه کریمه از دیگر مناطق اوکراین است تا جلوی درگیری میان نیروهای پلیس و ارتش کی‌یف و همچنین شبه نظامیان ملی‌گرای اوکراین از یک طرف و محلی‌ها و دیگر ساکنان منطقه کریمه از طرف دیگر را بگیرد.

مسکو همچنین اکنون به دنبال خنثی کردن آن دسته از نیروهای ارتش و پلیس اوکراین که استقرار دائمی در منطقه کریمه دارند است.

مسکو حمایت سیاسی، اقتصادی و نظامی خود از عناصر محلی و حامی روسیه در منطقه کریمه را که هرگز مالکیت اوکراین بر این منطقه را نپذیرفته‌اند اعلام کرده است. این منطقه در سال 1954 از اختیار مسکو خارج و به دست دولت کی‌یف سپرده شد.

مسکو اکنون دو گزینه پیش رو دارد یا میان اوکراین و کریمه ائتلاف برقرار کند و یا به دنبال الحاق کامل منطقه کریمه به فدراسیون روسیه باشد که در حال حاضر قانونی در این ارتباط برای مجاز دانستن این کار در روسیه در حال بررسی است.

روسیه در ارتباط با شرق و جنوب اوکراین به دنبال حمایت از آن دسته از عناصری است که بیزار از حاکمیت شهروندان غرب اوکراین در کی‌یف هستند. مسکو به جای حمایت از جدایی این مناطق از اوکراین، احتمالا حامی تمرکززدایی از قدرت در اوکراین به هدف فدرال کردن این کشور خواهد شد که عملا تهدید یک اوکراین متحد مخالف روسیه و عضو ناتو را خنثی خواهد کرد.

تاثیر تلاش‌های روسیه برای بسیج کسانی که در شرق و جنوب اوکراین با معترضان فعلی در کی‌یف مخالفند وابسته به سطح شکیبایی و فراستی است که مقامات جدید کی‌یف از خود نشان خواهند داد. در بدترین حالت ممکن است یک اوکراین متحد نیز تاب نیاورد.

مسکو درخصوص کی‌یف از به رسمیت شناختن آنچه که کودتا خوانده و از نظر رسانه‌های دولتی روسیه متعلق به فاشیست‌ها و نئونازی‌ها است سرباز زده است. این صفات اشاره به همکاری میان ملی گرایان غرب اوکراین و نیروهای هیتلر در زمان جنگ جهانی دوم داشت.

روسیه دولت موقت اوکراین را به رسمیت نشناخته و اکنون با مقامات اوکراین روابط کاری را حفظ کرده است. روسیه به منظور تلنگر زدن به کی‌یف متعهد به حفاظت شخصی از یانوکوویچ در خاک خود شد و ترتیب کنفرانس خبری وی طی روز جمعه در شهر جنوبی روستوف را داد.

فقدان قدرت مشروع در اوکراین -روسیه پارلمان این کشور را متهم می کند که براساس فشارهای افراد حاضر در میدان استقلال عمل کرده- این آزادی را به مسکو داده تا اقدام به عمل در اوکراینی که بی‌قانون و فاقد رهبری‌ می‌خواند بکند. به رغم عملیات سال 2008 در آبخازیا و اوستیای جنوبی، مسکو این بار تصمیم گرفت تا دیگر برای شلیک اولین گلوله و کلید زدن مداخله منتظر نماند. این بار روسیه اعتقاد دارد که پیشگیری بهتر از مقابله با حمله است.

همچون شرایط سال 2008 به رسمیت شناختن یک منطقه جدا افتاده توسط مسکو که این بار همان منطقه کریمه است می‌تواند یک اساس قانونی برای حضور نظامی روسیه در این منطقه برخلاف شرایط معاهده روسیه - اوکراین سال 1997 در خصوص وضعیت ناوگان دریای سیاه باشد. چنین اتفاقی بعید است که در روابط روسیه با غرب تاثیر موقتی داشته باشد.

در مسکو هرچه بیشتر نسبت به غرب، اتحادیه اروپا و آمریکا بیزاری وجود دارد. نقش این طرف‌ها در اوکراین به طرزی خاص برای مسکو نفرت انگیز است. آنها به اوکراین انتخاب میان روسیه و اتحادیه اروپا را تحمیل کردند در حالی که این کشور استطاعت این را نداشت. آنها از مخالفان اوکراینی علیه یک دولت منتخب حمایت کردند. آنها چشم خود را به روی راست‌گرایان افراطی متعلق به نسل تبانی کنندگان با نازی‌ها در جنگ جهانی بستند. آنها طرف مخالفان را گرفتند تا دولت اوکراین را برای تسلیم تحت فشار بگذارند و در نهایت آنها از تغییر غیراساسی حکومت در اوکراین چشم پوشی کردند.

کرملین بار دیگر به این حقیقت در تکیه کلام معروف پادشاه سابق خود یعنی الکساندر سوم پی برده است: "روسیه در جهان تنها دو دوست دارد ارتش و نیروی دریایی روسیه." این دو دوست اکنون باید از منافع روسیه در منطقه کریمه دفاع کنند. بحران این منطقه به همین زودی‌ها پایان نخواهد یافت.

بعید است که کی‌یف با جدایی کریمه موافقت کند حتی اگر اراده مردمی صریح نیز از این اتفاق حمایت کند. اما چنین مخالفتی به دلیل اشغال خارجی این شبه جزیره مورد توجه قرار نخواهد گرفت. بحران اوکراین در حال حاضر در حال گسترش و کشاندن پای بازیگران دیگر به ویژه آمریکا به خود است. تا به حال هیچ مقابله نظامی میان نیروهای روسیه و اوکراین ایجاد نشده اما اگر این درگیری آغاز شود تکرار جنگ پنج روزه سال 2008 در قفقاز جنوبی نخواهد بود. این بار جنگ طولانی‌تر و خونین‌تر خواهد بود و امنیت اروپا را به خطر خواهد انداخت.

حتی اگر بحران کریمه به هیچ جنگی منجر نشود احتمالا موجب تغییر اساسی روابط میان روسیه و غرب و تغییر در موازنه قدرت جهانی خواهد شد. این بار روسیه رقابتی تمام عیار با آمریکا و اتحادیه اروپا در اروپای شرقی جدید دارد. اگر این اتفاق بیفتد احتمالا دور دوم جنگ سرد به تلافی لاینحل ماندن بسیاری از مسائل رخ خواهد داد. از جمله این مسائل لاینحل فقدان انسجام داخلی اوکراین، موقعیت ویژه کریمه و همچنین وضعیت روس تبارهای کشورهای به تازگی استقلال یافته هستند اما فراتر از همه این‌ها همگرایی روسیه در داخل جامعه یوروآتلانتیک نیز لاینحل می‌ماند.»

انتهای پیام

  • سه‌شنبه/ ۱۳ اسفند ۱۳۹۲ / ۱۱:۳۷
  • دسته‌بندی: گزارش و تحلیل
  • کد خبر: 92121308730
  • خبرنگار : 71415