«آنچه اکنون در بطن تنشها در منطقه دریای سیاه وجود دارد، مساله ملیت است.»
به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، مایکل بورلی، ستوننویس روزنامه دیلی تلگراف، در مقالهای درباره نقش مساله ملیت در اوکراین و شبهجزیره کریمه مینویسد:
«طی چند روز گذشته شبهجزیره کریمه تبدیل به کانون بحرانی در منازعه میان روسیه و غرب در خصوص سرنوشت آینده اوکراین شده است. چنین مسالهای تصادفی نیست. تاریخ شبه جزیره کریمه آکنده از تهاجمات و جنگها است و این تاریخ منجر به حضور مردمی در این منطقه شده که به شدت در زمینه مساله ملیت دچار اختلاف هستند. به نظر نمیرسد که هیچ سیاستمداری در غرب تاکنون چنین مسالهای را مطرح کرده باشد.
مردم شبه جزیره کریمه متشکل از 58 درصد روس تبار، 24 درصد اوکراینی و 12 درصد تاتار هستند. تارتارها از تبار مردم ترکی هستند که تا زمان انضمام منطقه کریمه توسط تزارهای روس در سال 1783، بر این منطقه حکمرانی میکردند.
در همان زمان بود که شهر سواستروپل میزبان ناوگان دریای سیاه نیروی دریایی سلطنتی روسیه شد. شکستی که روسها در جنگ تاریخی موسوم به "جنگ کریمه" خوردهاند آنها را وادار به مدرنیزه کردن روسیه کرد اما امروز میبینیم که ناوگان دریای سیاه دوباره در کریمه مستقر است.
شبه جزیره کریمه در سال 1921 تبدیل به یکی از جمهوریهای خودمختار سوسیالیستی شوروی شد و تا زمانی که توسط نازیها در جنگ جهانی دوم در یک درگیری شدید فتح شد همچنان متعلق به شوروی بود. این جنگ یکی از خشنترین دورانهای تاریخ دوران کریمه را رغم زد. در سالهای 1943 و 1944 ارتش سرخ روسیه مجددا این شبه جزیره را پس گرفت و به همین دلیل است که امروز بسیاری از روسها این شبه جزیره را نوعی یادگار جنگی دانسته و پیش خود می گویند: ما با خون خود بهای این جزیره را دادیم و بنابراین به درستی متعلق به ماست.
با این وجود چنین احساساتی معمولا دو طرفه نبودهاند. در جریان جنگی که روسها برای شبه جزیره کریمه انجام دادند استالین اقدام به استرداد آنچه که ملیتهای "مرتجعی" که با روسها همکاری نکرده و در مقابل نیروهای متخاصم مقاومت نکردهاند خوانده بود، کرد. از جمله این ملیتهایی که استالین تبعید کرد 250 هزار تاتار شبه جزیره کریمه بودند که به اردوگاههایی در ازبکستان فرستاده شدند.
حدود 46 درصد از این افراد طی 18 ماه پس از تبعید و یا در جریان سفرهای طولانی مدت با قطار که بدون آب و غذا انجام شد جان خود را از دست دادند. در میان آنها بسیاری از کهنهکاران مدال گرفته ارتش سرخ روسیه نیز بودند. تاتارها نسبت به روسیه نگرش واحدی ندارند. در این زمینه البته آنها تنها نیستند.
نیکیتا خروشچف، سومین رهبر اتحاد جماهیر شوروی در گزارش 25 فوریه 1956 خود در کنگره حزب کمونیست معروف به "سخنرانی محرمانه" گفت: اوکراینیهای کریمه تنها بدین خاطر به این سرنوشت دچار نشدند که تعداد آنها بسیار زیاد بود و جایی برای تبعید کردن آنها وجود نداشت وگرنه استالین آنها را نیز تبعید میکرد.
این اشتباه است که بگوییم همه روستبارهای اوکراین و به خصوص منطقه کریمه خواهان رفتن به آغوش باز ولادیمیر پوتین هستند. بسیاری از این افراد از نفوذ ولادیمیر پوتین تنفر دارند. هنگامی که اوکراین در سال 1991 یک کشور مستقل شد بسیاری از ساکنان منطقه کریمه در حمایت از این استقلال رای دادند. اما در طول دهه 1990 تنشهای قومی - زبانی در روند رسیدن اوکراین به یک کشور کامل اختلال ایجاد کرد.
نمایندگان روس تبار پارلمان کریمه در شهر سیمفروپل تلاش کردند تا در یک مقطع یک دولت مستقل در این شبه جزیره اعلام کنند اما مخالفت قاطع تاتارهای بازگشته از تبعید و مداخله تعیین کننده کییف مانع کار آنها شد.
کمی پس از آن اعطای حد زیادی از خودمختاری به شبه جزیره کریمه کمی از نارضایتیها را کاهش داد هرچندکه برخی از روستبارها به دنبال مداخله مسکو و ایجاد چتری از جانب آن برای مطالبات انضمام طلبانه آنها بودهاند.
این افراد همین مردمی هستند که امروز شما آنها را در اخبار در حالی که پرچم قرمز، آبی وسفید روسیه را در دست داشته و فریاد میزنند "کریمه روسیه است" میبینید. البته جمعیت کسانی که پرچمهای آبی و زرد اوکراین و یا پرچم آبی تاتارها را در دست دارند نیز چندان کم نیستند. با این وجود حکومت نوپای کییف برخی مشکلات دیگر نظیر مقابله با ورشکستگی مالی این کشور دارد.
صحبتهای جسته گریخته درباره تنزل درجه زبان روسی در این شبه جزیره موجب طرح مسکو برای اعطای ملیت دوگانه به روستبارهای این منطقه شد و چندی پس از آن نیز مانورهای نظامی گسترده روسیه در منطقه نظامی غربی را موجب شد.
اما باید پرسید صرف نظر از این گروههای قومی رقیب در شهرهای سیمفروپل و سواستروپل، جزیره کریمه در درگیری کلیتر بر سر اوکراین چه معنی دارد؟ بسیاری از روستبارهای این جزیره پیرو موضع مسکو هستند مبنی بر اینکه این مشت نئونازی شهر کییف را تسخیر کردند و غربیهای سادهلوح و بداندیش بار دیگر تحولات چشمگیر میدانی در یک شهر را با پیچیدگیهای کل یک کشور اشتباه گرفته اند. (شش نفر از ماموران پلیسی که در میدان استقلال شهر کییف کشته شدند روستبارهای شبه جزیره کریمه بودند) صحبت از حضور روحیه فاشیستی منجر میشود که وجود یک عنصر در مخالفان اوکراینی را بزرگ کرده و دیگر عوامل نظیر نقش حکومت فاسد و سرکوبگر اوکراین در راه افتادن ناآرامیها را نادیده بگیریم. بسیاری از اوکراینیها و مطمئنا اکثر تاتارها نمیخواهند به روسیه بپیوندند.
یکی از زنان معترض تاتار به رسانهها گفت: ما نمیخواهیم بخشی از روسیه باشیم پوتین یک قاتل است ما به تازگی از دست یک قاتل یعنی یانوکوویچ خلاص شدهایم و نمیخواهیم که یک قاتل جدید وارد شود.
در حالی که کشورهای غربی مشغول بررسی اعطای یک بسته اقتصادی به اوکراین برای جلوگیری از ورشکستگی آن هستند مسکو نیز در حال ارزیابی تنگناها و گزینههای خود است.
از دست دادن اوکراین برای اتحادیه گمرکی اوراسیای پوتین به این معنا خواهد بود که این اتحادیه تبدیل به یک مساله آسیایی و نه اوراسیایی خواهد شد مگر آنکه وی بتواند از فشار اقتصادی برای آوردن گرجستان و مولداوی به این اتحادیه همانطور که سعی داشت راجع به کییف این کار را بکند استفاده کند. اما پوتین نیز میخواهد جلوی آنچه که در اوکراین اتفاق افتاد را در روسیه بگیرد همانطور که امروز میبینیم همان شرایط پر از سرکوب گری در روسیه غالب است.
همزمان پوتین در اسارت حامیان میهن پرست خود نیز قرار دارد. آنها انتظار دارند که پوتین به وجهه خود به عنوان یک فرد قدرتمند برای روسیه پایبند باشد به همین دلیل است که امروز ارتش روسیه چنین مانورهایی را انجام میدهد.
شکست روسیه در اوکراین منجر به یک موج جدید مدرنیزهسازی خواهد شد که در این صورت به طور قطع ولادیمیر پوتین در رأس امور نخواهد بود.»
انتهای پیام