ظاهرا ماجرای کناره گیری نجفی از میراث فرهنگی در رسانهها به موضوعی جدید تبدیل شده است.
به گزارش ایسنا، علیرضا حیدری در روزنامه خراسان مینویسد: سازمان میراث فرهنگی را سالهاست که به بازی گرفتهاند. برگردیم به گذشته و به یادآوریم که چه بر سر این سازمان آمده است، از آن روزی که دوستان و نورچشمیها بر کرسی های ریاستی آن تکیه می زدند تا امروز که هنوز جای پای رئیس آن محکم نشده است، بعد از کلی قایم باشک بازی تایید و تکذیب؛ چمدان باز نشدهاش را برداشت و رفت. اگر قرار به نماندن است و آن چنان که میدانیم قبلتر از این هم خبر رفتن آقای نجفی مطرح بود پس چرا تا دقیقه ۹۰ خبر استعفا تکذیب میشود! چه خوب است آقایان مسئول حرمتداری کنند و مردم را محرم خود بدانند. به راستی خبر قطعی استعفا آن هم درست چند ساعت پس از تکذیب قطعی توسط آقای نجفی را با چه معیاری میتوان سنجید. اگر امکان ادامه حضور ایشان در این سازمان نبود و چنان که گفته میشود ایشان به دلیل بیماری به دنبال مسئولیتهای سبکتر بودند، پس چرا در انتصاب اول دقت لازم صورت نگرفت. آیا یکی از دلایل موفق نبودن سازمان میراث فرهنگی در مسیر توسعه فرهنگی همین تغییرات پیاپی نیست؟ زمانی این درد سنگینتر می شود که وقتی پای سخنرانی پیش میآید، همین آقایان چنان از هویت، فرهنگ و میراث ملی داد سخن میدهند که گمان میکنی برای زخمهای بیشمار میراث فرهنگی درمانگری یافت شده است اما دیری نمیپاید که به اشتباه خود پی میبری و میبینی آن همه دلسوزی به راحتی فراموش شد و باز مثل همیشه در به همان پاشنه خواهد چرخید.
باید اظهار تاسف کرد که این سازمان که باید در حد یک وزارت دیده شود، سال هاست دستخوش این تغییرات مکرر است و این نیست مگر این که دولت ها همواره آن را جدی نگرفته اند و این گمان تقویت می شود که سازمان میراث فرهنگی در حکم حیاط خلوت است و سازمانی برای تجربه اندوزی و میدانی برای تقسیم میراث دولتی. دربرخی شهرها هنوز نام مسئول تازه از راه رسیده این مجموعه را به خاطر نسپردهای که مدیری دیگر از راه میرسد و جالب است که رسانهها مدام خبر میدهند که تخت جمشید دارد فرو میریزد، فلان کاروانسرای تاریخی به آغل گوسفندان تبدیل شده است، سهم گردشگری ما در جهان هم چنان پایین است، برجسازیها، بناهای تاریخی را تهدید میکند، اشیای عتیقه و تاریخی یا از کشور خارج میشود و یا در چنگ قاچاقچیان افتاده است، خانههای تاریخی مفاخر پی در پی تخریب میشود، ولی ما هم چنان در بند نقش ایوانیم. به راستی تا کی باید این سازمان که ماهیت فرهنگی و تاریخی دارد و با هویت، اقتصاد و فرهنگ ما گره خورده است، از آشفته بازار بیبرنامگی و سیاست زدگی رهایی یابد چرا هیچ رئیس جمهوری از همان اول به فکر انتخاب بهترین، قویترین، فرهنگیترین، مطمئنترین و صد البته دیرپاترین مدیر برای این سازمان نیست؟ تا کی فقط باید از آمار پایین گردشگر و سهم بالای ظرفیتهای گردشگری بگوییم درحالی که مهمترین و جدیترین نکته آن یعنی مدیریت میراث فرهنگی را سروسامانی نمیدهیم؟
حق این است که دولت تدبیر و امید با لحاظ کردن جدی «تدبیر» در انتخاب مدیریت میراث فرهنگی، «امید» را به آن تزریق کند تا سازمان میراث فرهنگی از این آشفتگی خارج شود و سامانی درخور یابد.
انتهای پیام