«غلامعلی حدادعادل رییس فرهنگستان زبان و ادب فارسی و نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی با تشکر از رییس سازمان صدا و سیما برای توجه به زبان فارسی گفت: آقای ضرغامی برای من تعریف میکرد که یکی از همکارانش در تلویزیون اصرار به استفاده از واژه «اس ام اس» بهجای «پیامک» داشته است و پس از چند بار تذکر باز هم به استفاده از این واژه بیگانه ادامه داده، به همین خاطر از فردای آن روز با او قطع همکاری شده است.» (ایسنا - پنجشنبه ۱۹ دی ۱۳۹۲)
به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، نکاتی درباره این سخنان نماینده محترم مردم تهران قابل ذکر است:
اول. مقام معظم رهبری روز 19 آذرماه سال جاری در دیدار اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی فرمودند: «من خیلی نگران زبان فارسیام؛ خیلی نگرانم. سالها پیش ما در این زمینه کار کردیم، اقدام کردیم، جمع کردیم کسانی را دور هم بنشینند. من میبینم کار درستی در این زمینه انجام نمیگیرد و تهاجم به زبان زیاد است ... لازم است که حضرات و شورای عالی انقلاب فرهنگی نسبت به این مسأله بجد دنبال کنند و دولت به طور جدّی مواجه بشود با این مسأله. حالا معنای مواجهه این نیست که فوراً فردا مثلاً با یک شیوه تندی یا شیوه خشنی برخورد کنند، امّا حکمتآمیز؛ ببینید چه کار میتوانید بکنید که جلو این را بگیرید.» (khamenei.ir)
بر اساس فرمایشات مقام معظم رهبری، مقابله با هجمه به زبان فارسی باید «حکمتآمیز» و به دور از «تندی و خشونت» باشد؛ بنابراین به نظر میرسد که اخراج یک مجری به خاطر استفاده نکردن از واژه «پیامک» در نقطه مقابل فرمایشات رهبر معظم انقلاب قرار دارد.
دوم. میدانیم که مهمترین کار مجلس، قانونگذاری است و در واقع نمایندگان ملت در مجلس باید نظامنامه مربوط به کلیه مناسبات اجتماعی را در قالب سندی به نام «قانون» تصویب کنند. فرض قانونگذار نیز این است که همه آحاد مردم از قوانین اطلاع دارند و در واقع اجرای آن برای همه لازم است. به عبارتی، جهل به قانون، پذیرفته نیست. حال باید پرسید که آیا صرف اطلاع از تصویب یک قانون برای عموم مردم کافی است یا باید مفاد قانون نیز برای مردم قابل فهم باشد؟ عقل میگوید علم اجمالی نسبت به تصویب یک قانون کافی نیست بلکه مردم باید کلیه مفاد قانون را بفهمند و آن را اجرا کنند. در اینجا این سؤال مهم پیش میآید که متن قوانین ما چقدر برای مردم عادی قابل فهم است؟ به عبارت دیگر، چند درصد از متون قانونی ما فارسی هستند؟
بدون تردید در یک جامعه که از آن انتظار قانونمداری میرود، باید متن قانون به گونهای باشد که همه افراد از آن سر دربیاورند. بویژه قوانین کیفری که شامل ضمانت اجراهای شدید است و در زندگی و سرنوشت انسانها اثر مستقیم دارد، باید بدون کوچکترین ابهامی باشد. اجمال و ابهام محتوایی برخی قوانین به جای خود، اما واقعا چند درصد مردم ما مفهوم واژههای موجود در قوانین را بدون مراجعه به فرهنگ لغت و وکیل و حقوقدان و ... متوجه میشوند؟ مثلا واژههای ذکرشده در کتاب حدود و قصاص و دیات قانون مجازات اسلامی چقدر قابل فهم است؟ مخاطب این قانون، از کجا باید معنی واژههایی نظیر «قُبُل» و «دُبُر» و «تفخیذ» و «وطی به شبهه» و «محصن» و «ارشالبکاره» و «مهرالمثل» و «مساحقه» و «تقبیل» و «مضاجعه» و «قذف» و «سبالنبی» و «هتک حرز» و «بغی» و جنایات «مأمومه» و «دامغه» و «جائفه» و «هاشمه» و «مُنقّله» و حتا واژههایی نظیر «مجنیعلیه» و «محکومبه» و «محکومعلیه» و هزاران واژه ناآشنای دیگر را بداند؟
انعکاس این واژگان قانونی در آرای محاکم توسط قضات نیز درد دیگری است و البته قضات هم چارهای جز ذکر همین واژهها ندارند. چند درصد مردم ما میتوانند یک رأی ساده را بخوانند و بفهمند؟ واقعا گاهی متهم متوجه محکومیت خود نمیشود و برداشت او از رأیی که فقط چند کلمه فارسی در آن دیده میشود، این است که بیگناه شناخته شده و دیگر دنبال اعتراض به رأی هم نمیرود تا اینکه میآیند او را میبرند زندان و تازه آنجاست که معنی واژههای بهکاررفته در رأی محکومیتش را متوجه میشود!
آقای حدادعادل لطفا بگویند به عنوان رییس فرهنگستان زبان و ادب فارسی، عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی و یکی از 290 نماینده قانونگذار مجلس طی همه دورههایی که نماینده بوده و حتا تا سطح ریاست مجلس را تجربه کرده، چقدر در راستای فارسیسازی متون قانونی، تغییر ادبیات قانونگذاری و به تبع آن تغییر ادبیات قضایی در کشور گام برداشته است؟
سوم. ای کاش همیشه سوزنی در دست برای زدن به خود قبل از زدن جوالدوز به دیگران داشته باشیم. در این صورت، نه نان یک مجری بختبرگشته بریده میشود، نه نیازی به برخوردهای غیرحکمتآمیز خواهد بود، نه جهل به قانون به صورت سازمانیافته و فراگیر نهادینه میشد.
یادداشت از خبرنگار ایسنا: حسامالدین قاموس مقدم
انتهای پیام