فرزانه طاهری کتابهای محبوب هوشنگ گلشیری و کتابهایی را که بر خودش تأثیرگذار بودهاند معرفی کرد.
این مترجم در گفتوگو با خبرنگار ادبیات و نشر خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، درباره کتابهایی که برای او محبوب یا تأثیرگذار بودهاند، گفت: پاسخ دادن به این سؤال دشوار است. هر دورهای یک کشف دوباره است. در دوره دانشجویی اولینبار فاکنر را شناختم و کتاب «محتضر که میافتم» او تکانم داد. این کشف کشف عجیبی بود. در نوجوانی کشف شاملو و فروغ اتفاق میافتد. بزرگتر هم که میشوی قدر ادبیات کلاسیک را میدانی، قبلا از آن بدت میآید؛ چون نمونههای آن را در کتابهای درسی دیدهای که درک درستی از این ادبیات نمیدهند.
او در ادامه اظهار کرد: بهجز کشف فاکنر در 18 - 19 سالگی که خیلی جالب بود، «چشمهایش» بزرگ علوی هم در همان دوران بر من اثر گذاشت، اما کتاب محبوبم نیست. در این زمینه در هر دورهای یک اتفاق میافتد و بسته به اینکه در حال کار کردن و خواندن چه آثاری باشم فرق میکند که به چه کتابی علاقه داشته باشم. کتابی که اخیرا خیلی بر من اثر گذاشت «روزها در راه» از شاهرخ مسکوب بود.
طاهری همچنین گفت: در دورهای که ادبیات کلاسیک میخواندم نظامی بویژه «هفت پیکر» خیلی خیلی زیبا بود، بخصوص که تفاوتش با آثار کلاسیکِ دیگر، حضور مشخص زن بود. زنِ این کتاب را آدم میشناسد، بویژه که عاشق هم هست. به هر حال در هر دوره یک کتاب برایم اثرگذار بوده و پاسخ دادن به این سؤال برایم خیلی سخت است. رشته فرعی من ادبیات فارسی بود، اما جرقههای علاقه به ادبیات کلاسیک بعدا در من زده شد. هر کدام از این آثار هم برایم یک جور بود. «دیوان شمس» و «شاهنامه» را وقتی آدم بعد از تحصیل و داوطلبانه میخواند، زمانی که نگاهش به ادبیات شکل گرفته، قدرشان را میداند. هر کدام از این آثار در دورهای مرا واله میکردند. در دوره دانشجویی، «خرمگس» اثر اتل لیلیان وینیچ که کتاب ممنوع بود و صبغه انقلابی و ضددیکتاتوری داشت بر من اثرگذار بود.
او ادامه داد: اینکه بخواهی دوباره کدام کتاب را بخوانی مهم است. خیلی کتابها هستند که دلم میخواهد دوباره بخوانم؛ چون به قول ناباکوف خواننده خوب «بازخواننده» است. تازگی هم خیلی کم فارسی میخوانم. دارم یک کار اساسی درباره کافکا میکنم که باعث میشود مدام به آن فکر کنم، اما تکاندهندهترین کشف ادبیات مدرن، فاکنر، جورج الیوت، تی. اس. الیوت و... است. در آن دوران یک دفعه با دنیای دیگری روبهرو شدم که تأثیر آن را هیچوقت فراموش نمیکنم.
همسر هوشنگ گلشیری در پاسخ به این سؤال که کتابهای محبوب گلشیری چه کتابهایی بودند گفت: جواب دادن به این سؤال در مورد او سختتر است؛ چون او ممکن بود فیزیک هم بخواند. یادم میآید کتابهای «صبوری در سپهر لاجوردی» ترجمه علیاصغر سعیدی و «جزء و کل» ترجمه حسین معصومی همدانی را میخواند. گلشیری گستره وسیعی در کتاب خواندن داشت. در ادبیات کلاسیک خودمان میتوان گفت همه را میخواند.
او افزود: گلشیری هر بار به دلیلی به کتابی مراجعه میکرد. کتاب «فرج بعد از شدت» را میخواند؛ چون فکر میکرد میتواند ریشه داستانهای ایرانی را در آن پیدا کند. کتاب «راهحلهایی برای داستاننویسی امروز» و آثار نظامی را میخواند. ادبیات کلاسیک آبشخور کارهایش بود. نمیتوانم بگویم کتابهای محبوبش چه کتابهایی بودند، اما وقتی در هنرهای زیبا ادبیات کلاسیک و مدرن درس میداد، «خشم و هیاهو»ی ویلیام فاکنر و «مادام بوواری» گوستا و فلوبر را درس میداد و «بابا گوریو» را تدریس میکرد. میدانم که بالزاک را خیلی دوست داشت؛ با اینکه جنس داستاننویسیاش با خودش فرق میکرد.
طاهری در پایان تأکید کرد: همه اینها بستگی دارد به اینکه به چه دورهای بپردازیم، بنابراین هیچکدام از اینها را جواب قطعی تلقی نکنید؛ چون پاسخ دادن به این سؤال خیلی سخت است.
انتهای پیام