صاحبان خاطرات با این استدلال که تنها شاهد یا فاعل یک واقعه بودهاند از ارائه شواهد و قرائن مؤید روایتشان مستغنی نمیشوند.
درپی نقد کتاب «هوبره» از انتشارات دارخوین توسط معصومه رامهرمزی نویسنده کتاب یکشنبه آخر،راز درخت کاج و اسماعیل،تعدادی از راویان دفاع مقدس که نامشان در کتاب هوبره آمده است ،نظرات وانتقادات خودراپیرامون کتاب هوبره اعلام کردند.
قطعاً رصد متعهدانه منشورات دفاع مقدس،تا اندازهای از بروز آسیبها وآفتهایی همچون کذب،جعل وتحریف در این حوزه پیشگیری میکند.
خبرگزاری ایسنا آمادگی دارد، یادداشتهای علمی نویسندگان دفاع مقدس رادر تبیین مولفهها و عناصر بنیادین کتابهای خاطرات جنگ منتشر گرداند.
در این راستا، خانم سیده اعظم حسینی نویسنده کتاب "دا " در یادداشتی به اصل پایهای وماهوی استناد در خاطرهنگاری پرداخته و پایبندی به این موضوع را وظیفه مهم ومشترک خاطرهنویس ،خاطره نگار وناشران کتب دفاع مقدس میدانند.
به گزارش سرویس فرهنگ حماسه خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) در یادداشت سیده اعظم حسینی آمده است:گونههای ادبی در مؤلفههایی نظیر:برخورداری از موضوع (با عنایت به اینکه هر ایدهای موضوع نیست و موضوع دارای ویژگیهایی است.)،ساختار، فضا،شخصیت و... دارای مرزهای مشترکی هستند و به زبان منطقی رابطهشان، رابطه عموم و خصوص «من وجه» است. آنچه آنها را از هم مجزا و تفکیک میکند مؤلفه یا مؤلفههای است که عنصر ذاتی و ماهوی آن «گونه» به حساب میآید. به همان اندازه که عنصر خیال در داستان عنصر اصلی و اختصاصی است و بدون آن نوشته از دایره داستان بیرون میرود،به همان میزان و در نقطه مقابلش،استناد رکن اساسی و جزوِ انفکاکناپذیر خاطره به شمار میآید. همچنان که برای خورشید گرما و نور و برای آتش صفت سوزانندگی را اصل میدانیم و در صورتی که این صفات را از آنها سلب کنیم مفهومی از خورشید و آتش در میان نخواهد بود.
در معنای لغوی استناد چنین آمده است:تکیه کردن بر چیزی، سند قرار دادن و تمسک جستن به چیزی.بر این اساس در اثر و نوشته مستند،تمام مفاهیم و مضامین،اتفاقات و حوادث و اشخاص و شخصیتها بر واقعیتهای بیرونی تکیه دارند که زمان رخدادشان از امروز ما فاصله گرفته و نیز ماجراها و موضوعاتی که در خاطره،مسیر روایت را به پیش میبرند، دارای اجزای تعریف شدهای هستند که بدون آنها ماجرا به تعریف و روایت درنمیآید. چه کسی،چه چیزی،چگونه،چرا،چه زمانی و چه مکانی کمترین سئوالاتی است که هر واحد خاطره باید برای تک تک آنها جوابی منطبق بر واقعیت عینی،بیرونی،جزئی و واقعی ارائه کند.درجه شفافیت و شناسا بودن پاسخ این سئوالات میزان اعتبار و استناد درون متنی یک نوشته را اعتبارسنجی خواهد کرد. لذا پدیدآور با تمسک جستن به همان زمان و مکان،افراد و وقایع ماجرا را از دیروز به امروز میکشاند و بار دیگر قطعات آن تصویر پراکنده و شکسته در گردباد زمان را کنار هم مینشاند تا در فرصت امروز بتوان آن خاطره را شنید و دید و بهره برد.
هر چند در جستجوی عناصر و اجزای یک خاطره و نزدیک کردن آن اجزا به یکدیگر مطابق با تصویر اولیه و نهایتا فهم تصویر کامل و واقعی آن، توفیق کامل حاصل نمیآید. در واقع در یک جبر ناگزیر گذر زمان، تغییر شرایط و تغییر بستر فرهنگی اجتماعی سیاسی و... و حتی تغییر زاویه دید مخاطبینی که آن واقعه و ماجرا را در شرایط امروز و با داشتههای ذهنی خود میبینند و میخوانند، مانعی برای بازنمایی دقیق گذشته پدید میآید اما این همه، توجیه و دستاویز قابل قبول برای غواصی نادرست، مسلح نبودن به ابزار پژوهش و بیبهره بودن از شیوههای خاص این حوزه نیست.
اتصاف واژه «مستند» به یک اثر در عین این که نشانگر آن است که میتوان به آن متن اطمینان سندی کرد اما این انتظار و توقع به صرف یدک کشیدن این عنوان بر تارک یک اثر بر آورده نمیشود بلکه اطمینان لازم بر پایه موارد ذیل اعتبارسنجی میشود:
1- منبع اصلی دادهها یعنی راوی،گوینده یا ناقل وجود خارجی و عینی داشته از وثوق و حسن شهرت لازمه روایت بر خوردار باشد.
2 - اصل موضوع و اساس روایت و دادهها صورت بیرونی و واقعی داشته به شهادت استنادات درون متنی و برون متنی قابل پذیرش باشد.
3- عناصر و اجزاء تشکیل دهنده در تک تک خاطراتی که کلیت اثر را رقم میزنند، یا پاسخ همان سئوالات چه کسی و چه چیزی و...، در تفکیک و تقسیم و جزئی شدن نیز باید قابلیت دفاع مستند را از خود داشته باشند.
4 - بین راوی و روایت با ادله درون و برون متنی جمع شده، ارتباط آن دو محرز شود.
5 - جمع همه دادهها اعم از اعتبار منبع اصلی، واقعی بودن ماجرا و صحت تک تک اجزاء خاطرات میبایست به ارتباط منطقی و باورپذیری بینجامد تا اعتماد خواننده را بدست آورد.
با تکیه بر مطالب فوق که از بدیهیترین مبانی و اصول مستند نگاریست ذکر نکات ذیل خالی از فایده نیست:
یک:استناد به عنوان روح قوام دهنده در تمامی انواع خاطرات اعم از این که صاحب خاطره نگارنده باشد یا نگارنده غیر ودیگری باشد و صرف نظر از سبک و ریختار، موضوع، محتوا، مضمون و روش و ... یک اصل است و انواع خاطره به هر اعتباری، نافی اصل ذاتی نیست.
دو:ناشران برای چاپ آثار مستند متعهد به کارشناسی و اطمینان از رعایت کلیه خصوصیات استنادی در آن اثار هستند و نمیتوانند همه مسئولیت را متوجه خاطرهنگار بدانند.
سه:صاحبان خاطرات با این استدلال که تنها شاهد یا فاعل یک واقعه بودهاند از ارائه شواهد و قرائن مؤید روایتشان مستغنی نمیشوند.
چهار:جعل و تحریف و تصرف و ... همیشه با قلب و تبدیل صورت نمیگیرد. پنهان و کتمان کردن بخشی از حقیقت نیز به بازسازی کاذب حقیقت میانجامد.
اگر به هر دلیل نگارنده مدعی مستندنگاری انگیزه و یا توان پایبندی به اصول بنیادین این حوزه را ندارد گونههای دیگر ادبی با ظرفیتهای بالا و والا،محمل و موضع مناسبی برای جولان خیال و برداشت شخصی و القای دریافتها و قلمفرسایی است و به نیکی اهداف و اغراض نگارندگان حوزههای موضوعی را برآورده میسازند. لذا با وجود فرصتهای کافی برای به کارگیری ایدههای غیرواقعی،چنان که شخصی با ساخت و ساز کاذب و به نام و اعتبار خاطرهنگاری دست به قلم ببرد باید به مقاصد دیگری جز اهداف بلند این «گونه» چشم دوخته باشد.
پنج:جعل و قلب حقیقت،عدم پایبندی به اصول و مبانی و عدم شناخت از مبانی و مبادی علمی و نظایر این در هر کار و حرفهای اگر غیرقابل قبول و مردود باشد در حوزههایی که به امور ارزشی و الهی یک جامعه برمیگردند قطعا از زشتی و وهن بیشتری رنج میبرد.
و سخن آخر اینکه به رغم گذشت مدت زمانی قابل توجه از دوران دفاع مقدس و با وجود بستری سرشار از موضوعات غنی،کافی و ژرف؛هنوز چشمانداز و سیاست درست، گزارش واقعی از وضعیت موجود( و بس نگران کننده)، برنامه و طرح جامع و کاربردی در خور موضوع و مطلوب برای احصاء و حفظ آن و... طراحی نشده و حتی برای انجامش در آینده نیز تصوری در ذهنها وجود ندارد.از همه مهمتر نبود مرکز فرماندهی واحد،بصیر و عامل است که این تهدیدها را جدی و کارآمدتر و ذهن و اندیشه عده قلیل کارشناسان این حوزه را از این همه اهمال و رخوت متاثر و نگران میکند.
طبیعی است بیماری ناشی از ضعفهای موجود هر روز به یک شکل پیکره تاریخ و ادبیات دفاع مقدس را دچار آسیب نماید تا آن جا که دیگر آنچه روزگاری مایه فخر بجا و حقیقی ما از آن سرمایه عظیم بود و هست، نه تنها از برخورد درست و عالمانه بیبهره باشد بلکه دستمایه آثاری بشود که با آن فرهنگ تناسب و تجانسی ندارد.
زمان برای جبران و اصلاح آنقدر نیست. کاش آنقدر بزرگ باشیم که همه آن مفاهیم و وقایع بزرگ را در گستره و معنا قبل از فقدان شان بیابیم و دریابیم.
«ربنا لا تواخذنا ان نسینا او اخطانا، ربنا و لا تحمل علینا اصرا کما حملته علی الذین من قبلنا،ربنا و لا تحملنا ما لا طاقت لنا به واعف عنا و اغفرلنا و ارحمنا،انت مولانا،فانصرنا علیالقوم الکافرین» سوره بقره آیه 286.
سیده اعظم حسینی.
انتهای پیام