محمدعلی محمدی به بیان دیدگاهش درباره دعوای علیرضا قزوه و خانه شاعران پرداخت.
این شاعر در یادداشت ارسالیاش به بخش ادبیات خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، نوشته است: «اگر گزارش یکطرفه مجله خبری ساعت 19 روز شنبه شبکه یک سیما را نمیدیدم، شاید هرگز نمیتوانستم خود را به نوشتن این چند سطر متقاعد کنم. گزارشی که گفتند یکطرفه بودنش ناشی از حاضر نشدن اعضای هیأت مدیره خانه شاعران به مصاحبه است و نگفتند چرا لااقل نظر بزرگترهایی چون مشفق کاشانی و موسوی گرمارودی و سایر مطلعان از جوانب موضوع و احوال طرفین ماجرا را چاشنی چنین گزارشی نکردهاند.
اصل دعوایی که با سخنان قزوه علیه خانه شاعران و سه عضو اصلی هیأت مدیره آن آغاز شده، به خودی خود شایستگی آن را ندارد که دیگران را به موضعگیری وادارد و فرقی نمیکند که این دعوا صرفا درگیری شخصی قزوه با دوستان سابق خود باشد یا دعوای حوزه هنری و هر جریانی با جریان مقابل.
همچنین فرقی نمیکند که قزوه این دعوا را به اراده شخصی (صادقانه یا از سر جاهطلبی) شروع کرده یا به تحریک مستقیم و غیرمستقیم دیگری و دیگران یا تحت تأثیر شرایطی که او را دچار توهم نمایندگی از سوی مجموعه شاعران انقلاب (با هر تفسیر موسع یا مضیقی از این عنوان) میسازد.
نکته اینجاست که اگر قرار باشد عملکرد و خاصیت هر یک از مجموعههای موجود برای انقلاب و اسلام و ایران و برای ادبیات یا هر یک از دیگر عرصههای فرهنگ مورد ارزیابی قرار گیرد نمیتوان چند شرط اساسی ذیل را برای درستی و نتیجهبخش بودن این قضاوتها نادیده گرفت:
1- مجموعهها تحت هر عنوانی که تأسیس شده باشند، هویتی فراتر از هویت اعضای خود (مؤسس، عضو قدیمی، عضو جدید، عضو میراثبر، عضو مدعی، عضو منتقد، عضو منزوی، عضو منفرد و...) دارند و خلط این دو هویت منجر به تخریب بسترهای نقد سالم و تبدیل آن به چالش هیجانی و عصبی و گم شدن اصل موضوع خواهد شد. چنانکه در دعوای حاضر، موضوع اصلی مورد ادعای قزوه به کلی تحتالشعاع حملات متقابل فردی قرار گرفته و تنها بخشهایی از ادعای هر طرف علیه طرف مقابل قابل دفاع اثبات است، بخشی از ادعاهای متقابل نیز کاملا واهی است و بخش سوم ممکن است مورد ادعای طرفهای ثالث و رابع و اتهام مشترک طرفین (خانه شاعران و قزوه و دوستانش) باشد.
2- چون موضوع دعوا فراگیر و ملی است و مجموعههای متعدد خصوصی، دولتی، جناحی و حزبی، قدیم و جدید، در این زمینه فعالیت دارند و سوابق مثبت و منفی هر یک در دسترس عموم است، نمیشود یک مجموعه را دفعتا و بدون توجه به سایرین در کفه ترازو قرار داد. بویژه در چنین دعوایی با این نحوه شروع و پیگیری، لاجرم این حق را برای ناظران میتوان قائل شد که تصور کنند هدف از شروع بیمقدمه و عصبی این دعوا حمله پیشدستانه برای عقب انداختن زمان نقد و محاسبه اجتنابناپذیر حال و روز طیف یا مجموعهای خاص است و خواستار شفافسازی در این زمینه به عنوان شرط توجه عمومی و بیطرفانه به حرفهای طرف آغازگر دعوا و دفاعیات طرف مقابل باشند.
3- انتساب قزوه به یک جریان خاص و اصرار شخصی وی بر سنجاق کردن کارنامه خود به کارنامه رییسجمهور و دولت پیشین، حتا با اثبات حسن نیت و شخصی بودن موضعگیریهای اخیر ایشان، این توقع را ایجاد میکند که در مقابل جوالدوزی به طرف مقابل، سوزنی خرد نیز به خود و خودیها بزند و متأسفانه قزوه با همه تحمل و ظرفیتی که بعضا (نه مداوم) و در برخی زمینهها نشان داده، در این زمینه خاص فاقد ظرفیت و دور از روحیه حقوقی است و سابقه تحصیلش در رشته حقوق نیز کمکی به ایجاد یا افزایش چنین روحیهای نکرده است. یک حقوقخوان ممکن است تنها به آشناییاش با شگردهای از میدان به در کردن حریف نبازد، اما یک حقوقدان بیش از هر چیز بر فرهیختگی رفتار حقوقی و پرهیز از محکوم کردن با قضاوت یکجانبه تأکید دارد.
این حرفها را در شرایطی مینویسم که میدانید و میدانند بنده از اعضای مؤسس حوزه هنری بودهام و با این حال در دوره هر یک از سه رییس حوزه هنری یک بار اخراج شدهام و همچنین برحضور (ولو حداقلی) در متن و حاشیه برخی فعالیتها و جلسات حوزه هنری اصرار دارم و در حال حاضر عضو فعال جلسات شعر آیینی یکشنبههای حوزه هنری هستم. حال آنکه از بدو تأسیس خانه شاعران تا امروز تنها یک بار (مراسم تشییع جنازه قیصر امینپور) گذارم به این مجموعه افتاده است، در مواردی مانع اجرای برنامههای خانه شاعران (مثل تلاش برای دفن منوچهر آتشی در امامزاده طاهر کرج) شدهام. همچنین سالهاست نسبت به یکی از سه شاعری که قزوه آنها را متهم میکند تحفظ جدی دارم و تماسهایم با دو نفر دیگر در طول ده سال گذشته بویژه در مقایسه با مراودات من و قزوه نزدیک به صفر است.
با این همه از انصاف نمیگذرم و شما نیز نگذرید که اگر به درخواست قزوه قرار باشد مناظره صورت گیرد و طرفین مجاز به گفتن همه چیز در حضور همگان باشند (و بازی بگم بگم تکرار نشود) آنچه ممکن است ساعد باقری (به تنهایی و بدون حضور دو نفر دیگر) به عنوان سؤال مطرح کند بزرگتر و منطقیتر از پرسشها و مدعیات قزوه خواهد بود و استدلالهای طرفین درباره آنچه تاکنون قزوه مطرح کرده نیز به جاهایی دور از میل و تصور قزوه خواهد کشید.
توصیه میکنم این دعوای بیحاصل همینجا مختومه اعلام شود اما ضرورتی که در صدر یادداشت خود آوردم (مطالعه همزمان فایدهمندی حیات همه مجموعههای موجود فعلی و البته میزان واقعی بودن حیات کنونی هر یک) به عنوان یک دلسوزی فراگیر در حق ایران، اسلام، انقلاب، فرهنگ و ادبیات معاصر در دستور کار قرار گیرد تا پرونده همه مجموعههایی که با هر میزان طول عمر و هر میزان ادعا و هر گرایشی از خاصیت افتاده و به قول تلویحی علیرضا قزوه خانه تیمی شدهاند بسته شود و اکنون که به مجموعههایی تازه با تعریف مناسب دهه چهارم انقلاب نیاز است فهم این ضرورت و تعقیب علمی آن به تأخیر نیافتد و اگر قرار است این مهم از طریق انتقال نسلی تسهیل شود نیز این انتقال به شیوه دموکراتیک و بدون شبیهسازیهای مضحک، زمینه وقوع و حصول بیاید.
از صداوسیما نیز انتظار است که در ورود به چنین مقولاتی از هول حلیم توی دیگ نیافتد و به جای تبعیت از سلایق عوامانی که در بدنه این دستگاه سازمانهای غیررسمی راه انداختهاند به مثابه نماد عقلانیت جامعه و مناسب شأن یک سازمان بزرگ ملی عمل کند. بویژه از یاد نبرد که در دو طرف چنین دعوایی استعدادها و ظرفیتهای متعلق به همه ایران و ایرانیان ایستادهاند و آینده رسانه ملی را مجموعه همین استعدادها و ظرفیتها رقم خواهد زد نه تنها یکی از دو طرف دعوا.
این را ظاهرا مسؤولان وزارت ارشاد بهتر از مجموعه مدیران منتظرالتغییر صداوسیما و برخی مدیران زیرمجموعههای مجهول این سازمان درک فرمودهاند و تلاش ارشاد برای کنار هم نشاندن طرفین در ترکیب شورای کنگره شعر فجر جای تقدیر دارد، اما عمق این توجه نیز با ارزیابی چگونگی استفاده از ترکیب شورا در پایان کنگره شعر فجر معلوم خواهد شد.
گفتنیهایم البته تنها همینها که نوشتم نیست و خبر دارم که خیلی «حتا برخی کارکنان فرهیخته حوزه هنری» آمادهاند گفتنیهای خود را بگویند، اما حال که آمادگی گفتن - بویژه درباره خطرات تلاش برای نوعی یکدست کردن فضاهای فرهنگی - بیش از همیشه است، امیدوارم شرایطی فراهم شود که همه حرفها را به جای رسانهیی کردن، در محیطی مشورتی و علمی و در قالب یک صلاحاندیشی فراگیر برای آینده فرهنگ و ادبیات کشور بگوییم و بشنویم و البته بینتیجه رها نکنیم.
ایدون باد – ایدونتر
محمدعلی محمدی (م. ریحان)
یکشنبه 15 دیماه 1392»
انتهای پیام