متولد 1311 در مولوی تهران. عضو تیم کشتی آزاد اعزامی ایران به بازیهای المپیک 1952 هلسینکی و دارنده مدال نقره وزن 62 کیلوگرم این مسابقهها. صاحب مدال برنز بازیهای آسیایی 1958 توکیو. اولین ورزشکار باشگاه استقلال (تاج سابق). سرمربی اسبق تیم ملی کشتی فرنگی و تیم ملی نیروهای مسلح. کارمند بازنشسته ژاندارمری و دارای مدرک بینالمللی داوری.
به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، ناصر گیوهچی 81 ساله از کشتیگیران همدوره غلامرضا تختی و کسی است که با تختی در المپیک 1952 هلسینکی صاحب مدال نقره شد؛ رویدادی که کشتی ایران برای اولین بار در تاریخ المپیکها صاحب مدال شد. در آن تیم محمود ملاقاسمی، توفیق جهانبخت و عبدالله مجتبوی هم برنز گرفتند که از این جمع تنها محمود ملاقاسمی و ناصر گیوه چی ماندهاند و از سایرین باید با عنوان زندهیاد نام برد.
گیوه چی خانهای قدیمی در محله نارمک دارد. پیرمرد در سرمای زمستان جلوی درب حیاط چشم به راهمان است. هرچند 81 سال سن دارد اما از هیکلش میتوان فهمید که زمانی کشتیگیر ورزیدهای بوده. تنها تفاوتش با جوانی، عصایی است که به دست میگیرد تا راحتتر راه برود.
در آستانه 17 دی سالمرگ جهان پهلوان غلامرضا تختی بد ندیدیم به دیدار یکی از هم تیمی هایش در اولین المپیک او برویم. البته محمدابراهیم سیف پور دارنده چهار مدال طلا، نقره و برنز جهان و المپیک و یکی از نوادر کشتی ایران با بزرگواری همیشگی اش ما را همراهی کرد تا به دیدن "ناصر خان" برویم.
در ادامه گفتوگوی خبرنگار کشتی ایسنا با ناصر گیوهچی، نایب قهرمان المپیک هلسینکی را میخوانید:
کشتی گیری مثل تختی ندیدهام
* هر دورهای قهرمان خودش را دارد، اما کشتی گیری مثل تختی ندیدهام. او نترس و رو به جلو کشتی میگرفت. بعضیها ترسو کشتی میگیرند، اما تختی این طور نبود و در کشتی گرفتن جسارت داشت. حبیبی در مقطعی خیلی خوب شد، ولی کشتیهایش بگیر نگیر داشت. مثلا یک بار حریفی را ضربه میکرد و گاهی شاید مقابل همان حریف ضربه میشد.
در 14 سالگی به باشگاه نیرو رفتم
* من در مولوی روبهروی باغ فردوس به دنیا آمدم. علی افشار که قهرمان ژیمناستیک بود، با من بچه محل بود و وقتی دید در کوچه با بچهها کشتی میگیرم من را به باشگاه نیرو برد. در آنجا کشتیگیرانی مثل فردین، حجار و افشار تمرین میکردند. اکبر نیکجو هم که با حبیبالله بلور در باشگاه تهران تمرین میکرد، هفتهای سه جلسه به باشگاه نیرو میآمد و ما را تمرین میداد. آنجا سالن بزرگی بود که ورزشهای وزنهبرداری، کشتی، ژیمناستیک و پینگپنگ در آن انجام میشد. من 14 سالم بود که به باشگاه نیرو رفتم و ماهانه دو تومان آبونه میدادم. یک شلوار برزنتی کوتاه و کفش کشتی خریدم و شروع به کشتی گرفتن کردم.
* بعد از یک سال آنقدر خوب شدم که حریف تمرینی نداشتم و از طریق کریم موسویان که بچه محلمان بود، به باشگاه پولاد رفتم. همه کشتیگیران خوب آنجا تمرین میکردند. از عباس زندی و غلامرضا تختی گرفته تا سروری و خجسته و اخوت. من همان جا زیر نظر حاجی فعلی(حاج عبدالحسین فیلی)، تمرینهایم را شروع کردم. بعد از آن مدرسه کشتی دارالفنون باز شد که تنها نفرات خوب را به آنجا راه میدادند. در دارالفنون نفرات اول تا ششم کشور حق تمرین کردن داشتند. یک مربی ترک به نام سارین بیک در کنار حاجی فعلی و ابوالملوکی، کشتیگیران را تمرین میدادند. من هم با سروری و فردین تمرین میکردم و در وزن پنجم کشتی میگرفتم. حسن سعدیان در این وزن ملیپوش بود و کشتی را کمکم کنار گذاشت و من جای او را گرفتم. در دارالفنون توفیق جهانبخت، کنگرلو، سالخوش و علی نوروزی هم حضور داشتند.
15 دقیقه کشتی میگرفتیم
* زمان ما کشتی 15 دقیقه بود و طی سه روز صبح و بعدازظهر کشتی میگرفتیم. ابتدا 6 دقیقه و اگر میبردیم قرعه میکشیدیم یا ادامه میدادیم. هر کدام از کشتیگیران سه دقیقه در خاک مینشستند. در فینال المپیک هلسینکی 6 دقیقه اول را با بایرام شیت از ترکیه مساوی کردم و در سه دقیقه آخر هرچقدر حمله کردم، داوران به من امتیاز ندادند. در حالی که در آن زمان هر کس دفاع میکرد، اخطار میگرفت ولی چون وهبی امره، رییس فدراسیون ترکیه، معاون فیلا بود، به کنار تشک میآمد و اجازه نمیداد کشتیگیر ترک ببازد. در آن فینال حق من را خوردند و به مدال نقره رسیدم.
هم در آزاد و هم درفرنگی کشتی میگرفتیم
* ما هم در آزاد و هم درفرنگی کشتی میگرفتیم. در سال 1330 مسابقههای قهرمانی کشور در اراک برگزار شد. این اولین باری بود که در شهرستانها قهرمانی کشور برگزار میشد. آن سال من در کشتی فرنگی اول شدم و در کشتی آزاد هم به فینال رسیدم اما قهرمانی را به کریم رییسی بخشیدم و دست او را بالا بردم. در اراک قضیه برعکس شد و من در کشتی آزاد کشتی گرفتم و رییسی به فرنگی رفت. در آن مسابقهها کشتیگیرانی مثل باقر خطایی، قاسمشاهی که لنگکار خوبی بود و مهدی مقرب، حضور داشتند که همه را شکست دادم. همین مقرب فن یک دست یک پا را قبل از امامعلی حبیبی اجرا میکرد اما من او را ضربه کردم. در فینال هم فرج شعبانی را بردم و در قهرمانی کشور به مقام اول رسیدم.
در سالن سیرک مسابقات انتخابی المپیک برگزار شد!
* 6 ماه بعد از آن مسابقههای انتخابی المپیک 1952 هلسینکی بود که در سالن سیرک برگزار میشد. قبلا روسها در آن سالن سیرک برگزار می کردند که وقتی از آنجا رفتند سالن باقی مانده بود. در وزن اول محمود ملاقاسمی، وزن دوم یعقوبی، وزن سوم من، وزن چهارم توفیق جهانبخت، وزن پنجم عبدالله مجتبوی، وزن ششم غلامرضا تختی، وزن هفتم عباس زندی و وزن هشتم وفادار انتخاب و به المپیک اعزام شدیم.
حق من و تختی در هلسینکی طلا بود
البته در آن سال زندی به خاطر رفاقتی که با تختی داشت یک وزن بالاتر رفت تا با هم روبهرو نشوند. زندی و تختی هموزن و رفیق بودند. در المپیک هلسینکی حق من و تختی طلا بود که به حقمان نرسیدیم. در آن زمان خیلی در کشتی حقکشی میکردند. زندی هم حقش مدال بود که به آن نرسید. داوران در کشتی او در حالی که داشت حریف را خاک میکرد، زنگ را چند ثانیه زودتر به صدا درآوردند تا کشتی را ببازد و به جای حضور در کشتی فینال، مجبور شد برای پنجمی کشتی بگیرد. هیچ کس هم نبود که از حق ما در آنجا دفاع کند.
پیروزیام در المپیک ملبورن را برگرداندند تا ششم شوم
* در رقابتهای جهانی توکیو در سال 1954 ساساهارا در وزن من اول شد و من پنجم شدم. در کشتی ام مقابل روسیه یک داور مجارستانی که لنگ بود و همه میدانستند که حقکشی میکند قضاوت کشتیها را بر عهده داشت. من هرچه کنار تشک حریف را خاک میکردم او سوت میزد و سرپا میداد. در آن رقابتها بیشترمان حذف شدیم، زندی و جهانبخت طلا گرفتند و فردین دوم شد.
* در المپیک 1956 ملبورن من در وزن سوم کشتی گرفتم و در مقابل کشتیگیر فنلاندی هر سه داور رای به پیروزی من دادند. من رفتم گرمکن پوشیدم تا برای کشتی بعد آماده شوم. همان زمان حبیبی در حال کشتی گرفتن با حریف ایتالیایی بود و ایتالیایی او را شکست داده بود. فدراسیون جهانی میخواست نتیجه را برگرداند و از تیمسار ایزدپناه و معاونش لطیفی پرسیده بودند که میخواهید چه کسی از نمایندگانتان به فینال برود. آنها هم گفته بودند حبیبی. به همین دلیل نتیجه کشتیها را برگرداندند و من را مقابل فنلاند بازنده اعلام کردند و حبیبی را مقابل ایتالیا برنده! آن سال حبیبی و تختی طلا گرفتند، یعقوبی و خجسته (خجسته پور) نقره و من هم ششم شدم. اگر نتیجه کشتی من را عوض نمیکردند سومیام قطعی بود و برای مدال طلا میجنگیدم.
با دست مصدوم در توکیو سوم شدم
* در سال 1336 مسابقههای انتخابی تهران برگزار شد و من به توفیق جهانبخت باختم و دوم شدم. البته ابوالملوکی مربی توفیق بود و آن زمان داوری هم میکرد. من در وزن چهارم هم میتوانستم کشتی بگیرم اما به خاطر اینکه در وزن سوم بازندهام کرده بودند برای تلافی این شکست در وزن چهارم وزنکشی نکردم تا حق پایمال شدهام را بگیرم و علی سعادت در آن وزن، قهرمان شد. سال بعد توفیق را شکست دادم.
* من برای بازیهای آسیایی 1958 توکیو با غلام زندی تمرین میکردم. شب آخر قبل از اعزام او خواست از من زیر بگیرد که دستم را حائل کردم. دستم برگشت و مهرهام بیرون زد و نتوانستم تمرین کنم. دکتر گفت مشکل خاصی نیست و باید استراحت کنی. چند روزی که در توکیو بودیم نتوانستم تمرین کنم و با دست مصدوم کشتی گرفتم. حتی پزشکان مسابقات نمیخواستند اجازه دهند کشتی بگیرم، اما در هر صورت گرفتم و به مدال برنز رسیدم. سال بعد از آن رقابتهای جهانی بود و در همان جا بودیم که تلگراف زدند یعقوبی به جای من کشتی بگیرد.
المپیکهای 1952 و 1956؛ بهترین و بدترین خاطره
* بهترین خاطرهام اولین سال حضورم در تیم ملی و خاطره شیرین حضور در المپیک 1952 است. بدترین خاطرهام هم در المپیک 1956 ملبورن بود که نتیجه کشتیام را برگرداندند و حقم خورده شد. البته از انتخاب کشتی خیلی راضی هستم.
* در سال 1959 کتفم مصدوم شد و پزشکان اجازه ندادند دیگر کشتی بگیرم. من هم خداحافظی کردم. آن موقع همزمان مربی باشگاه تاج بودم. به سراغ مدارک داوری رفتم و داور درجه یک بینالمللی شدم. دورههای مربیگری را هم گذارندم.
* مربی تمرینام حاجی فعلی بود، ولی روی تشک من را کوچ نمیکرد. در انتخابی تیم ملی هم زندی راهنمایام کرد و میگفت تو همه را شکست می دهی. در تیم ملی با یعقوبی رفیق بودم. با این که در یک وزن کشتی میگرفتیم، اما برد و باخت برایمان اهمیت نداشت و با هم رفاقت میکردیم.
اولین استقلالی تاریخم!
* در سال 1337 عنایت جانانپور من را ترغیب کرد که به باشگاه تاج بروم و من اولین ورزشکار این باشگاه شدم. در آنجا تیم آزاد و فرنگی تاج را تشکیل دادم و 10سال پیاپی در کشتی آزاد، قهرمان کشور شدیم. در کشتی فرنگی هم 10 سال یا اول میشدیم یا دوم. البته استقلالیهای امروز من را نمیشناسند و سراغی از من نمیگیرند و من هم آنها را نمیشناسم(با خنده).
* تا زمان انقلاب عضو باشگاه تاج بودم و الان هم استقلالیام. تاج باشگاه آبرومند و خوبی در ایران بود و در بیشتر رشتهها اول میشد. وقتی به تاج رفتم تیمسار خسروانی من را به ژاندارمری برد و آنجا کارمند شدم. یک سال بعد از انقلاب هم با 30 سال خدمت خودم را بازنشسته کردم.
کشتی امروزی کشتی نیست
* ملیپوشان امروز را نمیشناسم. وضع کشتی بهتر نشده که هیچ، خیلی نسبت به قدیم بدتر شده. کشتی امروزی کشتی نیست. دو تا سه دقیقه که کشتی به حساب نمیآید. با این قوانین هم کشتی و داوری و هم مربیگری نسبت به قدیم راحت تر شده است.
* امکانات الان خوب شده و به کشتیگیران رسیدگی میشود. زمان ما داخل تشکها از پر کاه بود و رویهاش برزنت. همه جایمان زخم میشد، از سونا هم خبری نبود. الان از مربی بدنساز و ماساژور گرفته تا سایر امکانات همه چیز خیلی بهتر شده. من نایب قهرمان المپیک شدم، اما حتی یک شاهی هم به من داده نشد ولی الان رسیدگی میکنند.
تنها طالقانی به پیشکسوتان توجه میکرد
* من حدود 20 رییس فدراسیون دیدهام. بیشتر آنها از اهالی کشتی نبودند و به پیشکسوتان توجهی نداشتند. تنها رییسی که به پیشکسوتان احترام میگذاشت، سرکشی میکرد و هر کاری از دستش بر میآمد انجام میداد، طالقانی بود. من با بیشتر قدیمیها مثل سیف پور، یعقوبی ، محمود ملاقاسمی و زندی رفت و آمد دارم. بقیه هم که از دنیا رفتهاند.
کمیته ملی المپیک به ما توجه نمی کند
* از کمیته ملی المپیک توقع دارم که به پیشکسوتان توجه بیشتری کنند. من شش ماه مریض بودم، اما سراغی از من نگرفتند. بهتر است مسئولان سری به چین، کره و ترکیه بزنند تا ببینند آنها چگونه با قهرمانان المپیکیشان رفتار میکنند. صندوق کمیته المپیک ماهانه 180 هزار تومان به ما میدهد که تا به خانه برسی تمام شده! البته صندوق حمایت از پیشکسوتان به ما کمک کرده، ولی کمیته ملی المپیک توجه زیادی به ما نداشته است.
* همه توجهها به سمت فوتبال رفته. الان نفر دهم فوتبال درآمدی بیشتر از یک قهرمان المپیک دارد. اگر کشتی را رها کنند و به آن رسیدگی نکنند مثل بقیه ورزشها که موفقیت چندانی ندارند خواهد شد.
گزیده های تصویری از حضور در منزل گیوهچی:
(برای دیدن این فایل به فلش پلیر نیاز است.)
بخش اول
بخش دوم
بخش سوم
انتهای پیام