علیرضا قزوه پس از فراخواندن اعضای هیأتمدیره خانه شاعران به مناظره، نامه دیگری را خطاب به آنها منتشر کرد.
به گزارش بخش ادبیات خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، قزوه در بخشهایی از این یادداشت که آن را با عنوان «تکرار همان دو پرسش قبلی» در وبلاگش منتشر کرده، نوشته است: «به دوستانم پیغام و پسغام دادهاند که بیا جلو ما هم هستیم به حوزه هم میآییم و مؤمنی هم باشد. به دوستانم گفتم هر حرفی دارند بنویسند. به تلفنها اعتماد ندارم. سه نفرشان تلفن زدند و در مجموع شش بار با من سخن گفتند و هر شش بار خودشان زنگ زدند و برداشتند در مصاحبه مطبوعاتیشان نوشتند قزوه در تماسی که با ما داشت... هی انصافتان را شکر... اینطوری میخواهید لوطی و جوانمرد باشید؟
گفتم بفرمایید به آقایان که: برو این دام بر مرغ دگر نه. من با شما صحبتی ندارم. همه جوانمردیتان را در مصاحبه مطبوعاتیتان دیدم. همه سخنان برحقتان را و فحشها و فضیحتهایتان را در صفحات فیسبوکتان خواندم. دیدم که به بهای دفاع از خودتان بیست و هشت شاعر جوان را قربانی کردید. من گفتم نامهای آنها را منتشر کنید؟ من گفتم نام آن شاعر عزیز درگذشته را به خاطر نداشتن سه میلیون پول بیمارستان منتشر کنید؟ آیا ایشان فرزندانی ندارند که با این عمل شما احساس خجالت کنند؟ این است رسم جوانمردی؟
مصاحبه مطبوعاتی گذاشتید فقط برای فحش دادن به من و رییسجمهور سابق. بیت مرا خواندید و حتا ایهام به این بزرگی را نفهمیدید که این شعر یک طنز بود و کنایهای به آن دولت داشت. لااقل به تیمسار و استوار که از درجات نظامی است دقت میکردید:
شکر خدا که تیمساران پشت و پناه مردماناند
شکر خدا که استوار است دولت ...
بسیاری از سخنان و افاضات شما در آن مصاحبه مطبوعاتی که میتوانست جنبه روشنگری داشته باشد جنبه حقوقی پیدا کرده است. بیش از بیست نکته حقوقی و اتهام تنها در همین گفتوگوی شماست. خواستید برایتان مینویسم و یا در همان محکمهای که برپا میکنید ارائه خواهم کرد. به قول آن مرد من سرهنگ نیستم من حقوقدانم. شاید دوستان از یاد بردهاند که من هم بیست و چهار سال قبل مدرک قضاوتم را دریافت کردهام و در طول پنج سال کمی تا قسمتی آیین دادرسی و رسم دادخواهی هم خواندهام.»
او همچنین نوشته است: «سخن اصلی دریغا که فراموش شد و انگار شیوه این بزرگواران همیشه در این بوده که بحث را منحرف کنند مثلا با کشاندن پای بچههای سلمان و یا شخص رییسجمهور سابق به این بحث تا از پاسخ جدی به سؤالهای من و دیگر شاعران فرار کنند.
تمام آن سؤالهایم را در همین دو سؤال کوتاه خلاصه میکنم و شما به جای حاشیه رفتن و حاشیهنگاری همین دو را پاسخ بگویید:
1- آیا انجمن شاعران ایران یک تشکل عمومی است یا خصوصی؟ اگر عمومی هستید گزارشی از بودجههایی که گرفتهاید به شاعران بدهید که بودجههای گرفتهشده از شهرداری و ارشاد و ... را صرف چه کردهاید و اگر داراییای دارید - مثلا دو دهنه مغازه در روبهروی دانشگاه و ... - آیا این دارایی متعلق به همه شاعران است یا نیست؟ به هر حال اگر عمومی باشد باید دارایی آن هم متعلق به عموم باشد. ضمن آن که شما با آرای همه شاعران انتخاب شدهاید یا این انتخابی فرمالیته و در یک حلقه محدود بوده؟
2- اگر میفرمایید ما تشکل خصوصی هستیم چرا خود را در نامهنگاریها و گرفتن بودجه و اموال به عنوان نماینده تمام شاعران معرفی میکنید؟ و چرا نام تمام شاعران ایران را بر خود گذاشتهاید؟ ضمن آن که اگر خصوصی هستید در خانه شهرداری و اموال عمومی چه میکنید؟ آیا تنها شما و تشکل کوچک شما این استحقاق را دارد که در یک خانه بزرگ متعلق به شهرداری و بیتالمال ساکن شود؟»
قزوه در این یادداشت آورده است: «دعوای من با شما دعوایی شخصی نیست. یک دعوای اعتقادی است. هیچ ربطی هم به ادارهای که من در آن کار میکنم ندارد. این نامه را هم در ساعتی غیر از ساعت اداری مینویسم. هرگز برای خودم و همفکرانم هم از طرح این سؤال حتا تصور منفعت و سود هم ندارم، چرا که معتقدم باورها قابل خرید و فروش نیستند.
من تنها گزارشی از وضعیت دردناک خانه شاعران به جامعه یا همان مردم شما دادهام... آنقدر حرف برای زدن دارم که آرزو دارم در محکمهای که این دوستان برایم آماده میکنند همه آنها را بگویم. اگرچه فعلا نیازی به گفتن همه این حرفها نیست. لطفا به همان دو سؤال من پاسخ بدهید. باقی بقایتان.»
انتهای پیام