مجتبی پورمحسن میگوید، واکنش نویسندهها به نقدهای جدی دهه 70 سبب شده نقدی میانمایه جایگزین آن شود و برای بالا بردن سطح نقدهای ادبی خود باید تلاش کنیم، چون منتقد را نمیشود وارد کرد.
این نویسنده و منتقد در گفتوگو با خبرنگار ادبیات خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، درباره وضعیت نقد ادبی گفت: فکر میکنم نقد ادبی ما با توجه به داشتههایمان وضعیت بغرنجی ندارد و اگر کسانی فکر میکنند که نقد ما باید بالاتر از این باشد، باید به جنبههای دیگر هم نگاه کنند. نمیدانم در کشوری که تیراژ کتابهای پرفروشش ۱۰ هزار نسخه و تیراژ متوسط کتابهای ادبی هزار نسخه است، چرا توقع داریم نقد وضعیت بهتری داشته باشد؟ وقتی حتا جامعه کتابخوان ما که دستکم هزار نفر هستند هم کتاب نمیخوانند، چرا باید انتظار خاصی داشته باشیم؟
او در عین حال گفت: اما فارغ از این انتظارات فکر میکنم نقد ادبی دانشگاهی ما افتضاح است، ما چیزی به نام نقد دانشگاهی نداریم. وقتی ادبیات دانشگاهی ما به زحمت تا ادبیات ۵۰ سال اخیر میآید، نقد دانشگاهی ما هم راکد است. نقد ادبی غیردانشگاهی ما هم در دو دهه زیر فشارهای حاشیهیی دچار حرکتهای سینوسی شده و به خاطر همین حاشیهها، دامنه حرکت سینوسی آن کوچک و کوچکتر شده است.
پورمحسن درباره اینکه گفته میشود تعداد منتقدان ما اندک است، اظهار کرد: منتقد ادبی کارلوس کیروش نیست که از خارج بیاوریم. از چه کسی باید طلب داشته باشیم که منتقد ادبی نداریم؟ ما خیلی چیزهای دیگر هم نداریم. اگر آرمانی نگاه کنیم، با توجه به آمار فروش فیلمهایمان، ما سینما هم نداریم، درباره ادبیات هم وقتی متوسط تیراژمان هزار نسخه است، پس باید بگوییم ادبیات نداریم. اما اگر اینطور حرف بزنیم، به بیراهه میرویم. ما در 20 سال اخیر نقد ادبی داشتهایم که به نسبت اواخر دهه ۵۰ و دهه ۶۰ پیشرفت کرده است. اما این منتقد و نقد هرچه جلوتر آمده، نحیفتر شده است. نحیف شدن نقد و منتقد هم محصول شرایطی بوده است.
او در ادامه گفت: در نقد ادبی ما در اوایل دهه 70 با آشنایی با جریان روز ادبیات و فلسفه مدرن غرب، جریان نقد نوپایی شکل گرفت که نمیشد از آن انتظاری مشابه نقد ادبی دیرپای غرب داشت. اما این نقد برجسته بود، چون از نقدهای میانمایه سیاسی دهه ۶۰ فاصله گرفت. در آن زمان نقدهای ادبی بیشتر تحت تأثیر جامعهشناسی مبتذلِ متأثر از فضای چپ بود، اما به جای آن جریان استخوانداری آمد که متأسفانه از سوی عدهای از نویسندگان به «اجنبی بودن» متهم شد. ما مدتهاست عادت کردهایم هرچه را نمیپسندیم، با چوب «اجنبی بودن» میرانیم، اما حوزه تفکر مرز نمیشناسد. آن موقع گروهی از دوستان که سواد کافی نداشتند، از تاکتیک جهانسومیها استفاد کردند که اگر من نمیتوانم در مسابقه دو به رقیبم برسم، او را متوقف میکنم. از سوی دیگر آنها نمیتوانستند تصور کنند یک جریان ادبی فارغِ از جریان سیاسی چپ شکستخورده وجود داشته باشد. همچنین آثار آنها زیر این جریان جاندار داشت خرد میشد و همین سبب شد که این نوع نقدها را زیر سؤال ببرند و در نتیجه جریان ریویونویسی شکل گرفت.
این روزنامهنگار اضافه کرد: نقد، متنی خودبسنده است و انضمامی نیست و حیات خودش را دارد. اما ریویو، مروری بر همان اثر ادبی است و وجود مستقلی ندارد. ریویونویسی با استقبال بیشتری مواجه شده است، چون سواد کمتری لازم دارد. همچنین به راحتی میشود ریویو را زیر سؤال برد و گفت نویسنده نظر شخصیاش را گفته است.
پورمحسن همچنین درباره اینکه گفته میشود فضای نقد ما متأثر از رفاقتهاست، گفت: من فکر میکنم این حاشیهها خندهدار است؛ خیلی از دوستانی که میگویند نقدها براساس رفاقت نوشته میشود، میگویند این نقدها سبب میشود استعدادها دیده نشود. اما منظور آنها از استعدادها خودشان هستند. زمانی به جوایز ادبی هم میگفتند انتخابهایشان بر اساس رفاقت است. این داوران که چهرههای ادبی برجسته هستند، ممکن است بین آثاری با امتیاز 90 تا 100 سلیقهیی عمل کنند، اما اثری با امتیاز 70 را برگزیده اعلام نمیکنند، چون خودشان را زیر سؤال میبرند.
او در ادامه اظهار کرد: این معیار نیست که بگوییم نقدهایی که نوشته میشود، بر اساس رفاقت است، من میتوانم برای دوستم نقد بنویسم، چون او به من نزدیکتر است و کتاب او را دیدهام. زمانی رفیقبازی میشود که من درباره کتاب دوستم مجیز بگویم. در این صورت هم خودم را زیر سؤال بردهام. اگر هم در نقد رفیقبازی شود، باز هم ادبیات راه خودش را میرود. اما در اینکه سطح ریویوها پایین است، خود ما نویسندگان مقصر هستیم؛ چون نقد جدی را کنار زدیم و خواستیم همه بگویند کار ما شاهکار است. ما باید تحملمان را بالا ببریم و باید سنجیده عمل کنیم تا 10 سال دیگر نگوییم چرا منتقد نداشتیم و به فکر واردات منتقد بیفتیم!
انتهای پیام