دیدگاه حافظ موسوی درباره وضعیت نقد ادبی

حافظ موسوی معتقد است، نقد ادبی ما در حاشیه سایر فعالیت‌های ادبی‌مان قرار دارد و شرایط حرفه‌یی برای منتقدان ما فراهم نیست.

حافظ موسوی معتقد است، نقد ادبی ما در حاشیه سایر فعالیت‌های ادبی‌مان قرار دارد و شرایط حرفه‌یی برای منتقدان ما فراهم نیست.

این شاعر و منتقد ادبی در گفت‌و‌گو با خبرنگار ادبیات خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، درباره وضعیت نقد شعر در رسانه‌ها گفت: به نظر من در حال حاضر ما نقد حرفه‌یی شعر نداریم. همین که نمی‌توانیم از چند منتقد حرفه‌یی شعر نام ببریم، معنایش این است که نقدِ شعرِ ما در حاشیه‌ سایر فعالیت‌های ادبی قرار دارد و هیچ‌کس حاضر نیست به صورت حرفه‌یی به آن بپردازد. نقد حرفه‌یی شعر در دهه 50 چهره‌های منتقد حرفه‌یی چون رضا براهنی، محمد حقوقی و عبدالعلی دستغیب را داشت که به طور مستمر و حرفه‌یی به نقد شعر می‌پرداختند. البته در آن زمان مطبوعات ادبی هم فعال بودند و لازمه وجود نقد ادبی حرفه‌یی، وجود مطبوعات ادبی است که بی‌وقفه و منظم منتشر می‌شوند.

او افزود: وقتی کتابی در یک مقطع زمانی منتشر می‌شود، معمولا انتظار این است که منتقدان از طریق مطبوعات و رسانه‌ها درباره آن نظر بدهند. در همه دنیا هم به همین صورت است. مثلا در غرب در معرفی یک کتاب یا نویسنده‌اش، می‌گویند منتقد فلان نشریه درباره‌اش چنین و چنان گفته است. این نوع نقد در کشور ما در حال حاضر فقط در مجلات سینمایی به چشم می‌خورد. اگر امروز کسی درباره «قیصر» کیمیایی مطلبی بنویسد، مطلب او بیش‌تر جنبه‌ پژوهشی خواهد داشت. کار منتقد سینما این است که در مورد فیلمی که هم‌اکنون بر پرده سینماست، بنویسد و نظر بدهد.

موسوی در ادامه گفت: نقد ادبی هم همین‌طور است و وابسته به روزآمد بودن در مطبوعات است و اگر نقد بخواهد منوط به انتشار چاپ کتابی شود که چند سال بعد منتشر می‌شود، از اهمیت و جریان‌سازی‌اش کاسته می‌شود. هر وقت در ایران - صرف‌نظر از مسائل دیگر - مطبوعات ادبی فعال بوده‌اند، نقد ادبی و نقد شعر هم جان گرفته است. در دهه 50 مجله فردوسی، در دهه 60 و 70 مجله‌هایی چون آدینه، گردون، تکاپو و کارنامه به نقد ادبی حرفه‌یی مجال می‌دادند، اما الآن ما نقد حرفه‌یی شعر نداریم و کسانی که به صورت حرفه‌یی به نقد شعر بپردازند، یا نیستند یا من نمی‌شناسم‌شان.

او همچنین اظهار کرد: در سال‌های بعد از انقلاب می‌توان از کسانی چون عنایت سمیعی و محمود معتقدی نام برد که در دوره‌ای به صورت مداوم نقد شعر نوشته‌اند. البته آقای سمیعی خیلی زود از این کار منصرف شد و آقای معتقدی هم به دلیل نجابت ذاتی و مهربانی غیرانتقادی‌اش از هرگونه گرد و خاک به پا کردن پرهیز می‌کند. اما در این دوره اخیر فضای کلی به این صورت است که به دلیل نبود مطبوعات ادبی مستمر، نقد شعر به فضای مجازی، اینترنت و فیس‌بوک رفته است. البته من خیلی در این فضا نیستم که بدانم چه می‌گذرد. اما آن‌چه هرازگاهی از این فضا می‌بینم، بیش‌تر نقدهای ذوقی است و فکر نمی‌کنم هنوز چهره‌های تثبیت‌شده‌ای در این فضا معرفی شده باشند.

حافظ موسوی تأکید کرد: البته در خلال همین اوضاع و احوال هم کسانی بوده‌اند که نقد شعر نوشته‌اند. خود من در 10 - 15 سال گذشته حدود 35 مقاله انتقادی در حوزه نقد شعر نوشته‌ام که در فصلنامه‌ها و مجلات منتشر شده است که اگرچه خودم فکر می‌کنم که نقدهای بدی نبوده‌اند، اما بازتاب قابل ملاحظه‌ای نداشته‌اند. غیر از من دیگرانی هم بوده‌اند‌؛ مثلا مشیت علایی، شاپور جورکش، مهرداد فلاح، علیرضا بهنام و چند نفر دیگر که در 10 - 15 سال گذشته به صورت پراکنده نقد شعر نوشته‌اند، اما هیچ‌کدام به عنوان منتقد شعر شناخته نشده‌اند. یا مثلا علی باباچاهی و کاظم کریمیان که کتاب‌هایی در زمینه نقد شعر معاصر منتشر کرده‌اند. از بین نسل جوان هم می‌توانم به لادن نیکنام، علی مسعودی‌نیا، علیرضا عباسی، سعدی گلبیانی، حمیدرضا شکارسری، علی هاشمیان، میلاد کامیابیان، ابوذر کردی، علیرضا فراهانی، صابر کاکاوند، لیلا صادقی و چند نفر دیگر که نام‌شان را در این لحظه به یاد نمی‌آورم، اشاره کنم که به صورت پراکنده نقدهایی از آن‌ها خوانده‌ام که بعضا نقدهای خوب و قابل تأملی بوده‌اند. اما این‌ها هم به نظر می‌رسد که نمی‌خواهند به صورت حرفه‌یی نقد شعر بنویسند؛ و تازه اگر بخواهند بنویسند، کجا باید بنویسند و با کدام حق و حقوق حرفه‌یی‌؟

او در ادامه گفت: اما اگر بخواهیم از دیدگاه کیفی یا محتوایی به این موضوع نگاه کنیم، نقد شعر در سال‌های اخیر، چه در مطبوعات و کتاب‌ها و چه در فضای مجازی، عمدتا معطوف به نقد فرمالیستی و نقد زبان‌شناختی است. این نوع نقد اگرچه در جای خود بسیار مهم است، اما جاذبه‌های گمراه‌کننده‌ای هم دارد. این نوع نقد در واقع مدخلی است برای هر نوع نقد شعر، اما اگر به قول باختین از نقد مصالح به نقد غایتمند و کشف غایتمندی اثر میل نکند، نقدی ابتر و گمراه‌کننده است. اگر همه ابزارها، صناعات و زبان را بررسی می‌کنیم، برای این است که می‌خواهیم بدانیم غایت اثر ادبی به کجا می‌رسد؟ به کدام درک زیبایی‌شناسی، به کدام کشف روان‌شناختی یا جامعه‌شناختی، به کدام تعلق طبقاتی و ... ، و این یکی از خلأ‌های جدی برای نقد امروز ماست. نقد شعر ما آن‌قدر در برابر نقد فرمالیستی و نقد زبان‌شناختی مرعوب شده است که منتقد جوان ما می‌ترسد از چیزی به عنوان محتوا حتا نام ببرد تا مبادا به دوالیته شکل و محتوا متهم شود. البته با همان توضیح کلیشه‌یی که مگر می‌شود شکل و محتوا را از هم جدا کرد؟ من می‌گویم: بله. می‌شود؛ اما به شرط این که رابطه‌ شکل و محتوا را مثل رابطه‌ ظرف و مظروف درنظر نگیریم، بلکه شکل را همان محتوای عینیت‌یافته بدانیم. (من در این مورد در کتاب «پانوشت‌ها» به تفصیل توضیح داده‌ام و نیازی به تکرار نیست.)

این منتقد ادبی همچنین خاطرنشان کرد:‌ ما نمی‌توانیم به چیزی که پشت اثر ادبی است، بی‌اعتنا باشیم و این یکی از اشکالات جدی ماست. بعضی از منتقدان ما وقتی مجموعه شعری را می‌خوانند، به دنبال این هستند که بدانند زبان چگونه است و یا آیا شاعر در نحو زبان مداخله کرده است یا نه. درحالی که این‌ها مقدمات است تا به این نتیجه برسیم که با به‌کارگیری این مصالح و تمهیدات، مثلا پشت شعر شاعری چون فروغ فرخزاد، چه دنیایی آفریده شده است. این دنیا چه درکی از دنیایی را که او در آن زیسته است، بازتاب می‌دهد. کدام تجربه‌ عمیق انسانی در این شعرها با منِ خواننده به اشتراک کذاشته شده است؟ این‌ها البته چیزهایی نیست که شاعر درباره‌ آن‌ها برای ما سخنرانی کرده باشد؛ بلکه چیزهایی است که شاعر برای ما اجرا کرده باشد؛ و اجرا یعنی فرم.

موسوی آسیبِ دیگر نقد ادبی را عقیم بودن نقد دانشگاهی خواند و گفت:‌ دانشگاه‌ها و مراکز آکادمیک به شعر معاصر بی‌توجه‌اند و کماکان به ادبیات کلاسیک بسنده می‌کنند و اگر به ادبیات جدید هم روی بیاورند، به محدوده استانداردهای دولتی محدود می‌مانند. نقد دانشگاهی ما کارآمد نیست و من فکر می‌کنم اگر می‌خواهیم به جایی برسیم، باید دانش آکادمیک را به‌روز کنیم. یک مدرس دانشگاه باید حق داشته باشد به شعر شاملو و فروغ هم بپردازد و ترسی از بازنشستگی زودهنگام نداشته باشد. ضمنا او باید به این درک رسیده باشد که توجه به شعر شاعر 30 یا 35 ساله‌ای که امروز شعر می‌نویسد، نه تنها دون شأن دانشکده‌ ادبیات نیست، بلکه نشانه‌ پویایی و زنده بودن آن است. این کاری است که خوشبختانه بعضی از استادان جوان ادبیات فارسی از جمله دکتر علی تسلیمی به آن پرداخته‌اند.

انتهای پیام

  • شنبه/ ۱۶ آذر ۱۳۹۲ / ۰۰:۰۲
  • دسته‌بندی: ادبیات و کتاب
  • کد خبر: 92091610503
  • خبرنگار :