80 سال پیش (30 آبان 1312)، «دختر لر» به عنوان نخستین فیلم ناطق ایرانی به روی پرده سینماها رفت و تحولی را در سینمای ایران به وجود آورد.
عباس بهارلو (غلام حیدری) مورخ سینمای ایران در یادداشتی به مناسبت نودمین سالگرد اکران اولین فیلم ناطق ایرانی که آنرا اختصاصا برای خبرنگار سینمایی خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا) نوشته است به عبدالحسین سپنتا کارگردان این فیلم و نمایش «دختر لر» پرداخت.
«عبدالحسین سپنتا در شکلگیری و تحولسینمای ایران نقش و سهمی اساسی و متناقض داشته است. از نُه فیلم دوره اول فیلمسازی درایران (1315-1309) پنج فیلم متعلق به او است: «دختر لر» (با همکاری اردشیر ایرانی، 1312)، «شیرین و فرهاد» (1313)، «فردوسی» (1313)، «چشمهای سیاه» (1315) و «لیلی و مجنون» (1315). این فیلمها در هندوستان و با مساعدت مالی و فنی استودیوهای امپریال فیلم (بمبئی)،کریشنافیلم (بمبئی) و کمپانی ایست ایندیا (کلکته) ساخته شدند و از لحاظ نحوه داستانپردازی و پیشرفتهای فنی نسبت به فیلمهایی که آوانس اوگانیانس و ابراهیم مرادی در ایران ساخته بودند، امتیازهای چشمگیری داشتند، و در بالابردن سطح توقع تماشاگران تأثیر بهسزاییگذاشتند. نقش سپنتا از این لحاظ در شکلگیری و تحول سینما در ایران مثبت بود؛ اما از آنجا که همین فیلمها موجب شدند امکانات محدود فیلمسازی در ایران از هم بپاشند و امثال اوگانیانس و مرادی تا سالها بعد عطای فیلمسازی را به لقایش ببخشند، و در واقع نتوانند با امکانات محدود داخلی در مقابل حریف مجهز به امکانات فیلمسازی هندوستان قد برافرازند، نقش او منفی بوده است. بهعبارت دیگر، موفقیت «دختر لر»، بهعنوان نخستین فیلم ناطق ایرانی و نیز کمبود امکانات فیلمسازی در ایران مانع از آن شدکه اوگانیانس و مرادی بتوانند «تمام قوای دماغیخود را وقف به این صنعت کنند». (نقل از میاننویسهای فیلم «حاجی آقا، آکتر سینما»، اوگانیانس، 1312)
هر پنج فیلم سپنتا مایه تند ملی و تاریخی داشتند؛ مایهای که در سایر رشتههای هنری و ادبی بیشتر پرورده شده و حاصل اوضاع بسته، اما ناآرام اجتماعی و فرهنگی جامعه بود. در آنسالها وزارت معارف، که علیاصغر حکمت صدرنشین آن بود، نوعی میهنپرستی رسمی و باستانی را تشویق میکرد و بر «اهمیت نمایشها و روایات تمثیلی و تأثیر آنها در اخلاق و آداب عمومی» تأکید میورزید. در این دوره «سالمترین» و کمدردسرترین کار برای سپنتا رفتن بهسراغ سرگذشت فردوسی و چگونگی سرایش شاهنامه، ماجرای شورانگیز شیرین و فرهاد، عشق اندوهبار لیلی و مجنون و لشکرکشی نادرشاه افشار به هند و فتح لاهور بود؛ بهویژه اینکه سپنتا خود به این رشته علاقه داشت و کتابهایی چون «اخلاق ایران باستان» (1311)، «زرتشت که بود و چهکرد» (1311)، «پرتویی از فلسفة ایران باستان» (1311) و گردآوری مجموعة «سخنوران دورة پهلوی» (1313) را تألیف کرده بود.
فیلمهای تاریخی و عرفانی سپنتا با توجه به غلبه ملتباوریِ کمتر سیاسی دوره پهلوی اول نه میتوانستند جستوجویی در تاریخ گذشته ایران زمین باشند و نه از طریق آنها تصویری از زمانه بهدست داده میشد. بهعبارتدیگر، آنچه از فیلمهای تاریخی و افسانهای سپنتا و آثار رمانتیکگونه ابراهیم مرادی برداشت میشد خط سیاسی و فرهنگی مشترکی بود که فیلمساز و متولیان حکومت بر سرِ تبلیغ آن، تقریباً، توافقکامل داشتند.
سپنتا پس از پایان فیلم «لیلی و مجنون» و نمایش آن در فروردین 1315 در هند همراه جهلان همکار ب. ل. کمکا، مدیر استودیوی ایست ایندیا در شهریور 1315 به ایران آمد تا مقدمات نمایش لیلی و مجنون و تأسیس یک استودیوی مجهز را برای احیای فعالیت فیلمسازی در ایران، که با کنارهگیری اوگانیانس و مرادی درسال 1313 دچار فترت شده بود، فراهم کند.
آن چشمهای که سینما باید از آن آب مینوشید در حال خشک شدن بود. مأموران دولتی، چنانکه انتظار میرفت، سپنتا و جهلان را تحویل نگرفتند و بر سرِ راه آندو مانع تراشیدند.سپنتا عطای تأسیس استودیوی فیلمبرداری را بهلقایش بخشید و فیلم «لیلی و مجنون» را به قیمت ارزان و شرایط آسان در اختیار صاحبان سینماهای تهران که بهقول خودش «چند نفر روس سفید وآسوری» بودند قرار داد. جهلان مأیوس و هراسزده به هندوستان بازگشت، و سپنتا که دو فیلمنامه «جغد سیاه» و «عمرخیام» را آماده داشت بهقصد هندوستان عزم سفر کرد؛ اما بیماری مادرش مانع از سفر او شد. ناچار در ایران ماند و سالهای عمرش را بهکار در شرکت صنایع پشم، روزنامهنگاری و مترجمی کنسولگری انگلیس در اصفهان گذراند. خودش گفته است: «کار فیلم و سینما را که بهآن بیاندازه علاقه داشتم ترک گفته و بهحکم اجبار از هند به ایران بازگشتم و در اصفهان ماندم. در این محیط پُر سودایِ سوداگری برای امرار معاش ناچار شدم دل و ذوق را خفهکرده برای جزیی حقوق دفتر کارنامه صنایع پشم را با دلی خسته و روحی افسرده اداره کنم؛ بیخبراز آنکه آنجا هم از شرّ بدخواه آسوده نخواهم ماند.
بدین ترتیب حرکت فیلمسازی در ایران، حتیآنچه در هندوستان برای ایرانیان ساخته میشد، متوقف ماند. سپنتا، که در آذر 1307 در هندوستان روزنامه «دورنمای ایران» را منتشر کرده بود، در فاصله سالهای 1322 تا 1332 در اصفهان «هفتهنامه سپنتا» را انتشار داد.
این را هم درباره سپنتا باید گفت که شعرمیسرود و پارهای از تصنیفهای او در کنسرتهایی در «کاوسجیهال» (سالن بزرگ خطابه در بمبئی)، راجع به ایران و پارسیان، اجرا شده است. او همچنین فکاهیات منظومی دارد که وجه سیاسی و انتقادی آنها آشکار است.
سپنتا پس از تعطیل هفتهنامهاش مدتی مترجم کنسولگری انگلستان در اصفهان بود و از 1332 در «اصل چهار» ترومن کار کرد. در خلال سالهای 1345 تا 1348 دوربین هشتمیلیمتری کانن دست گرفت و فیلم کوتاه «پاییز» را ساخت.»
انتهای پیام