در جلسه نقد رمان «قطار شبانه لیسبون»، منتقدان درباره این بحث کردند که آیا میتوان داستان را فدای اندیشه کرد و یا اینکه رمان برای لذتجویی است.
به گزارش خبرنگار ادبیات و نشر خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، عصر روز سهشنبه، دوم مهرماه، جلسه نقد رمان «قطار شبانه لیسبون» نوشته پاسکال مرسیه با ترجمه مهشید میرمعزی در شهر کتاب برگزار شد.
در این نشست، سعید فیروزآبادی درباره کتاب «قطار شبانه لیسبون» گفت: این کتاب از نظر ساختاری خوشساخت است و داستان سطوح روایت مختلفی دارد.
این مترجم ادامه داد: پاسکال مرسیه کسی است که استاد فلسفه است و در این حوزه بسیار مسلط است و در این کتاب با روایتهایی مواجه هستید که حال را است، اما به گذشته هم بر میگردد و او تقریبا از همه امکانات متن استفاده کرده است.
او افزود: در ترجمه کتاب در حروفچینی و حاشیهنویسی به خوبی عمل شده است.
سعیدآبادی همچنین عنوان کرد: مکانها و زمانها در این رمان شناور است. شما درگیر این هستید که چیزی هست یا نه. کل تصمیم فرد در 24 ساعت میگذرد و او مرحله خاصی را روایت میکند. این کتاب بخشهای مختلفی چون خاطره، روایت، ترجمه و نامه دارد.
او درباره آغاز این کتاب بیان کرد: این کتاب آغازی بسیار مهیج دارد و به خوانندهاش باج نمیدهد. کتاب با یک داستان عشقی شروع میشود، اما زود این ماجرا تمام میشود، ولی حس تعلیقی دارد که بسیار جذاب است. شخصیتی که آدمی منزوی است، در لحظه میخواهد تصمیم بگیرد که زندگیاش را دگرگون کند.
فیروزآبادی درباره نقش مکان در این رمان گفت: مکانها در این رمانها بسیار اهمیت دارد. داستان از برن شروع میشود که مکان زندگی شخصیت است، او به پاریس میرود، سپس در راه رسیدن به پرتغال و لیسبون است و بعد به پرتغال میرسد. برن جای سکونت، پاریس جای تغییر. اما لیسبون جایی است که دنیایی کاملا متفاوت و پر از تضاد است. اصفهان هم در این کتاب حضور دارد. این شخصیت قرار بوده در جوانی سفری به اصفهان داشته باشد که رخ نمیدهد و به صورت خیالی سفر لیسبون را جایگزین سفر اصفهان میکند.
این مترجم در ادامه بخشی از کتاب را که به سفر اصفهان میپردازد، خواند و ادامه داد: فوکو مفهومی به معنای دگرستان دارد. دگرستانها سرزمینهای واقعی هستند که روابطی از جنس دیگری در آنها جریان دارد. اینها میتوانند زاده خیال باشند یا واقعیت لیسبون مقابل اصفهان قرار میگیرد.
او در پایان خاطرنشان کرد: این کتاب هم بحثهای فلسفی دارد، هم زبانی و هم به مفهوم زندگی میپردازد و جای ترجمهاش واقعا خالی بود. به نظرم یک بار خواندنش کم است و باید چندینبار خوانده شود.
در ادامه این نشست، بلقیس سلیمانی کتاب «قطار شبانه لیسبون» را کتاب اندیشه و فلسفه خواند و گفت: در نگارش رمانها ابتدا سفر در آنها حضور پیدا کرد و بعد این سفر از جهان بیرون به جهان درون تغییر کرد، اما رمان قطار «شبانه لیسبون» هر دو این سفرها را دارد. شخصیت داستان میخواهد بداند چرا هست. این سؤالی اگزیستانسیالیستی است که هایدگر هم میپرسد که چرا جهان و اشیا هست و اگر نبود، چه میشد. این سؤالی است که قهرمان رمان با آن درگیر است. طرف دیگر این است که اگر ما زندگی دیگری داشته باشیم، چه اتفاقی میافتد. به نظر من این باز به دیدگاه فلسفیون اگزیستانسیالیستی برمیگردد.
این نویسنده ادامه داد: رمان جستوجوی من است. این جریان از دن کیشوت شروع میشود. شخصیت اصلی رمان زندگی روزمره را کنار میزند و در پی ماجرا روانه میشود. این همان حرکت دن کیشوت است.
او در ادامه تأکید کرد: اگر به دنبال نیایی برای شخصیت این رمان در ادبیات اروپا باشیم، آن شخصیت داستان «تهوع» سارتر است. این تم تم شایعی است که مرسیه آن را با فرم سفر همراه کرده است که با تغییر موقعیت مکانی، موقعیت درونی هم تغییر میکند. اگر شخصی کتاب معلمی در اصفهان را میپذیرفت، سؤالهای او هم تغییر میکرد.
سلیمانی با اشاره به اینکه این رمان دو روایت دارد، گفت: در این کتاب با دو داستان و دو زندگی روبهرو هستیم که او با زندگی یک پزشک پرتغالی مواجه میشود که زندگیاش گرهگاههای متنوعی دارد. یکی از این گرهگاهها موقعیت انسانی است.
این نویسنده ادامه داد: خیلیها بحث کردهاند که جهان فلسفه جهان سؤالهای اساسی است. این سؤالها در جهان جدید سؤالهای رمان هم میشود. برخی میگویند فرق رمان با فلسفه این است که دید فلسفه تلسکوپی است و چشمانداز وسیعی از جهان را میبیند، اما رمان دید میکروسکوپی دارد که جزییپردازی میکند. برخی هم میگویند چشمانداز فلسفه نظری است، اما میلان کوندرا میگوید رمان نگاه نظری ندارد و صدای خنده خدایان را نشان میدهد. کاوش در هستی است. اما گذشته از اینکه رمان فلسفی باشد یا نه، هر نویسندهای بدون اینکه نظریههای فلسفی بداند، خودش یک نظرگاه فلسفی دارد. اما در « قطار شبانه لیسبون» فیلسوف خود، خود فلسفه را در ادبیات مطرح کرده است. اما من با شیوه پاسکال مرسیه مخالفام، چون اگر اندیشهای در اثر مثل تار و پود گره نخورده باشد و بشود دیدگاه فلسفی را از اثر جدا کرد، این اندیشه درونی اثر نشده است. من نمیدانم تکه تکه نظریههای فلسفی را در رمان بنویسید، چقدر قابل قبول است؟ چون رمان برای لذت است. اگر نظریههای فلسفی را از رمان «قطار شبانه لیسبون» حذف کنید، به رمان آسیبی نمیخورد، اما من معتقدم داستان نباید فدای اندیشه شود. نباید اندیشه یک سر و گردن از کتاب بالاتر باشد و شما را از کتاب دلزده کند و تعادل در آن به هم بخورد.
بلقیس سلیمانی در پایان خاطرنشان کرد: این روزها دغدغه بسیاری از نویسندگان ما این است که رمان فلسفی بنویسند و این نوعی پیشنهاد به نویسندگان ماست و ترجمه این کتاب برای ما بسیار اهمیت دارد.
در ادامه، مهشید میرمعزی، مترجم کتاب «قطار شبانه لیسبون»، درباره دلایل ترجمه این کتاب گفت: من برای ترجمه بسیاری از داستانها اینگونه جذب میشوم که اینگونه هم میتوان نوشت و این نوعی جدید از نوشتن است که میتواند پیش روی ما باشد.
او خطاب به سلیمانی گفت: اما من با یک بحث شما مخالفام. من معتقدم این قدرت نویسنده است که توانسته دو رمان را در قالب یک رمان بنویسد که اگر بخشهای ایتالیک آن را حذف کنیم، یک رمان داریم و در غیر این صورت، یک رمان دیگر. گویا او میخواسته بگوید که هم فیلسوف هستم، هم نویسنده. از سوی دیگر، فکر میکنم داستان برای این نوشته میشود که ما بیاندیشیم و با این جمله شما مخالفام که میگویید داستان نباید فدای اندیشه شود. ما کتاب میخوانیم که فکرمان باز شود.
در پایان این جلسه، فرزانه کرمپور، نویسنده، که در میان حاضران بود، با اشاره به اینکه این کتاب را در حلقه داستانخوانی خود و دوستانش خوانده است، گفت: وقتی «قطار شبانه لیسبون» را میخوانید، با رمانی مواجه هستید که با یک روایت داستانی قوی شروع میشود و شما را به لایههای عشقی فلسفی، سیاسی، روانشناسی و جامعهشناسی به لیسبون میبرد. نویسنده توانسته فلسفهای را که سالها رویش کار کرده، به کسانی عرضه کند که فلسفه نمیدانند.
این نویسنده افزود: مرسیه با اشاره به اصفهان به فلسفه شرق اشاره میکند. اینکه من چطور زندگی دیگران را زندگی کنم، این فلسفه شرق است و حتما او سهروردی را خوانده است و از نظر من و خانمهایی که در حلقه داستانخوانی ما بودند، فلسفه این رمان آزاردهنده نبود، چون باعث میشد فکر کنیم. خوب است به جای خواندن رمانهایی که آخرش فکر کنیم که چه، رمانی بخوانیم که با آن بیاندیشیم.
انتهای پیام