رؤیا صدر که چهارم مردادماه سالگرد تولد 53 سالگی او بود، از شروع علاقهاش به طنز و طنزنویسی گفت.
این طنزپرداز و پژوهشگر در گفتوگو با خبرنگار ادبیات خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، درباره سالهای کودکیاش گفت: من متولد سال 1339 در تهران هستم، پدرم در دانشکده ادبیات درس خوانده بود و من از کودکی با کتاب سروکار داشتم. از همان دوره کودکی بسیار مطالعه را دوست داشتم، ولی کتابها و نشریات، از نظر تعداد محدودتر و از نظر رویکرد، غیرتخصصیتر از زمان حال بود. مثلا فکر نکنم در کودکی و نوجوانی من کسی دغدغه طنز کودک و نوجوان را داشت یا برای آن سیستماتیک کار میکرد. بنابراین من که عاشق مطالعه بودم، چارهای نداشتم جز اینکه هر کتابی را که به دستم میرسید، بخوانم. منبع من، کتابهای کتابخانه پدر و خواهر و برادرم بود و نیز کتابهایی که به عنوان هدیه دریافتشان میکردم. بنابراین طیف گوناگونی از کتابها و نشریات را خواندهام که میان آنها، طنز هم بود. از آثار جمالزاده و ساعدی و هدایت گرفته تا عزیز نسین. از طریق صفحات ادبی نشریاتی مثل فردوسی نیز با طنز ژورنالیستی آن زمان آشنا شدم. پس خانواده از این جهت در پرورش طنز من تأثیر داشت که توانست منابع طنز را اعم از کتاب و مجله (به صورت درهم و سوانکردنی!) در اختیارم قرار دهد.
او در ادامه مرور خاطراتش عنوان کرد: اولین رویارویی جدی من با طنز، روزنامه توفیق بود. ما تعطیلات تابستان به خانه پدربزرگم در شهرستان (تویسرکان) میرفتیم. یکی از مشغلههای مهم و جدی من در آن روزها، خواندن روزنامه "توفیق" بود که نسخههای آن را در صندوقی گوشه صندوقخانه نگه میداشتند. دوره دبستان بودم که این نشریه را کشف کردم. روزها به باغ بزرگ پشت خانه میرفتم و ساعتها با خواندن "توفیق" سرگرم میشدم. اگر از مطلبی خوشم میآمد، بارها و بارها میخواندمش، آنقدر که حفظ میشدم و دلم نمیآمد نشریه را سر جایش بگذارم. الآن که فکر میکنم، میبینم همین نسخههای پراکنده روزنامه "توفیق" برای من نقش اولین کلاس آموزشی را داشتند.هنوز هم ده – دوازده نسخه از همان کلاس! را دارم که به جای برگشتن به صندوق مادربزرگ، از چمدانم سردرآورده بود.
صدر افزود: در خانه ما، طنز، بیشتر فرمی شفاهی داشت که در سایه بهکارگیری اصطلاحات شوخطبعانه و ضربالمثلهای مردم کوچه و بازار و لطیفههای ملانصرالدین شکل میگرفت و بر زبان پدرم جاری میشد و با پاسخ مادرم که: "تو میدونی که من از شوخی خوشم نمییاد"، به جدیترین شکلی سرکوب میشد! شاید این امر به متفاوت نگاه کردن من و نگاه طنزآمیزم کمک کرد.
او ادامه داد: وقتی در زنگ انشا به من میگفتند که در آینده میخواهی چهکاره شوی، میگفتم میخواهم نویسنده بشوم؛ اما اعتراف میکنم که هیچوقت به صورت جدی یا شوخی به طنزنویسی فکر نکرده بودم و در این زمینه کاملاً بیتقصیرم!
رؤیا صدر در پاسخ به این سؤال که چرا با وجود علاقهاش به ادبیات، در رشته ریاضی تحصیل کرده است، گفت: من به رشته فرهنگ و ادب هم فکر کردم. اما در آن زمان میگفتند کسانی که استعداد ندارند، به این رشته میروند. برای همین ریاضی را انتخاب کردم و در کنکور ریاضی قبول شدم. پشیمان هم نیستم، چون ریاضی ذهن را نظم میدهد و شاید این به خلاقیت آدم کمک کند.
او درباره شروع کارش به طنزنویسی گفت: بعد از انقلاب فرهنگی که دانشگاهها تعطیل شد، من وارد بازار کار شدم. اولین اثر طنزم را در سال 1359 نوشتم. عضو هیات تحریریه مجله "امید انقلاب" (ارگان دانشآموزی سپاه) بودم.روزی همکارم آمد و گفت که دو صفحه خالی داریم، میتوانی برایش داستانی جور کنی؟ من داستان طنزی در زمینه تحریم امتحانات با استفاده از شعارها و تکیه کلامهای روز نوشتم که چاپ شد و متأثر از داستان "دموکراسی ممنوع" عزیز نسین بود. بعد از آن به مجله "زن روز" رفتم و ابتدا به عنوان خبرنگار و عضو تحریریه و بعد به عنوان عضو شورای سردبیری با این نشریه همکاری کردم. هیچ اصراری به طنزنویسی نداشتم. دوران جنگ بود وعصر مرثیه و غمنامه. ولی در همان زمان هم طنز در نوشتههایم بدون اینکه اصراری داشته باشم، جاری بود. بسیاری از تیترها و لیدهایم، ناخواسته طنز از آب درمیآمد. حتا وقتی به مناسبت فتح خرمشهر هر کدام از بچههای تحریریه زن روز مطلبی نوشتیم، بعد از چاپ مطالب، هر کسی به من رسید، گفت: "مطلبت را خواندم و کلی خندیدم"! در حالی که به خیال خودم مطلب رمانتیکی نوشته بودم! وقتی در 1362 به سردبیر وقت پیشنهاد چاپ صفحه طنزی را در مجله دادم، مسؤولیتش را بر عهده خودم گذاشت و گفت: "فقط کار خودته." در حقیقت طنزنویسی رسمی را از همن صفحه شروع کردم. حسین پناهی یکی از همکاران ما، در این صفحه بود و او اولین کسی بود که به من یاد داد چطور برای طنز نوشتن جور دیگری نگاه کنم. وقتی نوشتههایش را میخواندم، میدیدم که چقدر متفاوت فکر میکند و مینویسد. یک بار به او گفتم اینها که طنز نیست، خیلی تلخ است و قابل چاپ نیست. اما او با اینکه نیاز مالی داشت، میگفت من برای دلم مینویسم و نمیتوانم جور دیگری بنویسم.
این طنزنویس همچنین گفت: استمرار من در کار طنز، به 1372 و آغاز همکاریام با نشریه گلآقا برمیگردد. از سال 76، صرفاً در حیطۀ طنز فعالیت داشتم.
او درباره محدودیتهای طنزنویسی برای زنان نیز گفت: راستش اگر مجله "گلآقا" و آقای صابری نبودند، من شاید به صورت حرفهیی وارد دنیای طنز نمیشدم. او تأکید داشت بر اینکه ستون طنز زنانه وجود داشته باشد و زنان با مجله همکاری کنند و این خیلی به من کمک کرد. در فضای طنز دهه 70 به بعد "گلآقا" جایی بود که زنان میتوانستند راحتتر کار کنند. تا آن زمان نگاه غالب در طنز، نگاهی مردانه بود، حتا در اولین روزنامه زنانه ستون طنز در اختیار طنزنویس مرد بود؛ اما در "گلآقا" اینطور نبود.
صدر درباره اینکه آیا در طنزنویسی مجبور به خودسانسوری نمیشود، گفت: در هر حال وقتی شما در این جامعه طنز می نویسید، خطوط قرمز اخلاقی و فکری را به عنوان یک واقعیت میپذیرید. اما این خطوط برای خانمها شدیدتر و پررنگتر است، چون حساسیتها بیشتر است. اما برای من اینطور نبوده که این محدودیتها روی کارم تأثیر بگذارد، زیرا گاهی هم این محدودیتها آدم را به خلاقیت وامیدارد و به کار عمق میدهد.
او همچنین درباره تجربه انتشار اثرش در فضای مجازی و نوشتن طنز در این فضا گفت: در فضای مجازی محدودیتها کمتر است و آدم سریع میتواند هرچه را دوست دارد، منتشر کند و به همین نسبت تجربهگرایی بیشتر میشود. متأسفانه محدودیتهای رسانههای جدی ما مخاطبان را حتا برای تبادل اطلاعات به فضای مجازی سوق میدهد. به همین نسبت طنزهای فضای مجازی بر ادبیات طنز اثر میگذارد. خصوصا با توجه به اینکه در فضای مجازی ارتباط متقابل است، میتواند به باروری قلم و ذهن طنزپرداز کمک کند و نویسنده را رشد دهد. اما این فضا آفتی دارد، زیرا به افراد اتکا به نفس کاذب میدهد. شاید بسیاری از کامنتها واقعی نباشند. از آنجایی هم که فیلترهای رسانههای رسمی در انتشار اثر طنز وجود ندارد، شاید نویسنده دچار سهلانگاری در نوشتن شود و به ساده گرفتن طنز منجر شود. اما با توجه به محدودیت تعداد نشریات طنز، این فضا امکان برابر را برای طنزنویسی فراهم میکند و شاید این به نوعی دموکراسی ادبی و امکان آزمودن سبکهای مختلف باشد.
رؤیا صدر درباره برنامههای آیندهاش هم گفت: من اکنون کاری را در دست انجام دارم که آن مجموعهای از مصاحبه با صاحبنظران و استادان درباره ارتباط میان حیطههای مختلف اندیشه و علم با طنز است؛ مثل طنز و فلسفه، طنز و روانشناسی، طنز و جامعهشناسی، طنز و زبانشناسی، طنز و دین. چند مصاحبه را انجام دادهام و قصد دارم وقتی تعداد آنها به حد قابل توجهی رسید، ابتدا در نشریات و سپس در قالب کتاب منتشرشان کنم.
انتهای پیام