یک مدرس دانشگاه و پژوهشگر هنر ضمن بیان این که مکتب سقاخانه سطحیترین برداشت از مدرنیسم را ارائه میدهد، گفت: چون ما زیر بنای تئوریک نداریم، یک همچنین چیزی جنبشی میشود و چیزی مثل سقاخانه عامل عقب ماندگی ما میشود.
بهرنگ صمدزادگان در گفتوگو با خبرنگار بخش هنرهای تجسمی خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا)، با اشاره به این که هنر مدرن از نظر فلسفی هنری نخبه گرا است، گفت: هنر مدرن هنری است که به خلاقیت و ابداع در فرم متمرکز است و در نتیجه یکی از مولفههای مشخص آن در تاریخ هنرف حذف روایت و موضوع روایی است و در حوزه فرم بیشتر خلاصه میشود.
این مدرس دانشگاه هنر افزود: اگر بخواهیم تاریخی را برای هنر مدرن در نظر بگیریم، در اواخر دوران اکسپرسیونیسم انتزاعی، تئوریهای هنر مدرن تقریبا به پایان میرسد از سال 1950 به بعد، در خود غرب، سویه هنر از هنر مدرن تغییر میکند و به هنر مدرن متاخر و پس از آن به هنر پستمدرن میرسد.
وی درباره شاکله فکری هنر مدرن تصریح کرد: از نظر برهه تاریخی ما، سالها است ورق هنر مدرن را پشت سر گذاشتهایم.
در تاریخ هنر چیزی به نام هنر مدرن وارد ایران شد. حدود سال 40 که تقلید کاملا بصری بود از چیزی که به عنوان هنر نوگرا در قبل مطرح میشد و هیچ گونه شاکله فکری در نسل اول و دوم خود نداشت. تعدادی افراد بسیار کم شاید پنج نفر هم نباشند، کسانی بودند که تفکر هنر مدرن را آموختند، آقای نصر الله مسلمیان جزو تنها نمونههایی بودند که زیربنای فکری هنر مدرن را درک کردند و اکنون هم کار مدرن میکنند و وقتی در تاریخ هنر ایران بدون زیر بنای تئوریک انجام گرفت طبیعی است که هیچ پیوندی با شاکله اجتماعی ندارد، شاکله اجتماعی ما نیز تشکیل شده از گرایشهای فرهنگی عرفی ،مذهبی، سنتی و ...
صمدزادگان ادامه داد: مشاهده میکنید، تنها چیزی که در تاریخ هنر ایران به عنوان یک جنبش یا یک مکتب مطرح میشود، مکتب سقاخانه است که سطحیترین برداشت از مدرنیسم را ارائه میدهد و به این دلیل که ما زیربنای تئوریک نداریم متاسفانه چیزی مانند سقاخانه، عامل عقب ماندگی ما میشود. مثلا اتفاقاتی که در آثار آقای زنده رودی، عربشاهی، تناولی و ... افتاد، جز یک سری عقبماندگی تئوری از فلسفه هیچ چیز دیگری نیست.
این هنرمند گفت: در کشور ما چیزی که در آموزش آکادمیک هنر در ایران وجود نداشته است، زیر بنای تئوری بود، عدهای فکر میکردند این زیربنای تئوریک غربی است و باید آن را شرقی کنند ولی فکر نکردند که این ایرانی کردن زیربنای تئوریک، مستلزم این است که ما آن دانش را یاد بگیریم. نه این که به صورت احساسی و فارغ از هرگونه دغدغه اجتماعی، کار مدرن کنند، هنگامی که هیچ شالوده تئوریک پشت آن وجود ندارد، نمیتوانیم بگوییم مدرن داریم و پست مدرن داریم و بلعکس ما همه چیز در اینجا داریم، در عین حال هیچ جریانی نداریم.
وی درباره خوانشی که از هنر مدرن غرب شد، گفت: خوانشی که از هنر مدرن غرب کردند این بود که فکر میکردند یک خوانش شهودی است که به هیچ وجه این گونه نبود، طبیعی بود، آمدند عرفان ایرانی و یک سری چیزهایی هم از هنر مدرن اضافه کردند و گفتند این مدرنیسم در هنر است، به همین شکل، سقاخانه و خیلی جریانات مدرنیسم دیگر در ایران به وجود آمد.
نکته مهم چه در هنر مدرن و چه هنرپست مدرن، هویت یا بحران هویت است، یعنی کسی که میخواهد پست مدرنیسم یا مدرنیسم را درک کند،باید مساله هویت را در این دو فلسفه بفهمد در طول این حرفها وصحبتها، این سوال را شنیدند که مساله، هویت است بعد گفتند هویت یعنی چه؟ یعنی سنبلهای ایرانی به آن اضافه کنیم. وقتی این اتفاق افتاد، هویت را با ملیت اشتباه گرفتند.
صمدزادگان درادامه گفت: من نیز شاگرد این جریان مدرن در آکادمی، هنرستان و دانشگاه بودم. ولی وقتی که تاریخ هنر به جلو حرکت میکند علی هنر نیز جلو میرود طبیعی است وقتی اینترنت آمد و کتابها در دانشگاهها زیاد شد، طبیعی بود من که 15 سال پیش دانشجو بودم حرکت به سمت دامنههای دانش جدید کردم. به همین دلیل در نسلهای جدید از مدرنیسم فاصله گرفتیم و به سمت جریان معاصر رفتیم و تاکید میکنم مدرنیسم با معاصر فرق دارد.
این مدرس دانشگاه درباره زیربنای آموزش در دانشگاهها و آموزشگاهها گفت: من سالهاست در دانشگاههای مختلف از جمله سوره، آزاد و اکنون نیز دانشگاه هنر تدریس میکنم و بسیار بسیار آموزش دانشگاهی را تاسف بار میدانم.
هیچ شاکله علمی چه در حوزه مدرنیمسم، چه در حوزه هنر معاصر وجود ندارد ایراد اصلی هم این است که کماکان تصور دانش مدرن متعلق به 50 سال پیش است. اساتید دانشگاه از خود سوال نمیکنند که در این 50 سال پزشکی، مهندسی و علوم کامپیوتر بسیار پیشرفت کرده است، مگر میشود هنر تغییر نکرده باشد؟ هنر هم در پیوند تنگاتنگ با اجتماع و علم قرار گرفته است و هنوز آن تئوریهای نیم قرن پیش در دانشگاهها تدریس میشود و شاکله علمیای ندارد.
صمدزادگان افزود: کاملا یک سیستم مکتبی استاد و شاگردی حاکم است که هرچه استاد بگوید، شاگرد انجام دهد به همین دلیل هیچ پژوهشی و مکاشفهای توسط دانشجو انجام نمیشود.
انتهای پیام