گفت‌وگو با شاعر در سالگرد تولدش

چرا محمدرضا عبدالملکیان اسم پسرش را «گروس» گذاشت؟

چهاردهم خردادماه سال‌روز تولد محمدرضا عبدالملکیان، شاعر معاصر، است.

چهاردهم خردادماه سال‌روز تولد محمدرضا عبدالملکیان، شاعر معاصر، است.

این شاعر در گفت‌وگو با خبرنگار ادبیات خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، به مناسبت سالگرد تولدش گفت: در 14 خرداد سال 1331 در شهرستان نهاوند متولد شدم. من فرزند سوم یک خانواده‌ی هفت‌نفره بودم. به واسطه‌ی محل زندگی و تولدم که شهری کوچک با طبیعتی زیبا بود، از همان آغاز با طبیعت و گل و گیاه و درخت پیوند خوردم. همین انس و الفت ویژه‌ای که با طبیعت داشتم، یکی از زمینه‌های چشم‌گیر آثار شعری من در طی همه‌ی این سال‌ها بوده است.

او افزود: دوران کودکی من تا سنین پیش‌دبستانی با سرگرمی و بازی‌های معمول در کوچه و محله گذشت. دوره‌ی ابتدایی تا دیپلم را در همان شهرستان نهاوند گذراندم و سپس به تحصیل در رشته‌ی کشاورزی مشغول شدم. اگرچه این رشته‌ از نظر علمی و تخصصی کاربردی در زندگی‌ام نداشت، اما احساس می‌کردم تحصیل در این زمینه الفتم با طبیعت را معنادارتر خواهد کرد.

عبدالملکیان درباره‌ی زمانی که نخستین شعرش را سروده است، گفت: محیط زندگی ما از نظر امکانات فرهنگی نظیر خانه‌های فرهنگ و محافل و مجامع ادبی در سطح پایینی قرار داشت. از همان ابتدا احساس می‌کردم نسبت به هم‌سن و سال‌هایم تفاوت‌های رفتاری خاصی دارم. اولین شعرم را در سال‌های اول ورود به دبیرستان یعنی حدود 14-15 سالگی سرودم. این اتفاق در یک روز بهاری رقم خورد و یک بیت شعری را که آن روز سرودم، هنوز هم با خود زمزمه می‌کنم:

محفل ما غرق گل و ریحان است

این آب روان خون دل بستان است

او در ادامه گفت: در جوانی هر کتابی که به دستم می‌رسید، می‌خواندم. علاقه‌ی ذاتی‌ام به شعر و ادبیات و تجربه‌ای که با خواندن کتاب‌های مختلف به دست آورده بودم، باعث شد شعر گفتن را ادامه بدهم. در سال‌های پایانی دوره‌ی دبیرستان شعرهایم در مجلات و نشریات مختلف به چاپ می‌رسید تا این‌که در سال 1354 و در پایان دوره‌ی دانشگاه اولین مجموعه‌ی شعرم با عنوان «مَه در مِه» منتشر شد.

این شاعر درباره‌ی مضامین به‌کاررفته در شعرهایش اظهار کرد: هر شاعر سبک خاصی در شعر گفتن دارد. من در تمام سروده‌هایم سعی کردم خودم را برای مخاطب بیان کنم. درآمیختگی‌ام با طبیعت و زندگی در محیط اجتماعی خاص باعث شد خمیرمایه‌ی اصلی شعرهایم چیزهایی مثل صمیمیت، مهربانی، عطوفت و عشق باشد.

او همچنین درباره‌ی زندگی خانوادگی و پسر شاعرش عنوان کرد: سال 1358 ازدواج کردم و حاصل آن دو فرزند به نام‌های «گروس» و «نسیم» است. گروس هم مانند پدرش به شعر و ادبیات روی آورد و با این‌که در رشته‌ی صنایع تحصیل کرده، فعالیتش در زمینه‌ی شعر است. دخترم هم با علاقه‌ای که به حیوانات و طبیعت زنده داشت، در مقطع دکترای دامپزشکی فارغ‌التحصیل شده و مشغول فعالیت است. گروس به سبب بزرگ شدن در یک محیط فرهنگی و رابطه‌ای که با شاعران، هنرمندان و اهل قلم داشت، از همان ابتدا به سمت شعر کشیده شد و این مسأله بعد از دبیرستان و سال‌های ابتدایی دانشگاه شکل جدی به خود گرفت.

محمدرضا عبدالملکیان افزود: نخستین معلم گروس در سرودن شعر، زنده‌یاد قیصر امین‌پور بود و اولین مجموعه‌ی شعرش را به توصیه‌ی او برای چاپ آماده کرد. البته در این راه از دانش و هنر مرحوم منوچهر آتشی هم بهره‌ی زیادی برد. اسم «گروس» را هم به دو دلیل برای او انتخاب کردم؛ یکی این‌که پدرم اصالتا متعلق به منطقه‌ی بیجار گروس در کردستان است و دوم این‌که در همین نهاوند کوه سر به فلک کشیده‌ای به نام «گروس» وجود دارد که علاقه‌ی من به آن و ارادتی که به پدرم داشتم، باعث شد نام فرزندم را گروس بگذارم.

این شاعر در ادامه یکی از شعرهای منتشرنشده‌اش را خواند:

فایده‌ی این عکس‌ها چیست؟

اگر صدای در شنیده نشود

اگر تو کفش‌هایت را درنیاوری

اگر مادرم کنار سماور ننشیند

و اگر من نگویم اسمش «فروغ» است

٭٭٭

فایده‌ی این عکس‌ها چیست؟

اگر سکوت ساعت را نشکند

اگر تو نگویی دیرم شد

و اگر من نگویم این‌بار به جای روسری

برایت گوشواره می‌خرم

محمدرضا عبدالملکیان در طی بیش از 30 سال فعالیت شعری، علاوه بر انتشار مجموعه‌هایی از جمله «ساده با تو حرف می‌زنم»، «ریشه در ابر»، «ردپای روشن باران» و «پل خواب»، عهده‌دار مسؤولیت‌های فرهنگی مانند مدیریت دفتر شعر جوان و عضو هیأت مدیره‌ی انجمن شاعران ایران نیز بوده است. او همچنین یادنامه‌هایی برای زنده‌یادان قیصر امین‌پور و سلمان هراتی منتشر کرده است.

انتهای پیام

  • یکشنبه/ ۱۲ خرداد ۱۳۹۲ / ۱۱:۴۶
  • دسته‌بندی: ادبیات و کتاب
  • کد خبر: 92031207159
  • خبرنگار :