در نامه‌هایی به بان کی مون و سب بلاتر

مجتهدزاده انتخاب نام جعلی برای لیگ امارات را یک توهین نژادپرستانه خواند

یک استاد دانشگاه در نامه‌هایی جداگانه به بان کی مون، دبیرکل سازمان ملل و سب بلاتر، رییس فیفا به انتخاب نام جعلی برای لیگ امارات واکنش نشان داد و آن را یک توهین نژادپرستانه خواند.

یک استاد دانشگاه در نامه‌هایی جداگانه به بان کی مون، دبیرکل سازمان ملل و سب بلاتر، رییس فیفا به انتخاب نام جعلی برای لیگ امارات واکنش نشان داد و آن را یک توهین نژادپرستانه خواند.

به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، متن کامل نامه پیروز مجتهدزاده، استاد دانشگاه تهران به بان کی مون و سب بلاتر به این شرح است:

«عالیجنابان؛

لیگ برتر فوتبال دولتی امارات روز یک‌شنبه 27 مه سال 2013 اعلام کرد که این لیگ فصل بعد به "لیگ خلیج‌ ع ر ب ی" تغییر نام خواهد داد. این نامی است که فقط می‌تواند سیاست‌های نژادپرستانه ضدایرانی امارات را برای تغییر نام خلیج‌فارس ترویج دهد و نمی‌توان آن را چیزی جز یک توهین نژادپرستانه در نظر گرفت که با توجه به امکان اعلام رسمی بایکوت هرگونه باشگاه فوتبالی که با این لیگ در مسابقات بین‌المللی بازی می‌کند از طرف ایران به عنوان واکنش مشروع ایران می‌تواند به بروز هرج و مرج در مسابقات بین‌المللی فوتبال منجر شود.

این اقدام بداندیشانه و انزجار آور از سوی دولت امارات که برای بیش از 40 سال عضو کامل سازمان ملل بوده است هم باعث بی‌اعتباری فیفا به دلیل کشیده شدن پای سیاست‌های نژادپرستانه به فوتبال بین‌المللی می‌شود و همسرپیچی بی پرده ای استاز دستور العمل های سازمان ملل متحد است AD311/1 GEN, dated 5 March 1971; UN LA45. 8. 2(C), dated 10 August 1984; ST/CS/SER. A/29, dated 10 January 1990) که مکررا در خصوص ضرورت حفظ نام خلیج‌فارس برای دریایی که فلات ایران را از شبه جزیره عرب جدا می‌کند، صادر شده اند.

این اقدام نژادپرستانه سطح بلوغ سیاسی نارسای "کشور" بودن امارات متحده عربی را پس از 42 سال عضویت کامل آن به عنوان کشوری مستقل در سازمان ملل، فاش کرده است و نشان می‌دهد که هنوز این کشور باید راه درازی را بپیماید تا به پختگی یک کشور نظام یافته برسد.

نام غلط به‌جای خلیج‌فارس اولین بار توسط حزب بعث عراق در اواخر دهه 50 میلادی مورد استفاده قرار گرفت. با قدرت گرفتن صدام حسین در دومین دوره رژیم بعث (1968 تا 2003) یک تلاش ضدایرانی طولانی آغاز شد که موضوع اصلی آن ارتقای فلسفه بعث بود. این یک استراتژی ژئوپلتیک قابل انتظار بود که ناشی بود از دموگرافی پیچیده آن کشور. به همین ترتیب قابل توجه است که بین‌النهرین مانند پادشاهی‌های سواحل جنوبی خلیج‌فارس در سه هزار سال گذشته بخش‌هایی از سیستم متحد ایرانی (امپراتوری پارس) را تشکیل می‌داد. این فاکتورهای تاریخی و جغرافیایی دورنمای راحتی را برای ایدئولوژی‌های بعثی پیشین عراق و کنونی امارات را فراهم نمی‌کردد، زیرا امارات نمی‌توانست با چنین زمینه های تاریخی و جغرافیای به یک هویت عربی کامل دست یابد. به همین دلیل امارات امروزی مانند عراق بعثی گذشته راه دیگری ندارد جز این که به تاکتیک‌های با نیت نژادپرستانه مانند تغییر نام‌های تاریخی مکان‌های جغرافیایی متوسل شود تا به این ترتیب همه لایه‌های تصویر فرهنگی که آن‌ها را به تمدن پارسی متصل می‌کند، بزدایند.

سیاست ملت‌سازی بعث دنبال کردن مسیر یک پروسه عادی برای حل موضوع بحران هویت نبود. همه فیلسوفان و متفکران مباحث اجتماعی، سیاسی و جغرافیایی از جمله ادوارد سعید، تحلیلگر برجسته عرب در کتاب معروفش یعنی "Orientalism = مشرق‌شناسی" اذعان دارند که شخص معمولا هویتش را با مقایسه کردن مفهوم "ما" با مفهوم "آن‌ها" می‌سازد. ولی درباره حزب بعث عراق باید گفت که این مکانیزم ساختار دیگری داشت. حزب بعث در فرضیه‌اش تصمیم گرفت یک شکل افراط‌گرایانه هویت پان عربی را برای عراق از طریق نابود کردن هویت "آن‌ها" بسازد که در این زمینه شامل پارس (ایران) می‌شد. دلیلش این بود که آن چه اکنون عراق را تشکیل می‌دهد زمانی بخشی از سیستم اتحادی ایران بود که قرن‌ها، قبل و بعد از اسلام در غرب به عنوان امپراطوری پارس شناخته می‌شد. برای متفکران حزب بعث، فتح بابل توسط کوروش کبیر در اواسط قرن شش پیش از میلاد نباید بخشوده می‌شد، زیرا با این که کتاب‌های مقدس مذاهب سامی (اسلام، مسیحیت و یهودیت) ستمگری بابلیان و رفتارهای غیرانسانی‌شان را محکوم می‌کرد، بابل برای بعث بغداد یک کشور عربی بود که گذشته پرافتخار عراق را نشان می‌داد و هویت جدید بعثی عراق باید بر اساس آن ساخته می‌شد.

بر مبنای این شیوه عجیب خوانش تاریخ بود که یک جنبش حیرت‌انگیز ضدایرانی (ضد پارسی) آغاز شد و 35 سال ادامه داشت و موجب به راه افتادن جنگ هشت ساله می‌شد که بیش از یک میلیون کشته به جای گذاشت و ایده تغییر نام تاریخی خلیج‌فارس به یکی از محورهای اصلی درگیری بعث عراق با ایران تبدیل شد.

دلایل فراوانی وجود دارند که نشان می‌دهند این ایدئولوژی بعث عراق برای ملت‌سازی از طریق نوشتن دوباره تاریخ و ایجاد تغییر در جغرافیای منطقه که باعث لطمه شدیدی به روابط کشورهای عرب و ایران شده است توسط بسیاری در دنیای عرب زیر سوال رفته است. با این حال به نظر می‌رسد که این پروسه در مسیر برعکس در برخی از بخش‌های عربی قسمت‌های پایینی خلیج‌فارس آغاز شده است. دولت امارات علاوه بر رد درخواست‌های بسیاری از دانشمندان عرب و روزنامه‌های عربی که از عرب‌ها می‌خواهند تلاش برای تغییر نام خلیج‌فارس را کنار بگذارند جنبش ضدایرانی‌اش را تشدید کرده است. آن‌ها کشتی‌هایی را که روی فیش مربوط به کالاهای‌شان نام خلیج‌فارس خورده است از راهی که آمده‌اند باز می‌گردانند؛ آن‌ها حمایت مالی از خبرنگاران، دانشمندان یا سیاستمداران غربی را که به جای نام تاریخی خلیج‌فارس از خلیج عرب استفاده می‌کنند افزایش داده‌اند که یک نمونه آن مناقشه جغرافیایی "نشنال جئوگرافیک" در سال 2005 بود؛ آن‌ها شروع به حمایت از هر فعالیتی کردند که هدف آن ضربه زدن به ایران است و حمایت مالی از ایجاد رژیم طالبان در افغانستان و فعالیت‌های ضدایرانی آن در اواخر دهه 90 میلادی و سال‌های اولیه قرن بیست نمونه دیگری از این اقدامات به شمار می‌آید و موضع اصلی امارات که تحت حمایت کاندولیزا رایس، وزیر امور خارجه پیشین آمریکا قرار داشت در مخالفت با برنامه هسته‌یی ایران و تلاش‌ها برای ایجاد یک اپوزیسیون حامی عرب بر اساس این استدلال که نزدیکی سایت‌های هسته‌یی ایران برای کشورهای عرب حاشیه خلیج‌فارس در صورت وقوع حادثه خطرناک است، یک نمونه دیگر است. امارات که چنین استدلال هایی را پی گیری می کند به این حقیقت توجهی ندارد که خودشان هرگز برنامه هسته‌یی تسلیحاتی اسراییل و خطر نزدیکی سایت‌های هسته‌یی اسراییل به کشورهای "برادر" عرب مانند لبنان، اردن، سوریه و مصر را مورد انتقاد قرار نداده‌اند. علاوه بر آن، دانشمندان که امارات نسبت به پافشاری ایران بر روی غنی‌سازی اورانیوم تا غنای 20 درصد ابراز نگرانی کرده‌اند به طور تلویحی می‌گویند که این اقدام برای استفاده استراتژیک علیه برنامه هسته‌یی ایران است. آن‌ها این حقیقت را نادیده می‌گیرند که برای تولید سلاح هسته‌یی به غنی‌سازی اورانیوم تا 95 درصد نیاز است. علاوه بر آن این حقیقت که ایران تحت تاثیر تحریم‌های اقتصادی شدید از کمبود بسیاری از اقلام اساسی کالاهای مصرفی از جمله دارو و نیز اقلام لازم برای تولیدات داخلی آن به غنی‌سازی اورانیوم تا غنای حداقل 20 درصد نیاز دارد، رنج می‌برد.

در نهایت این که مناقشه درباره نام‌گذاری خلیج‌فارس که فلات ایران را از شبه جزیره عرب جدا می‌کند اگرچه بسیار قدیمی است باعث ایجاد تنش‌های جدیدی در میان عرب‌ها و ایرانیان در دهه اول قرن بیست و یکم شد. دولت امارات علاوه بر رد صدها سند ارائه شده توسط دانشمندان عرب و روزنامه‌های عربی در لزوم نامیدن خلیج فارس به همین نام، اسنادی که در بسیاری منابع عربی و نیز در کتاب های من به انگلیسی ذکر شده است، تلاش‌ها برای تغییر نام تاریخی این مکان جغرافیایی را در سال‌های اخیر افزایش داده است.»

انتهای پیام

  • شنبه/ ۱۱ خرداد ۱۳۹۲ / ۱۷:۵۰
  • دسته‌بندی: سیاست خارجی
  • کد خبر: 92031106785
  • خبرنگار :