در اوج تنشهای سیاسی در ایران، زمانی که هنوز یک سال از عمر نهضت مشروطه نگذشته بود و کشور هنوز بر سر دوراهی حکوت استبدادی و حکومت مشروطه قرار داشت، «صور اسرافیل» متولد شد.
به گزارش خبرنگار رسانه خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، میگویند اولین شمارهی نشریهی هفتگی «صور اسرافیل» هشتم یا یازدهم خردادماه 1286 هجری شمسی منتشر شد، یعنی زمانی که محمدعلیشاه قاجار تازه بر تخت نشسته بود و نهضت مشروطه ماههای ابتدایی خود را میگذراند. «میرزا جهانگیرخان شیرازی» این روزنامه را با هدف حمایت از مجلس شورای ملی منتشر کرد. البته کمک به روستاییان، فقرا و مظلومان، در اوج استبداد محمدعلی شاهی از دیگر اهداف انتشار روزنامهی «صور اسرافیل» اعلام شد.
روزنامهی «صور اسرافیل» از جراید معروف و مهم صدر مشروطیت بود. این روزنامه در هشت صفحه، به قطع وزیری و با چاپ سربی در چاپخانهی سنگی «پارسیان» منتشر میشد. سرلوحهی روزنامه به خط نسخ درشت نوشته میشد و بالاتر از سرلوحه، تصویر فرشتهی آزادی بود که در صور میدمید و گروهی او را به یکدیگر نشان میدادند و در بالا و پایین آن هم دو آیه از قرآن کریم از سورههای «یس» و «مومنون» نوشته شده بود.
در ربیعالثانی ۱۳۲۵ هجری قمری امتیاز روزنامهی صور اسرافیل به نام «میرزا قاسمخان تبریزی» از وابستگان دربار مظفرالدینشاه و محمدعلیشاه صادر شد؛ ولی در نهایت «میرزا جهانگیرخان شیرازی» سردبیری روزنامه را برعهده گرفت.
صور اسرافیل از چند جهت برای تاریخ مطبوعات و ادبیات ایران اهمیت دارد؛ اولین مورد نوع ادبیات این نشریه است. چون تا پیش از آن، ادبیات و انشای ایرانی سراسر الفاظ مسجَّع، پرتکلف ، بیحقیقت، بدون معنی و خالی از سود و اثر بود و این نشریه در تغییر نگارش روزنامهنگاری تأثیر فراوانی داشت. نکتهی بعدی حضور علیاکبر دهخدا در این روزنامه و بهوجود آمدن یک ستون طنز فکاهی به نام «چرند و پرند» بود که در آن، دهخدا با نام مستعار «دخو» دربارهی مسائل اجتماعی، سیاسی و فرهنگی ایران برای مردم سادهدل مینوشت.
همچنین او بهعنوان نویسندهی اصلی این نشریه مقالههای متنوعی در موضوعات مختلف نوشت که ادبیات به کار رفته در این مقالات تا آن زمان بیسابقه بود و باعث بهوجود آمدن سبک جدیدی در نثر روزنامهنگاری ایران شد. نکتهی دیگر این است که گفته میشود این نشریه بهصورت عمومی و توسط دستفروشان در بازار و میان مردم توزیع میشد.
نشریهی «صور اسرافیل» شاید جزو اولین نشریاتی باشد که طعم دریافت حکم توقیف را چشید. این نشریه بارها و بارها در طول فعالیتش توقیف شد؛ بهطوری که در طول 14 ماه انتشار، فقط 32 شماره از این نشریه منتشر شد. برخی نوشتههای دهخدا در این نشریه موجب اعتراض شدید سنتگرایان متعصب و طرفداران استبداد شد تا جایی که حتی حکم به تکفیر او دادند.
همچنین مجلس چند بار دربارهی نوشتههای او به بحث و گفتوگو پرداخت. در جلسهی 20 شعبان ۱۳۲۵ مجلس شورای ملی «اسدالله میرزا» به شکایت انجمن اتحادیهی طلاب اشاره کرد و «آقا سیدمحمد جعفر» نمایندهای دیگر تصریح کرد که در شمارههای ۱۲ و ۱۴ صور اسرافیل نوشتهای که به تکفیر انجامیده باشد، دیده نمیشود؛ اما دربارهی مطالب سیاسی باید وزارت علوم و معارف نظر دهد. پس از یکی دو گفتار دیگر، روزنامه بهطور موقت توقیف شد. در این میان، دهخدا نیز به مجلس احضار شد و توانست با منطق و استدلال و حاضرجوابی مخالفان را مجاب کند. البته دهخدا را از در پشتی مجلس خارج کردند، زیرا برخی متعصبان مسلح با سلاح گرم، آمادهی حمله به او بودند.
«علیاصغر شمیم» - مورخ معاصر - دربارهی صور اسرافیل چنین مینویسد: «یکی از برجستهترین نشریههای دوران مشروطه بود و میرزا جهانگیرخان در دو جبهه با محمدعلیشاه و روحانیون ضد مشروطه مبارزه میکرد، این نشریه در حقیقت، در حکم مجلهای بود که هفتهای یکبار منتشر میشد.»
آخرین شمارهی صور اسرافیل به مدیریت میرزا جهانگیرخان که در حقیقت سیودومین شمارهی نشریه بود، سه روز پیش از بمباران مجلس شورای ملی و چهار روز قبل از اعدام میرزا جهانگیرخان شیرازی منتشر شد. پس از اشغال مجلس، جهانگیرخان بهوسیلهی قزاقها دستگیر و به باغشاه برده شد و سرانجام در سال ۱۲۸۷ هجری شمسی به دار آویخته شد.
بعد از کودتای محمدعلیشاه، تعطیلی مجلس شورای ملی و قتل میرزا جهانگیرخان صور اسرافیل، علیاکبر دهخدا از کشور خارج شد، ابتدا به ترکیه رفت و از آنجا خود را به سوییس رساند و در شهر «ایوردن» سوییس نیز سه شماره از «صوراسرافیل» را به کمک «میرزا ابوالحسنخان پیرنیا» (معاضدالدوله) منتشر کرد.
در آخرین شمارهی صور اسرافیل که علامه دهخدا آن را 17 اسفند 1287 در سوییس منتشر کرد، شعری دربارهی جهانگیرخان شیرازی سروده شده و دربارهی انگیزهاش از سرودن این شعر گفته بود: شبی مرحوم جهانگیرخان را به خواب دیدم در جامهی سپید و به من گفت «چرا نگفتی او جوان افتاد!» من از این عبارت چنان فهمیدم که میگوید چرا مرگ من را در جایی نگفته یا ننوشتهای و بلافاصله در خواب این جمله به خاطر من آمد «یاد آر ز شمعِ مُرده یاد آر».
انتهای پیام