علی بلوکباشی گفت: فرهنگ باید زایا و کارآمد باشد و زمانی که عناصر فرهنگی کارآمدی خود را از دست بدهند باید به موزه بروند.
به گزارش خبرنگار سرویس میراث فرهنگی خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، علی بلوکباشی در نشست ایرانشناسی که در شهر کتاب مرکزی برگزار شد، با اشاره به سابقهی مردمشناسی در ایران، اظهار کرد: اروپاییها ایران را از روی نوشتههای سیاحتگردان خود شناختهاند. از دورهی باستان کسانی بودند که دربارهی ایران مینوشتند و کتابهایی را چاپ میکردند، اما بهطور کلی از قرن هفدهم بود که توانستند فضای ملموستری از جامعهی ایرانی برای مردم خود تصویر کنند.
این مردمشناس بیان کرد: پس از سیاحتنامههای اروپاییها که در قرن هفدهم به ایران سفر کردند، اروپاییها متوجه شدند با فرهنگی پیچیده و مردمی بسیار متمدن روبهرو هستند. پس از آن، کتابهای دیگری توسط مأموران بریتانیایی مانند سرجان مالکوم و جیمز موریه نوشته شد و آنها گزارشهای سفر خود را در اویل قرن نوزدهم برای اروپاییها منتشر کردند تا ذهنیت جدید برای آنها ایجاد شود.
او ادامه داد: ایرانپژوهی به معنای خاصش با اروپاییها شروع شد و واژهی ایرانشناسی در سال 1920 به کار گرفته شد. ما میتوانیم قرنهای هفدهم و هجدهم را مخصوص تحقیقات زبانها و تاریخ ادیان ایرانی معرفی کنیم، در قرن هجدهم و اوایل قرن نوزدهم این سیر به سمت باستانشناسی رفت و آثار باستانی، ادبیات و هنر ایرانی مورد توجه قرار گرفت. تا آن زمان، در ایران مردمشناسی وجود نداشت و کار تمام این گروهها بررسی آثار ملموس بود.
بلوکباشی با اشاره به اینکه آنچه در این سیر مغفول ماند توجه به تنوع جوامع در ایران بود، تصریح کرد: سه نظام معیشتی مختلف میتوان برای ایران در نظر گرفت؛ نظام عشایری، روستایی و شهری که تا آن زمان، هیچکدام از اینها شناختهشده نبودند. در صورتی که فرهنگ ما شامل همینها بود. مردمشناسی از اواخر قرن نوزدهم چهرهی علمی به خود گرفت و در اویل قرن بیستم به نظام سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی مردم کوچگر توجه کرد.
او گفت: ایران برای غربیها بسیار ناشناخته بود. بنابراین در قرن بیستم دانشمندان انسانشناس به ایران آمدند و به مطالعه پرداختند. به این صورت که آنها به نقاط مختلف ایران رفتند و با مردم زندگی کردند و فعالیتهای ذهنی و عملی آنها را زیر نظر گرفتند. از سال 1930 تا 1964 بهترین تحقیقات در زمینهی مردمشناسی در ایران انجام شد.
این مردمشناس با بیان اینکه قرن بیستم را باید قرن مطالعات انسانشناسی در ایران نامید، تأکید کرد: این نامگذاری از آن جهت است که واقعا زندگی مردم ایرانی آنگونه که شایسته است، نشان داده شده است. پیش از آن، شاههای ما رعایا را مانند احشام میشمردند و مردمشناسان بودند که نشان دادند فرهنگ این رعایا، فرهنگی جامع و برتر است که نظامهای اجتماعی را شکل میدهد. مردمشناسان اروپایی خدمات زیادی را برای مردم ایران انجام دادند.
او با اشاره به فعالیت خودش در مرکز مردمشناسی ایران، گفت: در آن زمان، طرحی را به تصویب رساندیم که هریک از پژوهشگران خارجی که میخواهد رسالهی دکتری خود را با موضوع ایران ارائه دهد و به ایران سفر کند، باید با یک نفر از اعضای مرکز مردمشناسی به نقطهی مورد نظر خود سفر کند تا افراد ما بتوانند در کنار آنها یاد بگیرند و از طرفی، آنها نیز یک مترجم داشته باشند. این افتخار و غرور ما ایرانیها است که انسانشناسان، ما را آنطور که باید به دنیا معرفی کردند.
بلوکباشی با بیان اینکه در سال 1315 غلامرضا رشید یاسری دربارهی فولکلور (فرهنگ عامه) صحبت کرد، ادامه داد: متأسفانه قدمای ما فرهنگ را خاص خواص میدانستند و گروه عوام ما را قابل نمیدانستند. در همین زمان، فرنگیها روی این موضوع کار کردند و گفتند فرهنگ عوام بسیار قابل تحسینتر از فرهنگ خواص است و باید خواص از عوام بیاموزند. آنچه خواص دارند مانند شهرهای جدیدی است که روی شهرهای کهن ساخته شده و اگر آنها را بشکافیم به گنجینههای بسیاری خواهیم رسید.
او با اشاره به تخریب خانهی یکی از هنرمندان در اصفهان، افزود: در اصفهان یک خانه متعلق به هنرمند دورهی قاجار تخریب شد و این به آن معناست که امروزه کسی نیست که از آثار تاریخی ما که شناسنامه مردم هستند، محافظت کند. این خانه متعلق به یک نینواز به نام نایب اسدالله نینواز بود. او یکی از بزرگترین هنرمندان نینواز در دورهی ناصرالدینشاه بود.
در ادامهی این نشست، ناصر تکمیلهمایون - جامعهشناس و تاریخنگار - با بیان اینکه واژهی درست بهجای ایرانشناسی، ایرانپژوهی است، گفت: ایرانپژوهی از زمان یونانیها شروع میشود و غربی جماعت برای آنکه بتواند بهتر تسلط پیدا کند این علم را راهاندازی کرده است. البته همهی نیت آنها این نبود و ما نباید احساس کنیم هر غربیای که دربارهی ایران تحقیق میکند برای خدمت به استکبار است. این شناخت از دورهی قاجار به بعد، جنبههای تاریخی، فلسفی، هنری و ادبیاتی نیز داشته است.
او با اشاره به برگزاری نخستین کنگرهی شرقشناسی در سال 1850 میلادی، گفت: تا سال 1985 میلادی که بیستونهمین کنگرهی شرقشناسی برگزار شد، نام آن شرقشناسی بود، اما بعد از آن، نام آن را به مطالعات آسیایی تغییر دادند و تخصصیتر کردند. از زمان قاجار به بعد، ایرانشناسی معنای علمیتر پیدا کرد و مرحوم علامه قزوینی، ما را با مطالعات جدیدتر آشنا کردند. ایرج افشار را میتوان پدر ایرانشناسی امروز دانست. او همیشه در خط شناخت ایران به معنای آثار نوشتاری، معماری، ادبی و ... بود و وجب به وجب ایران را دیده بود. بعد از او هم کسانی هستند که این کار را انجام دادهاند و البته دفتر پژوهشهای فرهنگی نیز در این میان سهم داشته است.
تکمیلهمایون با بیان اینکه اگر بخواهیم به ایران خدمت کنیم در وهلهی نخست باید ایران را بشناسیم، اظهار کرد: گمان میکنید از میان کسانی که فعالیتهای اجتماعی و سیاسی میکنند چند درصد ایران را میشناسند؟ من یک جامعهشناس را میشناسم که چیزی از تاریخ ایران نمیدانست در صورتی که هیچ جامعهشناسی نمیتواند فقط سطح جامعه را مطالعه کند، بلکه باید به عمق جامعه هم برود.
او با اشاره به مرزگذاری در ایران، تأکید کرد: من همهی سندهای مربوط به مرزهای جغرافی ایران را که در همهی آرشیوها موجود است، دیدهام. یک وجب از مرزهای ایران، مرزهایی نیست که با صحبت تعیین شده باشد، بلکه روسیه، انگلستان و عثمانی همیشه مرزها را تحمیل کردهاند.
سرپرست بخش «فرهنگ و تاریخ» دفتر پژوهشهای فرهنگی همچنین دربارهی انتشار کتابهای «از ایران چه میدانیم؟» گفت: در این کتابها آنچه مربوط به ایران است آورده شده، اما فقط بخشی از آن است و برای شناخت بهتر باید رفت و دید کرد، در محلههایی از همین تهران میتوانیم ببینیم که یهودیها، مسیحیها و مسلمانان در کنار یکدیگر با مسالمت زندگی میکنند، در کجای دنیا میتوان چندفرهنگی همراه با مسالمت را دید. ایرانشناسی در خواندن، دیدن و شنیدن است و اگر بخواهیم ایران را بشناسیم باید این چند کار را انجام دهیم.
انتهای پیام