یک استاد دانشگاه، جریان صهیونیسم مسیحی را جریانی اثرگذار بر سیاست خارجه دولت آمریکا دانست.
به گزارش خبرنگار سیاسی خارجی خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، محمد جمشیدی در نشست تخصصی "صهیونیسم مسیحی"که صبح یکشنبه در دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران برگزار شد، در سخنانی با موضوع "صهیونیسم مسیحی و سیاست خاورمیانهیی آمریکا" گفت: با توجه به تحولات جهانی و بحث افول فزآینده قدرت آمریکا، عملا نقش محیط داخلی آمریکا در سیاست خارجی آن جدیتر شده است که در این رابطه نقش "صهیونیسم مسیحی" یا جریان "راست مسیحی" بسیار جدی است.
او با بیان این که جریان صهیونیسم مسیحی یا راست مسیحی یک جنبش اجتماعی است، ادامه داد: این جنبش که بر سیاست خارجه آمریکا تاثیر دارد، گروهی ثابت و یکدست نیست بلکه مجموعهای از جریانها را تشکیل میدهد که هر یک در حوزه خاصی متمرکز بوده و جهتگیری خاصی دارند.
این استاد دانشگاه با اشاره به حوادث یازده سپتامبر، گفت: بعد از یازده سپتامبر و مطرح شدن تهدید تروریسم برای آمریکا، رئالیستها بر این باور بودند که پاسخ تهاجمی بوش به تهدید تروریسم، مورد نیاز نبود و آمریکا میتوانست رفتار دیگری داشته باشد و در واقع میشد سیاستهای دیگری را در رابطه با آن در پیش گرفت اما این که چه چیزی موجب انجام این حرکت تهاجمی دولت بوش شد، باید گفت عامل اصلی نقش محیط داخلی یا همان جریان راست مسیحی بود که موجب شد این مساله در بدنه جامعه مورد حمایت قرار گیرد.
وی با بیان این که تهدید بعد از یازده سپتامبر و نوع محیط داخلی موجب شد تا دولت آمریکا به سمت حرکت تهاجمی حرکت کند، افزود: رویکرد تهاجمی بوش دارای چهار محور مبارزه با تروریسم، گسترش دموکراسی، پایبند نبودن به معاهدات بینالمللی و دکترین پیشدستی نظامی بود که در بخش مبارزه با تروریسم میشود مولفههایی را بیان کرد که جریان راست مسیحی بر آن تاثیر داشته است. جریان راست مسیحی جنبشی مذهبی بود که مفاهیم و برنامههایی را در حوزه سیاست خارجی آمریکا داشت از جمله ملیگرایی یکجانبه، تهدید به اتحادها و نهادهای بینالمللی، الهی دانستن قدرت آمریکا و این که قدرت آمریکا را ناشی از تحقق پیشگوییها میدانستند.
جمشیدی با تاکید بر این که جریان راست مسیحی تنها به مسائل آخرالزمانی نمیپردازد بلکه در سیاست خارجی آمریکا نقش مهمی دارد، ادامه داد: این جریان سعی کرد تا از بحث فرهنگی خود را به بحث سیاسی برساند و بنابراین در دهه 90 بحث جهانی شدن برای آن به عنوان یک تهدید تلقی میشد. پس از آن، بعد از ماجرای 11سپتامبر و ایجاد موج احساسات میهنپرستی در آمریکا، این جریان سعی کرد که این مساله را به مسائل مذهبی پیوند دهد و اینطور عنوان کند که این حادثه به دلیل دور شدن از مذهب به وقوع پیوسته است.
این استاد دانشگاه با اشاره به اقدامات بوش بعد از حادثه یازده سپتامبر و دیدارهایش با رهبران مذهبی ایوانجلیکها، گفت: در بحث مبارزه با تروریسم، اسلام به عنوان منبع تهدید مطرح شد. تا قبل از یازده سپتامبر نگاه جامعه آمریکا به اسلام اینطور بود که تعالیم اسلامی را که در حوزههایی با مسیحیت تقابل داشت، مورد نقد قرار میدادند. همچنین آنها بر این اعتقاد بودند که خدای اسلام و مسیحیت یکسان است اما بعد از یازده سپتامبر آنها (صهیونیسم مسیحی) سعی کردند تا ماهیت اسلام را ذاتا خشن اعلام کنند و حادثه یازده سپتامبر را نمونه بارز خشونت اسلامی معرفی و خدای مسلمانان را جدای از خدای مسیحیت اعلام کنند که اینطور القاء کنند که مسلمانان خدای باطل را میپرستند و مسیحیان خدای حق را میپرستند که این امر کمکم به سمت جنگ عراق و افغانستان هدایت شد و بعد هم اسلام به تحولات آخرالزمان پیوند داده شد.
او با اشاره به نقش مهم جریان صهیونیسم مسیحی در جنگ عراق، به وجود افرادی مانند گری بایر، ویلیام بینت و دیگران اشاره کرد و افزود: نقش این جریان در حمله به عراق و همچنین مشروعیت بخشیدن به این جنگ بسیار جدی و حائز اهمیت بود و تاکید دیگر آنها بعد از جنگ ایجاد آزادی مذهبی در عراق و در واقع کلید زدن جریان مسیحی کردن غیرمسیحیان بود.
جمشیدی در پایان با اشاره به نقش این جریان در ساختار ارتش آمریکا در سطح عملیاتی و ستادی آن، اظهار کرد: این جریان بعد از دولت بوش نفوذ خود را در سطح دولتی و فدرال تا حدودی از دست داد اما به لحاظ بنیه قوی آن، همچنان هم به ایفای نقش در این کشور میپردازد.
انتهای پیام