هفتم دیماه سال پیش، خیابان ولیعصر (عج) بهعنوان طولانیترین خیابان خاورمیانه با جدارهها، بناها، چنارهای قدیمیاش و همهی آنچه در خود داشت، به سفارش شهرداری تهران، با بودجهای چندصد میلیون تومانی و با یک سال کار تحقیقاتی، در قالب پروندهای با نام «محور خیابان ولیعصر (عج)» در فهرست آثار ملی قرار گرفت، ولی درست یکسال بعد، خبر رسید که پروندهی این خیابان فقط آسفالت، جوی آب، پیادهرو و درختاناش را شامل میشود و این، موضوعی است که هیچکدام از مسئولان سازمان میراث فرهنگی و گردشگری تا کنون آن را رد نکردهاند.
محمد بیرقی که در سالهای 1387 تا 1389 معاون میراث فرهنگی اداره کل میراث فرهنگی و گردشگری استان تهران بود، در یادداشتی که در اختیار خبرنگار سرویس میراث فرهنگی خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) قرار داده، دربارهی این موضوع آورده است: «یک بررسی تاریخی در سرگذشت آنچه بهعنوان مقولهی ثبت اماکن تاریخی در فهرست آثار ملی شناخته میشود، نشان میدهد که این روند چه سرگذشت غمباری را طی کرده است تا به وضعیت بیاثر و تشریفاتی امروز برسد. آنچه در دههها پیش تماما با هدف ارزشآفرینی و فهرستبرداری از آثار و محوطههای تاریخی شروع شده بود و بهدنبال آن، با یک مستندسازی آبرومند، داشتههای فرهنگی و تاریخی فهرستبرداری و ثبت شده بودند، امروز به آنچنان معضل و ورطهای افتادهاند که اخبار آن صفحات طنز جراید را زینت میدهند.
در ابتدا، این تأثیر بسیار شدید سوداگری زمین و بالا رفتن ارزش ملک بود که نقشی مخرب را در نحوهی حفاظت از آثار ثبتشده ایفا کرد و در برههای، ترس از تخریب بناها بود که باعث شد تعداد زیادی از اماکن با درجههای ارزشی متفاوت در فهرست میراث ملی به ثبت برسند. این امر بهدنبال خود ضعف در نحوهی نگهداری را نیز بههمراه داشت و باعث تضعیف مواضع نهاد متولی یعنی سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری در حمایت از آثار نیز شد.
ضعفی که عمدتا ناشی از وجود نداشتن منابع مالی برای تعمیر، نگهداری و نبودن حمایتهای قانونی در حفظ این آثار بود؛ اما از همهی این عوامل مهمتر، نداشتن برنامهریزی و برخورد منفعل و تبلیغاتی سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری با موضوع کاملا تخصصی ثبت اماکن تاریخی در فهرست آثار ملی بوده است که در چند سال اخیر سرنوشت موضوع ثبت آثار را به موضع منفعل و تشریفاتی امروز کشانده است. برخورد آماری و تبلیغاتی با مقولهی ثبت و توجه نکردن به تخصصی بودن موضوع از یک طرف و نیز انفعال و ارائه نکردن راهکارهای حمایتی و حفاظتی برای حفظ آنچه به ثبت رسیده از طرف دیگر باعث شد تا بسیاری از آثار ثبتی یا تخریب شوند؛ یا با رأی بدون استدلال قانونی دیوان عدالت اداری از ثبت خارج شوند، یا به محض ثبت در فهرست آثار ملی وارد یک روند تخریبی شوند.
این ضعف در تعریف و بازنگری در شیوهی بازگشت به موضوع ثبت آنجا بیشترخودنمایی میکرد که به جای آسیبشناسی و یافتن راه حل مناسب در حل معضلات و مشکلاتی که از سوی دیوان عدالت اداری، شهرداریها و مالکان خصوصی تحمیل میشد، عملا راه حل سهل و ابتدایی پاک کردن صورت مسأله انتخاب شد. سکوت و انفعال در برابر موج تخریب آثار تاریخی و خانهها و آثار دارای مالک خصوصی و ثبتشده (مانند آنچه متأسفانه در تهران و مشهد اتفاق افتاد) و همچنین ارائه نکردن راهکار قانونی مناسب باعث شد تا عملا سازمان میراث فرهنگی در این حوزه خلع سلاح شود. برگزاری همایشگونهی ثبت آثار تاریخی در فهرست آثار ملی، توجه نکردن به تعیین و ابلاغ بهموقع ضوابط حرایم آثار ثبتشده، سپردن مقولهی شناسایی و تهیهی پروندهی ثبتی خانههای تاریخی به انجمنهای مردمنهاد و خالی کردن معاونت حفظ و احیا از حضور کارشناسان توانمند، برنامهریزی نکردن برای نگهداری از آثار ثبتشده و از همه مهمتر، استفاده نکردن از ظرفیتهای قانونی و مردمی در مقابله با هجمهی دیوان عدالت اداری، شهرداریها و مالکان خصوصی (که در این حوزه نباید نقش دلالان و لابی قدرتمند سیاسی و ثروتمند ملک را نیز فراموش کرد) همگی نشان از این ضعف دارند.»
این کارشناس ارشد مرمت بناها و بافتهای تاریخی در ادامهی یادداشت خود آورده است: «حال سرنوشت غمانگیز ثبت خیابان ولیعصر (عج)، از هماکنون روشن است؛ اثری تاریخی، فرهنگی و هنری که اینبار نه با محوریت سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری، که با سفارش شهرداری تهران به ثبت رسیده و چگونه است شهرداری تهران که هماکنون از بافت تاریخی بازار تهران بهعنوان معضل یاد میکند و هر روز در نقطهای از آن، مجتمعی تجاری با مجوز شهرداری یا در سکوت آن سر بر میکشد و به محلهی عودلاجان لقب بافت فرسوده میدهد و مجوز تخریب اثر ثبتی سرای دلگشا در بافت تاریخی بازار تهران را با گشادهدستی صادر میکند، حالا درصدد ثبت و حفظ خیابان ولیعصر (عج) با عنوان یک اثر ملی و تاریخی برآمده است. خیابانی که جدای از ویژگی منحصربهفرد خود بهعنوان یک عنصر کالبدی شهری واجد ارزشهای بیشمار فرهنگی است که ریشه در حیات اجتماعی شهر تهران در یکصد سال اخیر دارد و چگونه است که سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری که در نمونههای متعدد توان مقابله با این روند تخریبی را نداشته است، درصدد حفظ این اثر حالا ثبتشده در فهرست آثار ملی برآمده است. اثری که نه یک بنای تاریخی، بلکه یک بافت تاریخی بهشکل خیابان طویل با انبوه بناها، جدارهها، فضاهای عمومی و میادین، پارکها، کیفیتهای متفاوت و متنوع زندگی اجتماعی است. خیابانی که شروعش با یک اثر ثبتشدهی تاریخی به نام «قهوهخانهی آذری» بدون در نظر گرفتن ساختمان «راهآهن» و پایانش نیز با آثاری مانند «عمارت باغ فردوس»، «بازار تجریش»، «امامزاده صالح» و مجموعهی کاخ «سعدآباد» است.
دور نیست زمانی که آنچه را که بر بازار تهران، محلهی عودلاجان و دیگر محدودههای تاریخی تهران رفته است، شاهد باشیم که اینبار یکی دیگر از یادگارهای فرهنگیمان یعنی خیابان ولیعصر (عج) را به ورطه تخریب میکشاند.
زمزمههایی آشنا شروع شده است؛ اعطای مجوزهای بلندمرتبهسازی، مصاحبههای آتشین در دفاع از میراث فرهنگی، نخواندن حرف با عمل، پسگرفتن و اصلاح نامههای بازدارندهی میراث فرهنگی، صحبت از ثبت آسفالت و درخت به جای کالبد معماری، سکوت و عملگرایی مخرب شهرداری در انجام آنچه در آن تخصص دارد، ارجاع به طرح تفصیلی به جای دفاع از حریم اثر، ثبت جهانی و تأییدها و تکذیبها، مواردی هستند که این سؤال را به ذهن متبادر میکنند که آیا اینبار نوبت به خیابان ولیعصر (عج) رسیده تا سرنوشت غمانگیز بازار تهران یا دیگر بافتهای تاریخی - فرهنگی کشورمان را تجربه کند؟ سرنوشتی که با ثبت در فهرست آثار ملی آغاز و با تخریب به پایان میرسد؟»
انتهای پیام