محمود دولتآبادی که پیش از نویسندگی، در تئاتر فعالیت داشته، به دیدار بازماندهی سیاهبازی ایران، سعدی افشار، رفت.
به گزارش خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، سعدی افشار به زحمت راه میرود، ولی تکیه داده به عصایش ایستاده بود دمِ درِ ورودی آپارتمان کوچکش به استقبال محمود دولتآبادی. بدن نحیف و رنجورش تکیه داده به عصا، ولی با لبخند گرمش میزبان کسی شد که دلش میخواست او را ببیند و منتظر دیدارش بود؛ کسی که سالها پیش به عشق تئاتر به تهران آمده و حالا در کسوت نویسندهی شاخص این سالهاست.
سعدی افشار و محمود دولتآبادی روی کاناپهای مینشینند کنار تخت خواب سعدی افشار؛ تخت خوابی که دو سالی است پیشکسوت نمایش «تخت حوضی» ایران را گرفتار خود کرده است.
با هم از امروز و سالهای دور میگویند؛ خاطراتی که لبخند به لبهایشان میآورد و شوخیهایی که خنده به همراه دارد.
محمود دولتآبادی که در سالهای آغازین انقلاب به عنوان دبیر سندیکای تئاتریها انتخاب میشود، از فستیوالی گفت که آن سالها به همراهی دیگر هنرمندان برگزار کرده است. گفت، میخواسته آن را با قدیمیترین و شادترین تئاتر ایران شروع کند و به این ترتیب، اجرای نخست به سعدی افشار میرسد در تئاتر نصر.
دولتآبادی همچنین از خاطرهای دورتر گفت که بلیت 15زاری تئاتر سعدی افشار در تئاتر مولوی را خریده، ولی بعد یادش افتاده که دیگر پولی برای شب ندارد و رفته بلیت را پس داده است. هنوز با حسرت و افسوس از آن روز یاد میکرد که آن اجرا را از دست داده است.
سعدی افشار از دیدن هنرمند سالهای دور تئاتر بسیار خوشحال بود. دولتآبادی گفت، «باز هم مییام» و سعدی افشار در پاسخ گفت، «چیه؟ قشنگی خونه گرفتهت؟!» و با هم خندیدند.
در مرور خاطرات گذشته، سعدی افشار مسائل را با جزییاتش به خاطر داشت، که دولتآبادی گفت، «عجب حافظهای!» دوستان سعدی افشار گفتند، «حافظهی درازمدتش خوب است، ولی کوتاهمدتها را گاهی فراموش میکند.» دولتآبادی هم به شوخی به سعدی افشار گفت: «پس یعنی فردا یادت میرود که ما امروز اینجا بودیم؟» او هم حاضرجواب گفت، «همین الآن یادم رفت!» بعد زد زیر خنده و گفت، «نه بابا شما را یادم نمیرود.»
سعدی افشار در صحبتهایش با حسرت و دلتنگی از تئاتر «تخت حوضی» میگفت. گفت، «خانههای قدیمی خراب شده و دیگر حوضی وجود ندارد. دیگر چه تئاتر تخت حوضی؟ بریم روی پشت بام تئاتر تخت حوضی اجرا کنیم؟!»
او همچنین به آخرین اجرایش در دو سال پیش اشاره کرد که با ویلچر روی صحنه رفته. در عین حال با اشاره به جشنوارهای که دولتآبادی در سالهای دور برگزار کرده بود، گفت، «من خیلی فستیوال دیدهام، ولی آن فستیوال در قلب من مانده.» و دوباره از خاطرات آن شب گفتند.
سعدی افشار و دولتآبادی در مرور خاطرات به زندهیاد مهدی فتحی هم رسیدند، همچنین به نام محمود استادمحمد، و برایش سلامتی آرزو کردند.
رضا رضامندی، دوست سعدی افشار که از 23 سال پیش با او در تئاتر همکار شده و مدتهاست پرستار و همدم اوست، در این دیدار از شرایط جسمی سعدی افشار و هزینههای سنگین آمپولهایی که باید برای پوکی استخوان تزریق کند، گفت.
او همچنین از رسانهها گلهمند بود و از نوع خبرها و تیترهایی که دربارهی سعدی افشار منتشر میکنند.
در ادامهی حرفهایش به گذشته رسید و خاطرهی همکاری و همسفری با سعدی افشار در فرانسه، اسپانیا و... . از خاطرهی دیدار پیتر بروک (کارگردانان مطرح تئاتر جهان) با سعدی افشار هم یاد کرد.
رضامندی در صحبتهایش گفت: به حرمت 60 سال خنداندن مردم، در این خانه اتفاقهایی میافتد که خیلی عجیب است. آدمی که تراکم استخوان دارد، در تاریکی راه میرود و دلش نمیآید مرا بیدار کند. میگویم، من زن و سه دخترم را ول کردهام، آمدهام مراقب تو باشم. مثلا پیش آمده، خواسته بنشیند و افتاده. اولین چیزی که میگوید، این است که «نترس، هول نکن، چیزی نشد.» کسی که در سهسالگی پدرش را از دست داده و در 12سالگی مادرش از دنیا رفته، چطور این محبت میتواند در او ریشه داشته باشد که اول بگوید تو ناراحت نشو؟!
به گزارش ایسنا، سعدالله زحمتخواه معروف به «سعدی افشار» در 13سالگی با دودهی لولهی بخاری خودش را سیاه کرده و اولین تجربهی سیاهبازیاش را داشته و بعدها در یک عروسی در خیابان سیروس با چوبپنبهی سوخته خودش را سیاه کرده و به صحنه رفته است. او حالا بازماندهی سیاهبازی ایران و پیشکسوت تئاتر «تخت حوضی» است که این روزها با بیماری پوکی استخوان دست به گریبان است و از دو سال پیش که کمرش شکسته، مشکلاتش بیشتر شده است.
مدتی بعد از اولین شکستگی که حالش بهتر شده، برای قدم زدن و هواخوری به پارک سرکوچهشان در خیابانهای فرعی جمهوری میرفته که آنجا دچار شکستگی استخوان میشود و باز مجبور به ماندن در تخت خواب. با وجود این بیماری و رنجهایی که تحمل میکند، همچنان از شوخی دست برنمیدارد، گویی طنز و کمدی با وجود او یکی شده است، که در این روزهای ناخوشی هم باز به دیگران شادی و خنده هدیه میدهد.
گزارش و عکس: ساره دستاران
انتهای پیام