جمعی از فعالان سیاسی اصلاحطلب در نامهای خطاب به حبیبالله عسگراولادی، مواضع اخیر وی را دلسوزانه و ناشی از انصاف، میانهروی و اعتدال توصیف کردند.
به گزارش گروه دریافت خبر خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا)، در بخشهایی از متن این نامه که از سوی ابراهیم اصغرزاده، الیاس حضرتی، محمدجواد حقشناس، اسماعیل دوستی، مسعود سلطانیفر، سعید لیلاز و سیدرضا نوروززاده خطاب به حبیبالله عسگراولادی به عنوان «برادر گرامی و ارجمند» نوشته شده، بعد از سلام و احترام، با بیان این ادعا که «بدترین اتفاق سالهای اخیر این بوده که شرایط گفتوگو خاصه گفتوگوی سیاسی از نیروهای فعال انقلابی گرفته شده است» آمده: احتمالا با ما موافقید که ما غالبا فرصتسوزی کردهایم و امکان دیالوگ را از خود و دیگران دریغ کردهایم. ما میتوانستیم سختترین مشکلات و بدترین موانع را با هم فکری و تشریک مساعی حل کنیم و از میان برداریم اما شوربختانه گاه به دلیل فقدان تربیت فرهنگی و ناآشنایی با اندیشه تعامل فرهنگی و اجتماعی که ریشه در سرشت استبدادی جامعه دارد و گاه به جهت شیطنت برخی از بدخواهان و کینهتوزان، از جاده انصاف دور شدیم.
در بخش دیگری از این نامه با اشاره به تاثیرات منفی عدم مدارا و گفتوگوی مناسب اجتماعی در یک جامعه ابراز عقیده شده است: مهمترین تاثیر چنین جامعهای فقدان قانون و روح قانونگرایی است. هرکه به هرم قدرت خود را نزدیکتر احساس کرده، نیاز چندانی به رعایت قانون ندیده است. اگر این روند عمومی و سنت رایج جامعهای گردد باید فرهنگ مردمسالاری و اخلاق انسانی و تعامل حزبی را که مهمترین سرمایه اجتماعی هر سرزمینی است، به تاراج رفته دانست.
در ادامه با اشاره به اینکه "مشکل دیگر به نیتهای بدخواهانه و کینهتوزانه برمیگردد"، خطاب به عسگراولادی آمده است: جنابعالی که از السابقون انقلاب و از شاگردان و مریدان حضرت امام خمینی(ره) هستید و با گوشت و پوست خود طعم مبارزه، همراه با شکنجه و زندان رژیم ستمشاهی را چشیدهاید، اما میدانید چه بسیار کسانی با سنت سیاسی امام(ره) در مخالفت که نه، در جنگ بودند. آنها نه به مبارزه اعتقاد داشتند و نه امام را ولی نعمت خود میدانستند. آن جریان و خط فکری بعدها حتی در انقلاب دوم، در پس شعار ظاهرفریبی مبارزه با مارکسیسم، با اشغال سفارت آمریکا مخالفت کردند و میگفتند در جایی که سفارت شوروی هست، چه نیازی به اشغال سفارت آمریکاست. ساکتین انقلاب و مخالف خط و مشی امام در فضای فراهم آمده از خون و ایثار شهیدان، ناگاه کاسه داغتر از آش شده، بر طبل ظاهرفریبی میکوبند هرچند به برکت آگاهی مردم مسلمان و خاطره تاریخی و تدبیر رهبری انقلاب نمیتوانند به این خواسته شوم خود برسند.
در بخش دیگر، به انگیزه نگارش این نامه اشاره شده است: چیزی که باعث شد این نامه نگارش شود، اظهارنظر منصفانهتان در روزهای گذشته بود که البته در هیاهوی اهل غوغا کمتر شنیده شد.این رویکرد خردگرایانه نشان از انصاف، میانهروی و اعتدال دارد. این همان گوهر گمشده جامعه امروز ماست.
نویسندگان این نامه با اعتقاد به اینکه «امروز فضا چنان غبارآلود شده که اهل خرد و علاقهمندان به انقلاب و تمامیت این کشور، دلنگران هستند. آنچه در فضای غبارآلود آسیب میبیند، اعتدال و خردورزی و انصاف است. ما همگی بر کلیاتی اتفاق داریم که ماهیت اصلی نظام را شکل میدهد»، تفکر عسگراولادی را زیبنده قدردانی دانستهاند و با اشاره به اینکه «کروبی و موسوی در جناح رقیب قرار داشتهاند»، خاطرنشان کردهاند: برخورد با آنها بنا به ظاهر میتوانست به تقویت جناح سیاسیتان منجر شود، مع ذلک از گفتن حقیقت پروا نکردید و گفتید آنچه را که گفتنش این روزها پرهزینه و بیپاداش است. چه خوب است که یادآوری نماییم رقابت هم اگر هست باید سالم، حرفهای و البته اخلاقی باشد.
صادرکنندگان این نامه همچنین خطاب به عسگراولادی ابراز عقیده کردهاند: قطعا چیزی که میگویید مبتنی بر درک و دریافتتان بوده و جای بسی تقدیر و تشکر است که میان رقابت سیاسی و گفتن حقیقت مرزی قائل نشدهاید و برای خوشآیند تندروها از جاده انصاف دور نیفتادهاید. تداوم این اظهارات دلسوزانه در فضای کنونی نه تنها موجب دلگرمی یاران امام و همرزمان سابق شما شده بلکه سرمشقی است برای نیروهای جوان که بدانند هنر سیاستورزی قدم نهادن بر جاده اصول و چارچوبهای اخلاقی و قانونی است. اصولگرایی واقعی با رویکرد اصلاحطلبانه از چنین فرهنگ و الگویی تبعیت میکند.
در ادامه نامه آمده است: جناب عسگراولادی! ما باید تکلیف خود را با گذشته و حال و در یک کلمه، حقیقت روشن کنیم. ما هم باید پاسخگوی تندرویها و ندانمکاریها باشیم. جناب آقای عسگراولادی! ما نیز شما را و تمام خردگرایان و سیاستمداران معتدل را سرمایه کشور میدانیم؛ سرمایهای که باید در شرایط خطیر به کار آینده مملکت آید.
به گزارش ایسنا، در پایان این نامه آمده است: جا دارد تاکید نماییم که تفکر اصیل اصلاحطلبی و جریان اصلاحطلب پاسخ به یک نیاز تاریخی و خواست عمومی و حیاتی برای کشور و جمهوری اسلامی به شمار میآید. همانگونه که تفکر محافظه کاری و جریان اصولگرایی نشانه ضرورت و یک خواست ملی زمانه ماست. این دو نمادی از تعادل و خردورزی سیاسی در این مرز و بوم بوده که حذف هر کدام به منزله منکوب کردن فرآیند توسعه و پیشرفت و رقابت سیاسی در ایران است.
انتهای پیام