در نقد رمان داريوش مهرجويي، نجوميان با اشاره به ضعف اين رمان در استفاده از رمزگانهاي ادبي، آن را فيلمنامهاي آمادهي ساخت دانست.
به گزارش خبرنگار ادبيات خبرگزاري دانشجويان ايران(ايسنا)، در نشست نقد و بررسي رمان «در خرابات مغان» نوشته داريوش مهرجويي كه ـ سهشنبه 31 مردادماه ـ با حضور داريوش مهرجويي در شهر كتاب برگزار شد، علياصغر محمد خاني - معاون فرهنگي شهر كتاب- درباره فعاليتهاي بين رشتهاي مهرجويي گفت: مهرجويي از فيلمسازان برجسته ما است كه تجربه كار در حوزههاي مختلف فرهنگي و هنري را دارد. او دانش آموخته فلسفه است چند كتاب ترجمه كرده است و علاوه بر فيلمها و تئاترهايش دو رمان نيز نوشته است.
او افزود: اما حالا بايد با نگاه به اين رمانها ببينيم آيا رمانهاي مهرجويي هم مانند فيلمهايش ماندگار خواهد بود؟! مهرجويي در بيشتر فيلمهايش تلاش دارد دريافت تازهاي از جهان ارائه كند، در كتابهايش هم در همين جستوجو است. يكي از محورهاي اساسي آثار مهرجويي، عشق و ايمان و تضاد تجدد و سنت است. يكي از مسائلي كه مهرجويي در آثارش دنبال ميكند عرفان است و من تاثير كتاب «جهان هولوگرافيك» را در كتابهاي مهرجويي ميبينم. همچنين ميتوان رگههايي از جريانهاي عرفان ايراني- اسلامي را در آثار او ديد. شايد آشنايي مهرجويي با داريوش شايگان و آثار هانري كربن بر اين ادبيات اثر گذاشته و از منابع خلق ادبيات او بوده است.
محمدخاني ادامه داد: مهرجويي تا كنون از آثار ادبي ايران و جهان اقتباسهايي داشته و در فيلمهايي چون «درخت گلابي»، «پري» و «گاو» اين اقتباسها را ميبينيم.
در ادامه اين نشست داريوش مهرجويي با اشاره به نگارش رمان «درخرابات مغان» گفت: من هميشه وسوسه نوشتن داشتهام و سناريوي همه فيلمهايم را خودم نوشتهام و انسي با كلام و شيوههاي نگارش دارم و سعي كردهام خودم را در كوران ادبيات دنيا و ايران بگذارم و چون كار ديگري بلد نيستم، نوشتهام.
او افزود: مهم است وقتي آدم هنوز زنده است بداند چه اتفاقي در آثارش افتاده است. اما من در كار حرفهايام در سينما و حتي ادبيات نميخواستم جلوي دوربين باشم و بنازم. مردم ما فهيم با ذكاوت و زيرك هستند و حتي نسل جديد موشكاف و زيرك هستند و من خوشحالم كه ميتوانم از طريق آثارم به ذهنهاي بارورهاي آنها كمك كنم.
كارگردان «هامون» در پاسخ به اين سوال كه چرا به سراغ نوشتن رمان رفته است گفت: حرف اصلي «فرويد» اين است كه فرهنگ زادهي بيماري و مرض است و تا بيماري نباشد، فرهنگ نيست. سينما پر از سرمايه است، بگير و بيار دارد. اما در ادبيات راحتتر ميشود آنچه را كه ميخواهي اجرا كني.
مهرجويي با اشاره به رمان «در خرابات مغان» ادامه داد: من حتي اين اثر را براي نمايندگيهاي مختلف در خارج فرستادم تا اين اثر ساخته شود. اما گفتند كه سياسي است و آن را رد كردند. بنابراين ترجيح ميدهم آن را در ادبيات بنويسم و در آرزوي اين كه فيلمي از آن ساخته شود، بمانم.
در ادامه اين نشست، شيوا مقانلو - نويسنده و منتقد ادبي- درباره رمان «درخرابات مغان» گفت: ديدن اسم داريوش مهرجويي پشت يك كتاب، باعث ميشود منتقد و تحليلگر منصف با سختگيري بيشتري آن را نقد كند. راوي اين كتاب اول شخص است و اين راوي نياز به تغيير لحن ندارد و حتي اگر رمان، شخصيتهاي مختلفي داشته باشد چون از كانال راوي ميگذرد، نياز به تغيير لحن ندارد. اما وقتي راوي اول شخص است، در اين دام ميافتد كه چون انسجام و خط و ربط مسائل براي خودش مشخص است، براي مخاطب هم معلوم است. اينجا اهميت يك ذهن تدوينگر مشخص ميشود كه خوردهروايتها را به هم مرتبط كند.
او ادامه داد: ادبيات حيطه دست تنهايي است. برخلاف سينما كه ياريهاي زيادي دارد. بنابراين خود نويسنده بايد همه كارش را انجام دهد. در اين اثر اينكه خورده روايت كجا كامل ميشود و كجا بايد به سراغ روايت بعدي برويم، خيلي مهم است. ما با كتابي روبرو هستيم كه قصهگو است، رئاليستي است و به صورت فلشبك روايت ميشود. فكر ميكنم دقيقا نقطه قوت اين رمان از جذابيت خورده روايتها است كه حرفي پشت آنها است و اين كار به شدت تصويري است.
مقانلو تاكيد كرد: اما آنچه شايد نقطه قوت اين اثر نباشد، اين است كه تدوينگر دروني اثر نتوانسته اين خوردهروايتها را به هم مرتبط كند. بعضي از جاها اثر كاملا مستند ميشود. اگرچه جذاب است، اما اطلاعات مستند گونه است و در برخي جاها كار فانتزي است.
او درباره شخصيت در اين رمان گفت: اكثر وقتها ما رمانها و فيلمهاي محبوب را براساس شخصيتهاي آنها به ياد ميآوريم. مهرجويي در ساخت شخصيتهاي ماندگار موفق است، اما اين رمان ماجرا محور است و شخصيت در درون ماجرا قرار ميگيرد.
در ادامه اين نشست اميرعلي نجوميان - نويسنده و منتقد ادبي- در نقد رمان «در خرابات مغان» گفت: وقتي من اين رمان را شروع كردم، در 20 صفحه اول شخصيتپردازي آن من را ياد «ناتوردشت» سالينجر انداخت كه هولدن كافيلدي دارد كه دوستانه براي ما حرف ميزند و از مسائل جامعه خودش ميگويد. البته اين فقط «ناتوردشت» نيست و اين سنتي است كه از هاكلبريفين و مارك تواين شروع شده و ناتور دشت خودش ادامه دهنده اين شخصيتپردازي است. من اين اثر را تحت تاثير ادبيات داستاني آمريكايي ميبينم تا ايراني.
او همچنين عنوان كرد: كافيلد در مرحله گذار قرار دارد. از نوجواني به بزرگسالي ميرود و اين مرحله، گذار او را با تضاد مواجه ميكند. در رمان «در خرابات مغان» نيز ما با شخصيتي روبرو هستيم كه محمود ملكي نام دارد و او هم در يك گذار است. در اين رمان، مساله اصلي كشمكش ايمان است. اگرچه داستان با عشق شروع ميشود، اما آنچه كه تا پايان داستان براي شخصيت اصلي ميماند، ايمان است.
اين منتقد همچنين افزود: در ايمان يك پارادوكسي است. مساله كشمكش ايمان در «هامون» ديده ميشد. در ايمان هم ترديد است و هم قطعيت، اگر در ايمان ترديد نباشد ايمان نيست. مومن مرتب دچار ترديد است و هميشه سوال ميكند. اين است كه ايمان را ايمان ميكند. در اين رمان نيز پرسش از خود را ميبينيم و اين كشمكش براي شخصيت آنقدر زياد است كه شخصيتپردازي گاه به شخصيت گروتسك و فانتزي ميافتد، اما اين اتفاق در هامون نميافتد.
نجوميان با اشاره به نزديك شدن اين رمان به گروتسك و فانتزي بيان كرد: تنش وضعيت شخصيت اصلي رمان «درخرابات مغان» با در و برش آنقدر شديد است كه داستان گاه به سوي يك داستان فانتزي ، گروتسك يا كمدي ميرود. شله زرد خانم ايتاليايي مشكوك به بمب ميشود و اينها داستان را به سمت كمدي ميبرد. البته اين مشكلي ندارد و لحن كمدي داستان را جذاب كرده، اما مساله من اين است كه اگر حميد در هامون و كافيلد را دنبال كنيم ميبينيم آنها يك مسيري را دنبال ميكنند كه محمود ملكي نميتواند اين مسير را دنبال كند و اين كشمكشها براي ملكي حالت فانتزي ايجاد ميكند.
او ادامه داد: اگر به آثار مهرجويي نگاه كنيم، شخصيت برگ برنده آنهاست. «مش حسن» در «گاو» و «حميد» در «هامون» از شخصيتهايي هستند كه همواره در ذهن ميمانند اما در اين رمان شخصيت اينگونه نيست.
نجوميان همچنين عنوان كرد: ما درباره اين رمان ميتوانيم از ادبيات دياسپورا يا مهاجرت هم حرف بزنيم. اتفاقي كه براي محمود ملكي ميافتد و مسخي كه براي او اتفاق ميافتد. مسخ مهاجر يا آگاهي دوگانهاي است. در عين حال تروما و روان زخم مهاجر را هم در آن ميشود، ديد.
او دربارهي ادبيات مهاجرت گفت: ادبيات مهاجرت هروقت از زخم مهاجرت حرف زده است، نتوانسته از كمدي دوري كند. چون وضعيت مهاجر در عين تراژديبودن، خندهدار است. اما بار كمدي براي شخصيت اين رمان بيشتر است.
اين منتقد در ادامه تاكيد كرد: روايت داستان از صفحه 150 به بعد حالت هاليوودي به خود ميگيرد و شبيه پايان فيلمهاي هاليوودي ميشود. داستاني كه همه مسالهاش پول و سرمايهداري است، پايانش بر تثبيت سرمايهداري است.
اين منتقد ادبي با اشاره به تفاوت بين سينما و ادبيات گفت: بين سينما و ادبيات تفاوتهاي اساسي وجود دارد و هر كدام توانشها و پتانسيلهاي خاص خودشان را دارند. كدها و رمزگانهايي هستند كه مربوط به سينما هستند، مانند نقطه ديد نورپردازي و تدوين كه نميشود اينها را در ادبيات آورد. اما رمزگانهاي ادبي هم براي ادبيات وجود دارد، ادبيات از تصويرپردازي و دو صناعت ادبي مهم يعني استعاره و مجاز استفاده ميكند و اين به اثر ساختاري دلالتي ميدهد. فرم كلام و آواي زبان هم در ادبيات اثر دارد.
وي ادامه داد: من گفتم رنج محمود ملكي خوب در نيامده و اينجا است كه كم استفاده كردن از رمزگانهاي ادبي براي بيان دنياي دروني شخصيت، كاملا مشهود است. در هامون اين رنجها با يك موقعيت سينمايي به خوبي درآمده بود. اما در اين اثر از رمزگانهاي ادبي به خوبي استفاده نشده و من آن را يك متن آماده براي ساخت ديدم. در واقع آن چيزي كه من خواندم، فيلمنامهاي آماده براي ساخت است و آن چيزي كه من را راضي نكرد، استفاده اندك از رمزگانهاي ادبي بود. اگر ما ميخواهيم ادبيات بنويسيم بايد كشمكش دروني شخصيت با رمزگانهاي ادبي حل شود.
به گزارش ايسنا، در ادامه اين نشست داريوش مهرجويي با اشاره به انتقادهاي مطرح شده درباره رمانش گفت: به نظر من منتقدين ما در مقابل اثر سه روش دارند. يكي اينكه داستان را رمان را تعريف ميكنند يا داستان را بد ميدانند يا خوب. نوع دوم منتقداني هستند كه وقتي با اثري روبرو ميشوند، دوست داشتند خودشان آن را بنويسند. در نتيجه دوست دارند شخصيت كارهايي كه خودشان ميخواستند، انجام دهند. نوع سوم امتزاجي از هر دوي آنها است، همراه با مقايسه فرامتني بسيار شديد آن اثر با آثار پيشينه مولف.
وي افزود: شما بايد فرو ميرفتيد در اين متن. «دلوز» ميگويد مرگ مولف، مولف مرد چه كار به كارهاي قبلي مولف داريد. من كه نميتوانم به عنوان نويسنده خودم را با سليقه تك تك شما وفق دهم. من آنچه را كه از درونم ميجوشد مينويسم. اگر ريزه كاريهاي آن را درك كنند، كيف ميكنم. در سينما فقط پرويز دوايي اين حس را داشت و الان كساني هم هستند كه كلان انتقاد ميكنند، براي مثال فراستي كه از سينما و خودش و ديگران نفرت دارند، به نظرم ذهن اين آدم بيمار است.
او ادامه داد: از من ميپرسند كه چرا هامون نميسازي؟ من هامون را ساختم. «پري»، «سارا» و «سنتوري» هم «هامون»اند. خسرو شكيبايي وقتي سنتوري را ديد، گفت اين هامون است.
اين كارگردان سينما همچنين تاكيد كرد: ايدئولوژي و روايت بزرگ، ديگر مردود شده است. وقتي با يك اثر هنري روبرو ميشويد بايد بدانيد از چه معياري استفاده ميكنيد. «دلوز» 20 سال پيش از مرگ مولف حرف زده است. الان خود شما به عنوان يك انسان ايراني با اين تناقضات اين اثر را چگونه ميبينيد؟
نجوميان در پاسخ به مهرجويي گفت: من نميخواستم اثر را با «هامون» بسنجم. اما مهرجويي در دهه 60 كشمكش يك انسان ايراني را نشان داد. مساله اين است كه در اين رمان هم شما دغدغهتان شخصيتي است كه كشمكش دارد. من با اين ديد اين رمان را ميخوانم كه ببينم كه شما چقدر اين كشمكش خوب درآوردهايد و فكر ميكنم پايان اثر پايان خوبي نيست. شخصيتي كه دچار بحران هويتي است، نميرود هتل هفت طبقه در «باهاماس» بخرد!
انتهاي پيام