پيكر حميد سمندريان ـ پدر تئاتر ايران ـ با حضور جمعي از هنرمندان و با اقامهي نماز «ميت» به امامت حجتالاسلام دعايي به سمت قطعه هنرمندان بهشت زهرا (س) بدرقه شد.
به گزارش خبرنگار بخش تئاتر خبرگزاري دانشجويان ايران(ايسنا)، در روز 24 تير ماه كه بيشباهت به چله تابستان نيست، خانه هنرمندان ايران از هر روز ديگري شلوغتر بود، دو طرف حوض بزرگ خانه هنرمندان ايران صندليهايي چيده شده بود و از دقايقي قبل از 9 صبح جمعيت لحظه به لحظه زيادتر ميشد.
شاگردان زندهياد حميد سمندريان با لباسهاي سراسر مشكي و پلاكاردهايي كه به تصوير استادشان مزين شده بود، شاخه گل سفيدي بر دست داشتند و حاضران را راهنمايي ميكردند.
جمعيت هر لحظه بيشتر ميشد.
علي نصيريان، داود رشيدي، عزتالله انتظامي، كيومرث پوراحمد ، ناصر تقوايي، رخشان بنياعتماد، ناصر و مهدي هاشمي، شهرام كرمي، بهزاد فراهاني، ساعد باقري، ستاره اسكندري، فهيمه رحيميان، ايرج راد، فرزانه نشاط خواه، جواد پيشگر، عباس سجادي، حسن معجوني، ايوب آقاخاني، صديق تعريف، همايون شجريان، مسعود فروتن، محمد يعقوبي، آيدا كيخائي، بهناز جعفري ، سعيد ذهني، سالار عقيلي، امين تارخ، فريده سپاه منصور، نادر برهاني مرند، افروز فروزند، احمد ميرعلائي، الهام پاوه نژاد، بهروز بقايي، كوروش سليماني، فرزاد حسني، فرشيد ابراهيميان، اميرجعفري، ريما رامين فر، علي سرابي، مهدي فخيمزاده، جمشيد مراديان،،مهين ميهن، پريسا مقتدي، حسين ناصربخت، همايون غنيزاده، محمد ابراهيميان، سينا رازاني، هادي عامل، هوشنگ گلمكاني، شهره سلطاني، بيژن امكانيان، جهانگير كوثري، باران كوثري و خيليهاي ديگر از هنرمندان آمده بودند از نسلها و رشتههاي مختلف هنري براي بدرقه بزرگ مرد تئاتر ايران.
از مسوولان احمد مسجد جامعي، قادرآشنا، ايمانيخوشخو، مرتضي كاظمي و... حضور داشتند.
حسين پاكدل كه اجراي برنامه را برعهده داشت با بغضي در گلو گفت: دل برفت و دلشدگان را خبر نكرد/ ياد حريف شهرو رفيق سفر نكرد
او ادامه داد: ما همهي دوستان ، همكاران، شاگردان، رفقا و علاقهمندان زندهياد حميد سمندريان امروز اينجا جمع شدهايم تا با پيكر خاكي اين هنرمندان گرانقدر وداع كنيم.
پاكدل تصريح كرد: قطعا هيچ كدام از ما حالمان به حال بازيگر هنرمند، سركار خانم هما روستا نميرسد. زيرا حال او قابل قياس با هيچ كدام از ما نيست اما امروز با تمام وقار و متانت اينجا نشسته است. ممكن است هر كدام از ما بعد از يك هفته اين بار غم را بر زمين بگذاريم اما هما روستا تا زماني كه زنده است اين بار سنگين را با خود به دوش ميكشد.
او بار ديگر خطاب به حاضران كه جمعيتشان فراتر از حياط مجموعه خانه هنرمندان ايران بود، گفت: به احترام روح بلند و بزرگ سمندريان و وقار و متانت هما روستا سكوت كنيم تا اين مراسم درخور و شايسته برگزار شود و شاهد يك بدرقه باشكوه باشيم.
پاكدل سپس قبل از دعوت از اولين سخنران اين مراسم گفت: چه كسي ميتواند در چنين برنامهاي حق مطلب را در مورد حميد سمندريان ادا كند؟ او قطعا كسي نيست جز يار، همراه، دوست و همكارش عزت سينماي ايران.
عزتالله انتظامي: ما الماس تئاتر ايران را از دست داديم
عزت الله انتظامي نيز در ميان ازدحام جمعيت به روي صحنه آمد و در سخناني گفت: هفته گذشته به اتفاق ايرج راد، به منزل زنده ياد سمندريان رفتيم و هما روستا همچون هميشه ما را ميزباني كرد. سمندريان همچون قبل همان حال هميشگي و دوستداشتني را داشت و به من ميگفت:« عزت هرچه تا امروز كار كردهايم، كافي است و بايد برويم.» من گفتم، « نفرماييد شما تازه 50 ، 60 سال داريد» و بعد هم خداحافظي كرديم و آمديم اما حال من از همان روز زير و رو شد.
آقاي بازيگر سينماي ايران ادامه داد: نيم قرن تدريس در دانشگاه ماحصلش تربيت بهترين هنرمندان سينما و تئاتر بود كه خيليها از شاگردانش بودند و امروز همگي حاضر هستند.
وي ادامه داد: سمندريان از نظر خلق و خو هم نظير نداشت و من هيچ وقت نديدم كه اخم كند و عصبي شود بلكه هميشه صورت شيرين و خندان او را در ياد دارم كه در هر لحظه مشوق ما بود.
انتظامي با يادآوري خاطرات تحصيلش در دانشكده هنرهاي دراماتيك و حضور در كلاسهاي حميد سمندريان، گفت: آن زمان با دانشگاه رفتن من موافقت نميشد و بعد از جلسات متعدد بالاخره اجازه دادند تا در كلاسها حاضر شوم. اولين كسي كه به كلاس او رفتم حميد سمندريان بود كه تا چشمش به من افتاد گفت: تو اينجا چه كار ميكني؟ برو بيرون. اما من از او اجازه خواستم تا در كلاس بمانم و پايان آن دوران نمايش «كرگدن» بود كه از اوايل زمستان 49 تمريناتش را شروع كرديم.
عزت سينماي ايران در ادامهي مرور خاطراتش گفت: هر روز در يك سوله كار ميكرديم، جاي معيني نداشتيم. سمندريان ما را مثل گربههايش از اين سو به آن سو ميبرد تا نهايتا سالن «فردوسي» دانشگاه تهران را دادند كه كار كنيم و از 15 دي تا 15 اسفند اجراهاي موفقي را پشت سر گذاشتيم. در آن شرايط سخت سياسي جمعيتي ميآمد و ميرفت و تمام دانشجويان تئاتر در اجراي اين نمايش همكاري داشتند.
انتظامي در بخش ديگري از سخنانش گفت: خلق و خوي خوب سمندريان را همگي ميشناسيم و ميدانيم كه چقدر بزرگوار بود و به همه لطف داشت به طوري كه هيچ كس از او ناراحتي به دل نداشت و كوچكترين گلايهاي از او به دل نگيرد.
آقاي بازيگر در پايان سخنانش بار ديگر خطاب به حاضران با صداي بلند، گفت: خواهش ميكنم از تك تك شما كه وقتي مراسم تمام شد سكوت كنيد و در همين سكوت پيكر سمندريان را بدرقه نماييد. امروز بزرگ مرد تئاتر ايران رفت. ما الماس تئاتر ايران را از دست داديم و تنها در سكوت او را بدرقه كنيد.
در ادامه حسين پاكدل بار ديگر بر صحنه حاضر شد و گفت: يكي از ويژگيهاي مهم حميد سمندريان جواني او بود. وقتي كار ميكرد 18 ساله بود و وقتي به صحنه نميرفت، 100 ساله بود و اينجا ميخواهم تا يار و دوست ديرينش ابراهيم حقيقي از او بگويد.
ابراهيم حقيقي: روحش فرشتهوار به ديدنمان آمد
ابراهيم حقيقي نيز همچون ديگران با اندوه فراوان، گفت: سخت است كه شاهد آب شدن تدريجي شمعي باشيم كه ميداني فيتيلهاش به صبح نميرسد. حميد سمندريان هميشه بلند قامت در ساليان دراز اطرافش را نور داد و پروانههاي زيادي اطرافش عاشقانه گشتند. امروز تك تك آنها در اين جمع حضور دارند.
وي ادامه داد: بعد از چهل و چند سال دوستي و شاگردي سخت است كه تنها به دليل زنده بودنم از او سخن بگويم. كسي كه سرشار از فضيلتهاي بزرگ منشانهاي بود كه هنوز حتي نيمي از آن را درك نكردهايم، معلمي كه يگانه بود و بيشك جايگزين پيدا كردن برايش غير ممكن است.
اين طراح گرافيك ايران، سمندريان را عصاره فضايل انساني دانست و افزود: مجموعه نمايشنامههاي جهان را ميشناخت و تا ميتوانست آنها را به درستي به صحنه برد و با خشم و خروشش كجيها ما را نشان داد و تا به درستي راست نشديم، با ما خوب نشد.
حقيقي كه يكي از خط نگارههاي خود را از اشعار مولانا به سمندريان هديه كرده بود در بخش ديگري از سخنانش به نقل از هما روستا گفت: «استاد سمندريان هميشه ميگفت دنيا را ببين، كه ديگراني هستند كه با وجود تمام كمي و كاستيهاي ما حسرتمان را ميخورند» و اين چيزي جز نشانهي شفافيت و صداقت او نبود.
اين طراح و يار ديرين زندهياد سمندريان در پايان سخنانش گفت: چند سال پيش كه مادرم از دنيا رفت، پروانه سفيدي را بر مزارش ديدم و ديروز هم در باغچه حياطم پروانه سفيدي ديدم و باور كردم كه حميد از ميانمان رفته است و روحش فرشتهوار به ديدنمان آمده است.
حسين پاكدل بار ديگر بر صحنه حاضر شد و گفت: زندهياد حميد سمندريان هميشه ميگفت بد به حال استادي كه شاگردانش از او پيشي نگيرند و امروز ميخواهيم سخنان رضا كيانيان را بشنويم.
رضا كيانيان: سمندريان هيچوقت نميميرد
رضا كيانيان هم با اندوه و تاسف فراوان گفت: سلام به حميد سمندريان كه همچون هميشه بين تك تك شماست و سرك ميكشد. سلام به هما ، سلام به احمد آقالو و سلام به همه شاگردان و دوستان حميد سمندريان كه خوب ميدانيم هيچ وقت تكرار نميشود.
او ادامه داد: خيلي مهم است كه يك فرد را چندين نسل دوستش داشته باشند و به او احترام بگذارند. از عزت سينماي ايران تا جواناني كه تازه ميخواهند به دانشكده تئاتر راه پيدا كنند، امروز اينجا حضور دارند و چه راز عجيبي است كه در وجود او بود. حميد سمندريان هميشه به روز بود و زنده و هيچ وقت نميميرد.
كيانيان خطاب به حاضران گفت: او چيزي از اين دنيا نميخواست فقط ميخواست چند نمايشنامه اجرا كند و همين اما چرا نتوانست آنها را به صحنه ببرد؟ او ميگفت اگر نتوانم «گاليله» را اجرا كنم دستم از گور بيرون ميماند، پس چرا نتوانست اجرا كند؟
اين بازيگر با مرور برنامهاي كه روز پنجشنبه توسط شاگردان و دوستدارانش در فضاي تئاتر شهر برپا شده بود، گفت: آن روز همه فرض كردند كه سمندريان «گاليله» را به صحنه بردند و برايش كف زدند. شايد اگر او «گاليله» را اجرا ميكرد هم خودش و هم گاليله آرام ميگرفتند و ميخوابيدند ولي امروز «گاليله» بيدار است. كاش هر سال يك نمايشنامه را به صحنه ميبرد و دستش از گور بيرون نميماند. اما من ميگويم كه استاد دستت را ببر داخل گور زيرا امروز «گاليله» را تك تك ما اجرا ميكنيم.
به گزارش ايسنا، پيام دهكردي يكي از شاگردان آموزشگاه حميد سمندريان نيز در بخش ديگري از مراسم تشييع، گفت: تنها ماندهايم، تنها ماندهايم... ناتوانيم از ادامه اين راه... ما چرا اينجايم؟ اينجاييم براي خاكسپاري پيكر او، تنها پيكر او... نه! حميد سمندريان نمرده است... او زنده است و زنده...
وي ادامه داد: تكثير شده در وجود تك تك ما و اين جادوي اوست... باور كن... رنج ميبري... نميتواني فراموش كني؟ چه بايد كرد... فراموش نكن... نميتواني و اين درد مشترك من و توست تا هستيم... اما شايد اگر كمي صبر، كمي صبر، كمي صبر داشته باشيم بفهميم چرا زندهايم و چرا،چرا،چرا رنج ميبريم... از ياد بردهايم كه چه به ما آموخت... ما هستيم تا عاشقانه زندگي كنيم و كار كنيم... كار،كار،كار و اميد يگانه واژه ما باشد براي ادامه راهش... پس حالا وداع ميكنيم با پيكر او و تنها با پيكر او... وداع ميكنيم زمزمه كنان: دوستدارمت نه به سان گذشته كه چونان اين لحظه... اين آن بي تو بودن، نه نفس دارم و نه ناي نفس... تنها يك واژه: ميميرمت.
به گزارش ايسنا، با وجود اينكه مراسم با اتمام سخنرانيها به پايان رسيده بود هما روستا با غمي بزرگ بر دوش در جمع حاضران آمد و كوتاه گفت: از همه شما تشكر ميكنم حميد سمندريان در آخرين روزهاي عمرش وصيتي به من كرد و گفت كه هميشه همه شما را با تمام بديها و خوبيها دوست داشته و من را نصيحت كرد كه همين كار را بكنم.
او با اشارهي دوباره به نقل قول سمندريان، ادامه داد: آقاي سمندريان ميگفت، دشمنان من زياد بودند اما وقتي به من نزديك شدند و ديدند كه من آنها را دوست دارم آنها نيز با من دوستي كردند. پس شما نيز به هم خوبي كنيد تا ميتوانيد.
حسين پاكدل بعد از اين سخنان گفت: در يكي از همين شبهاي آخر، حال حميد سمندريان خوب نبود ـ همه شما ميدانيد كه او اهل موسيقي بود و ويلن ميزد حتي براي ادامه رشته موسيقي به آلمان رفت. اما بعد مسيرش عوض شد و بركت تئاتر ايران شد ـ در آن شب هم دكتري كه در بالينش حاضر بود به هما روستا گفت:«حميد چه چيزي را از همه چيز بيشتر از همه دوست دارد» و او گفت: «موسيقي». و پزشك درخواست كرد قطعهاي كه از همه بيشتر دوست داشته برايش بگذارد و امروز همراه با شما قطعهي دوست داشتني حميد سمندريان را كه با همان آرام ميگرفت ميشنويم و پيكرش را بر روي دستان شاگردانش بدرقه ميكنيم.
به گزارش ايسنا، در حالي كه در ازدحام جمعيت پيكر سمندريان بر دستان هنرمندان به سمت درب اصلي خانه هنرمندان بدرقه ميشد، حسين پاكدل گفت: از آنجا كه پيكر ايشان، غسل داده شده است. سيد محمود دعايي در همين جا و با حضور شما، نماز را در حياط خانه هنرمندان ميخواند.
پس از اقامهي نماز و با زمزمهي لا اله الا الله، پيكر سمندريان به سمت قطعه هنرمندان بهشت زهرا(س) بدرقه شد.
انتهاي پيام