قريب به هفت سال پيش دوربين «GV grass valley» مسير طولاني را از آمريكا، پاريس و دوبي طي كرد و به دست هفتمين فيلمبردار هوايي دنيا در ايران رسيد.
اين دوربين و دوربينهايي كه پيش از اين حميد مجتهدي براي ساخت مستند «ايران» به دست گرفت، 11 سال است كه ايران را مستند كرده و در مسير ساخت اين مستند با حوادث و جذابيتهايي چون گندمبريانك در دماي مثبت+100 درجه، روبهرو شده كه تا به حال به رنگ خود نديده و در حيرت مانده است!
دوربيني كه در اين 11 سال نارنجستان قوام، مسجد نصيرالملك، مسجد وكيل، حرم امام رضا(ع)، موزه پارس و ... را به خود ديده است؛ البته اين دوربين با صاحبش جاهايي هم از جمله مشهدالرضا نااميد شده اما دست خالي برنگشته. صاحب اين دوربين حالا سومين فيلمبردار هوايي دنيا شناخته شده است. فيلمبردار و كارگرداني كه در حين ساخت مستند «ايران»، ذره ذره امكانات فني را به وجود آورده و با عشق و نيت قلبي آن را ساخته و به گفتهي خودش تا زماني كه عمر از خداوند دارد، كل ايران را تصوير خواهد كرد.
ساخت مجموعه مستند «ايران» كه از سال 1380 توليد شده، همچنان هم ادامه دارد و اكنون بخشهاي توليد شده آن از شبكه يك سيما بازپخش ميشود.
خبرنگار سرويس تلويزيون ايسنا به همين انگيزه گفتوگويي را با سازنده مستند «ايران» انجام داده و پاي دردلها، گلهها و پيشنهادات اين مستندساز به حوزه مستند و خصوصا شبكه مستند نشسته است.
مجتهدي در اين گفتوگو بر اين اعتقاد تاكيد دارد كه «مستند «ايران» مربوط به تاريخ، اقليم، معماري، اجتماع، سنت و مظاهر كشورمان ايران است و همهي اينها فقط متعلق به هويت امروز ما نيست.»
او دربارهي شبكه مستند هم گفت: البته شبكه مستند نوپاست و قدمتي ندارد كه بخواهيم در مورد آن قضاوت كنيم ولي اين شبكه بايد قدم بردارد و از حالت بوروكراسي و ديكتاتوري بيرون بيايد.
آنچه در زير ميخوانيد شرح كامل پرسش و پاسخ خبرنگار سرويس تلويزيون ايسنا با حميد مجتهدي ـ مستندساز، فيلمبردار و كارگردان پيشكوست ـ است:
ـ سالها پيش نام شما به عنوان هفتمين فيلمبردار هوايي جهان ثبت شد؛ ثبت اين ركورد چگونه بود؟
بله من هفتمين فيلمبردار هوايي كانون فيلمبرداران دنيا بودم، اما حالا سومين فيلمبردار شدم به اين دليل كه يك شاتي را دور شاهچراغ شيراز در دو دقيقه و 45 ثانيه بدون كوچكترين تكان گرفتم و اين را براي كانون فيلمبرداران در لسآنجلس فرستادم كه مقام سوم را كسب كردم. اين مقام سوم يك ثبت ركورد است كه نشان ميدهد كيفيت كارهاي ما در حال حاضر اگر از سطح دنيا بالاتر نباشد پايينتر هم نيست.
ـ دوربين شما چگونه دوربيني است و چه مراحلي را طي كرده و وارد ايران شده است؟
اين دوربين يك دوربين HD كامل است؛ دوربيني كه مسير طولاني را طي كرده و وارد ايران شده است. آمريكا، پس از آن پاريس، به دنبال آن دوبي و بعد از دوبي به تهران رسيده است. اين دوربين بسيار فوقالعاده است به گونهاي كه زماني كه در مشهد داخل حرم رواقها را ميگرفتيم حركتهاي آن بسيار استثنايي درآمد. تا آنجا كه عمري داشته باشم كل ايران را با اين دوربين فيلمبرداري خواهم كرد.
ـ مدل دوربينتان چيست؟
اين مارك و اسم دوربينم است: GV grass valley. Thomson infinity series
ـ در اين يازده سال چند درصد از ايران را مستند كرديد؟
فكر ميكنم حدود شش الي هفت درصد؛ البته دو سال بيكار بودم. اقليمي كه ميخواستيم نشان دهيم، به دل آن ميرفتيم، فيلمبرداري از اقليم بسيار مشكل است. به ويژه زماني كه روي كوير كلوت رفتم آن زمان بود كه با پدرم خداحافظي كردم چون فكرش را نميكردم هليكوپتر سالم از آنجا برگردد. اما رفتيم و گرفتيم و شكر خدا صحيح و سالم برگشتيم.
ـ در اين هفت درصدي كه مستند ايران را ساختيد، آيا پرداخت همهي هزينهها را شبكهي يك برعهده گرفت؟
شبكه يك تجهيزاتي نداد، اما تمام مخارج و سرمايهگذاري كار با صداوسيما بود. بالا و پايين، دير و زود شدنش را كاري ندارم اما به هر حال از آنها ممنون هستم.
ـ آيا در اين مدت توانستهايد بخشي از هزينههاي اين مستند را دربياوريد؟ چون اگر خوب تبليغ ميشد اين انتظار از آن ميرفت كه بتواند فروش خوبي در سطح داخلي و حتي جهاني داشته باشد؟
در اين بخش گله زيادي دارم؛ نميدانم بگويم يا نگويم. زماني كه پنج آنونس از استاني ساخته ميشود، بنده متوقع هستم كه همهي آن پنج آنونس براي تبليغ برنامه پخش شود، نه اينكه بگذارند در شب پخش، دو يا سه تا از آنها را پخش كنند. اول از همه اين برنامه بايد در داخل كشور به خوبي ارزيابي شود و پس از آن در خارج از كشور. ميتوان اقداماتي انجام داد كه برنامه به فروش برود و به فروش هم ميرود. موسسه رسانهيي سروش، برگردن دارد اين برنامه را هم در داخل كشور و هم در خارج از كشور تبليغ كند.
ـ مستند ايران چقدر توانست هزينههاي خودش را تامين كند؟
اين كار اولا ميبايست براي داخل كشور بازاريابي ميشد براي اينكه يك كار ملي است و كار تجاري نيست. ما نيامدهايم به دنبال اسپانسر براي مستند «ايران» باشيم، چون كار اسپانسري نيست. در نتيجه زماني كه آنونسي به شبكه يك يا مستند ميدهيم بايد پخش شود زماني كه پخش ميشود بازاريابي داخلي آن انجام ميشود. بازاريابي خارجي آن هم بر عهدهي موسسهي سروش سازمان صدا و سيما است.
ـ آيا تعاملي با سازمانهاي ميراث فرهنگي، آژانسهاي هواپيمايي، استانها و صدور به كشورهاي ديگر داشتهايد؟
ميراث فرهنگي در ساخت مستند ايران همكاري زيادي داشت، البته اين حمايتها مالي نبوده است. استانداريها نيز تعامل خوبي نسبت به ساخت اين مستند داشتهاند، اما در كل تعامل مالي با كسي نداشتيم.
ـ از دشواريهاي كارتان در اين سالها بگوييد اين كه چه جذابيتهايي مستند ايران داشت و كجاها نااميد شديد؟
در مشهد نااميد شدم زماني كه در مشهد به من گفتند با فيلمبرداري از حرم امام رضا (ع) موافقت نشده، حالم گرفته شده بود. خيلي نااميد جلوي صحن انقلاب روبهروي ضريح امام رضا (ع) ايستادم و به خود آقا گفتم: واقعا بايد نااميد برگردم؟؛ و برگشتم. داشتم استراحت ميكردم كه تماس گرفتند و گفتند كه ....، باورم نميشد، فكر كنم امام رضا (ع) دلش به حالم سوخته بود و نخواست مرا نااميد برگرداند!
من در اين مدت عمري كه از خداوند گرفتهام هيچگاه كلمه «نه» را نپذيرفتهام. مشكلات زياد است كارها به سختي روال خود را طي ميكند اما به يك چيزي اعتقاد دارم و آن هم اين است كه زماني كه ميخواهم جايي را فيلمبرداري كنم اگر نتوانم با آن ارتباط برقرار كنم نميتوانم كار فيلمبرداري را انجام دهم؛ به عنوان مثال در بيشاپور دو روز كار را تعطيل كردم و دو روز تمام در اين محوطه قدم ميزدم تا بتوانم با آنجا ارتباط برقرار كنم. به اين دليل كه به اعتقاد من، هر نوع فعاليتي كه ميشود، محور يك اسم پنج حرفي به نام ايران است.
اگر هوا خراب ميشد به داخل ميرفتيم اگر فيلمبرداري داخل نداشتيم منتظر ميمانديم تا هوا درست شود. اما كار را تعطيل نميكرديم و از اين شهر به آن شهر نميرفتيم به اين دليل كه كار تلهفيلم براي تلويزيون انجام نمي دهيم.
ـ راهاندازي شبكه مستند آيا توانسته است به ساختار مستند كمكي كند و چرا برنامه مستند «ايران» نبايد از شبكه مستند پخش شود، آيا شما خودتان مايل بوديد كه اين مجموعه از شبكه مستند پخش شود يا شبكه نخواست؟
البته بخش كرمان از مستند «ايران» از شبكه مستند پخش شد و خيلي هم مخاطب پيدا كرد؛ اما به نظرم شبكههايي كه به باكس ديجيتال رفتهاند از جمله شبكه مستند بايد سراسري شوند تا مخاطب بتواند اين شبكهها را به راحتي دريافت كند و دچار مشكل نشود. مطلبي كه وجود دارد اين است كه شبكه مستند بايد ويژگيهاي خود را اعلام كند اگر مستند است بايد مستند باقي بماند اينكه با ورزش در ارتباط باشد نميدانم چه بگويم. (توضيح ايسنا: اين مصاحبه پيش از تصميم شبكه مستند در خصوص پخش نكردن فوتبال انجام شده است؛ شبكه مستند به تازگي اعلام كرد كه براي احترام به منتقدان ديگر مستند دنياي فوتبال را پخش نخواهد كرد و اين مستند به شبكه ورزش منتقل ميشود)
مستند «ايران» ويژگيهايي متعددي دارد و يكي از اين ويژگيها اين است كه راجع به خيلي از مسايل صحبت ميكند؛ بنابراين من دوست دارم اين مستند از يك محل تغذيه شود از نظر اينكه بدانيم با كدام شبكه و با چه كسي طرف هستيم. مشكلي كه وجود دارد دسترسي مخاطب به اينگونه باكسها است و فكر ميكنم ديجيتالي بودن شبكه باعث شده است كه يك مقدار از مخاطبان آن كاسته شود. به اين دليل كه سراسري نيست. البته اين شبكه نوپا است و قدمتي ندارد كه بخواهيم درباره آن قضاوت كنيم اما در كل فكر ميكنم عملكرد آن درست باشد.
ـ چرا مستند فاخري مثل مستند «ايران» در درجه اول نبايد در جايي مثل شبكه مستند ساخته شود؛ آيا در اين مدت پيشنهادي از طرف شبكه مستند داشتهايد و در كل چقدر موافق بوديد كه مستند «ايران» براي پخش اول از شبكه مستند خروجي داشته باشد؟
متاسفانه وضعيت دسترسي به آقايان مديران مشكل است؛ از شبكه مستند در اين مدت فقط از بنده دعوت شد به برنامه "شب مستند" بروم كه فقط مصاحبهاي راجع به مستند ايران صورت گرفت. اما مشكلاتي كه ما داريم اين است كه دوست داريم جايي باشد، مديري باشد، كسي باشد زماني كه به مشكلي برميخوريم آن مشكل حل شود. در ساخت مستند «ايران» چون ما خارج از مركز هستيم طول ميكشد كه به تهران برگرديم در نتيجه بايد ارتباط تلفني با مديران داشته باشيم كه اين وجود ندارد. شبكه مستند هم فكر ميكنم بايد باني برنامههايي بالاتر از «مستند ايران» باشد. حال زماني اگر خود شبكهي مستند باني شود كه كار را به شبكه يك بدهد و يا به شبكه چهار، مسالهاي ديگر است.
چرا شبكه مستند بايد فوتبال پخش كند؟! در حال حاضر زماني كه مناسبتي ميشود كل شبكهها و از جمله شبكه مستند ايران جلو ميآيد و برنامههاي زيادي پخش ميكند اما من خوشحال ميشوم به جاي فوتبال در باكسهاي شبكه مستند، مستند «ايران» نمايش داده شود و حتي تكرار آن هم پخش شود. برنامه مستند اگر تكرار شود مخاطب آن نيز بيشتر ميشود و تا آنجايي كه من ميدانم مستند ايران مخاطبان بسيار زيادي دارد. اما در كل گلهي من اين است كه چرا شبكه مستند بايد فوتبال پخش كند.
ـ به عنوان يك مستندساز پيشكسوت پيشنهاداتي كه شما براي مستند و شبكه مستند داريد بسيار مثبت خواهد بود؛ چه پيشنهادي داريد؟
معتقدم ميزگردي از چند مستندساز، ميزگردي كه در خود شبكه صورت بگيرد بايد تشكيل شود. مشكل كار گفته شود پيشنهادهاي كار داده شود البته در اين ميزگردها بايد از حالت بروكراسي و ديكتاتوري اداري بيرون بياييم به اين دليل كه كار واقعا يك كار هنري و سخت است، كار مستند كاري است كه فيالبداهه انجام ميشود. سناريو يا فيلمنامهاي در دست نداريم كه بگوييم از روي فيلمنامه جلو ميرويم. در اين ميزگرد مسايل مهم بايد گفته شود و اينكه شبكه مستند اگر يك مستند ايراني نمايش بدهد بهتر از يك مستند خارجي است كه دوبله ميشود. حتي اگر آن مستند ايراني در حد صفر باشد. چه ميشود اگر مستندهاي ايراني را تبليغ كنيم؟ من حاضرم بروم جنس ايراني بخرم اما به سمت جنس خارجي نروم.
ـ استفاده از تجارب مستندسازان در نشستهايي كه ميگوييد تا چه ميزان تاثير دارد، اينكه يك مقدار شبكه مستند به سراغ پيشكسوتها برود و از تجارب آنها استفاده كند؟
من فكر ميكنم شبكه مستند بايد قدم بردارد، حال شما ميگوييد اتاق فكر و ما نيز ميگوييم ميزگرد كه اين نبايد فقط مختص به افراد باتجربه باشد. آن فردي كه حتي تجربه هم ندارد در اين جلسه حضور داشته باشد يعني به گونهاي باشد كه شبكه مستند مردمي باشد. در آن صورت است كه من مستندساز ميدانم اگر مشكلي دارم، كسي را دارم كه بگويم آقاي ايكس من اين مشكل را دارم يا اصلا اين سوژه بكر را دارم و يا اين پيشنهاد را دارم.
ـ در مصاحبه قبليتان با ايسنا از ساخت مستندي براي خليج فارس خبر داده بوديد؛ با توجه به حرف و حديثهاي اين روزها براي نام خليج فارس، آيا فكر نميكنيد ساخت اين همين حالا هم دير شده است؛ در حالي كه مستند شما ميتوانست كمك بسيار زيادي به اثبات حقانيت نام خليج فارس كند؟
موافقم؛ خيلي دير شده است ما چهارسال پيش قرار بود خليجفارس را بگيريم و در واقع چهار سال پيش بود كه آقاي ضرغامي دستور كار آن را داد اما بايد واقعا قدم برداشته شود؛ قرار است در پاييز امسال كار فيلمبرداري خليجفارس را شروع كنيم.
ـ از چه تكنيكهاي جديدي براي ساخت مستند «ايران» استفاده كردهايد و تا چه ميزان به تكنولوژي روز دنيا براي مثال گلدنتايم نزديك شدهايد؟
تكنيكي كه در پروژه مستند «ايران» كار كردهايم گلدنتايم است. گلدنتايمي كه به جرأت ميتوان گفت دنيا هنوز به طور كامل نتوانسته به آن نزديك شود و همه ماندهاند كه چگونه گرفته ميشود.
اكنون دنيا به اين تكنولوژي گلدنتايم رسيده است، در نهايت برنامه ما هم گلدنتايم است. بدين منظور كه از زمان روز تا بعد از اذان مغرب و عشاء و سياهي آسمان، دوربين بدون اينكه زاويهاش عوض شود حركت ميكند و اين به نام گلدنتايم تمام ميشود.
آقايان كارگردان و تهيهكنندگان و فيلمبرداران و كساني كه ميخواهند گلدنتايم توليد و پخش كنند، بايد پشت اين قضيه بنشينند و البته سازمان صدا و سيما هم الحق و الانصاف پاي آن نشسته است. درست است كه انتقادهايي هم ميكنيم اما هيچ نوع سفارشي هم براي مستند «ايران» به من نشده است. مستند «ايران» به هيچ وجه سفارشي نيست. به عنوان مثال هيچوقت به من نگفتهاند كه اين كاخ را نگير و برو يك امامزاده را فيلمبرداري كن.
درست است در ساخت اين برنامه پير شدم، اما مستندي كه ساخته شد مربوط به تاريخ، اقليم، معماري، اجتماع، تمدن، سنت و مذاهب كشورمان ايران است. خوب همه اينها فقط متعلق به هويت امروز ما نيست، ما درخت نخل كنار خليجفارس درست نميكنيم كه بگوييم هويت ماست. هويت ما از 9 هزار سال قبل به اينجا رسيده در نتيجه بحث روي اين مسايل يك مقدار مشكل است.
ـ در اين سالها چقدر توانستيد هنر و تكنيك گلدن تايم را به ايران بياوريد و چقدر به تربيت نيروي انساني فكر كرديد؟
مساله اين است كه بايد بخواهند و بيايند، در اين شرايط است كه من هم از صميم قلب ميپذيرم و به هر كسي كه بخواهد تعليم و آموزش ميدهم ولي در حال حاضر تقليد ناشيانهاي از كار من صورت ميگيرد، تقليدي كه اشتباه است. به عنوان مثال آنها فكر ميكنند در شاتي كه به آهستگي و به نرمي جلو ميرويم، نميتوانيم تندتر دوربين را حركت دهيم، در حالي كه اين آهستگي حركت بيانگر اين است كه مخاطب بداند در مملكتش چه ميگذرد، كجا زندگي ميكند، با چه چيزي روبهرو است، در واقع جنبهي مادي قضيه را از اين كار گرفتهايم.
اگر تقليدي هم صورت ميگيرد بايد تقليد صحيح باشد، من همواره از صميم قلب پذيراي اين هستم كه هنرجوها و كساني كه ميخواهند، سر صحنه حضور داشته باشند و اين تكنيك را آموزش ببينند.
ـ شما اگر براي مستند «ايران» با نيت قلبي كار نكرده بوديد، آيا تا به حال ميتوانستيد چنين شرايط و مشكلات مالي و بروكراسي را تحمل كنيد؟
ما امكاناتي براي كار نداشتيم من امكانات را خودم به وجود آوردم، امكانات فني كه باعث شد ذره به ذره جلو بروم، آنها را خريدم و ساختم؛ آن چيزي كه دوربين بايد حركت كند، روي زمين چگونه خرامانه حركت كند و ... براي اجرايي كردن همهي اين مسايل بايد هر دو هفته يك بار در شبكه مستند جلسه تشكيل شود و گفته شود اما ... .
ـ به عنوان سومين فيلمبردار هوايي جهان تا به حال توانستهايد نيرويي تربيت كنيد؟
اين چيزي است كه بارها به آن فكر كردهام. من هميشه دوست داشتم كه نيروهايي براي اين كار تربيت شوند اما متاسفانه كارهايي را كپي ميكنند و با قيمت پايينتر به صدا و سيما ارائه ميدهند. سريع طرح را توليد ميكنند و تحويل مي دهند تا مبادا از دستشان در برود. در حالي كه آنها نميتوانند حتي پنج دقيقه مستند «ايران» را بسازند.
ما در اتاق تدوين، 30 دقيقه تدوين داريم. ممكن است برنامهاي اشكال داشته و تدوين آن چند روزي طول بكشد كدام يك از آنها ميتوانند در تمام مراحل پاي ميز تدوين نشسته و كار آن را به سرانجام برسانند.
محوريت اصلي كار من فيلمبرداري است، محوريت بعدي موسيقي و پس از آن نريشن است. اگر موسيقي بتواند جواب شات را بدهد و نريشن جواب تصوير را بدهد مخاطب از تلويزيون چشم برنخواهد داشت.
نارنجستان قوام، منزل زينتالملوك، مسجد نصيرالمك، مسجد وكيل، موزه پارس در شيراز، حرم مطهر امام رضا(ع) با وجود زائريني كه داشت و ... همه را توانستيم با تكنيك گلدنتايم جلو ببريم. همه با دوربين اخت شدند؛ خب اگر اين نيروها و كساني كه به تقليد كاري را ميسازند، بيايند و ياد بگيرند، خوشحالتر ميشوم. واقعا صدا و سيما و هم دانشكده صداوسيما نياز است كه دانشجو تربيت كند.
ـ بازار جديدي به نام شبكه نمايش خانگي راه افتاده است؛ آيا تاكنون فكر كردهايد كه مستند «ايران» را در قالب سيدي از طريق شبكه نمايش خانگي عرضه كنيد؟
ما كه نميتوانيم اين كار را انجام دهيم. اين كار را بايد خود سازمان صداوسيما انجام بدهد. البته سروش به تازگي ميخواهد آن را عرضه كند.
ـ شما در خلال ساخت مستند «ايران» دوربين جديدي را به ايران واردهكردهايد كه اين خيلي خوب است. اما فكر نميكنيد اينكه بين برخي نماهاي زميني و هوايي چهار سال فاصله افتاده مدت زيادي است؛ اين يك دستي صحنهها را چگونه ايجاد كرديد؟
خيلي مشكل بود؛ صحنههاي هوايي مستند «ايران» زودتر و با دوربين كيفيت پايينتري گرفته شد كه توانستيم آن را با فرمت بالاتري از طريق تدوين يكدست كنيم.
تنظيم نريشن و مراحل تحقيق و نگارش بسيار زمان ميبرد تا با يك اصولي جلو برويم. متاسفانه در تصويربرداري هوايي و زميني ما چهار سال جدايي افتاد. تصويربرداري هوايي را سال 86 و زميني را سال 90 گرفتيم در حالي كه اين كار بايد بلافاصله و حداكثر با شش ماه فاصله انجام ميگرفت.
ـ مقصد بعدي شما براي مستند «ايران» كجاست؟
مقصد بعدي من حدود هشت استان است كه موازي با خليجفارس قرار ميگيرند و پس از آنها به سراغ خليجفارس خواهم رفت. به خليجفارس بايد زماني برويم كه هوا ملايم و خنك است به اين دليل كه رطوبت دوربين را خراب ميكند. قزوين، زنجان، همدان، كرمانشاه، كردستان، آذربايجان غربي و آذربايجان شرقي، خراسان شمالي و رضوي استانهايي است كه مقصد ما براي ساخت مستند «ايران» خواهد بود.
ـ در اين يازده سال چه حادثههايي برايتان پيش آمد؟
البته حادثه زياد است اما چون نتيجهي كار خيلي خوب بوده است به آن توجهي نميكنم.
اما يكي از اين حوادث موقع بازگشت از غار شاپور بود. زماني كه پايين ميآمدم، غاربه قدري تيز بود كه زانوهايم دچار فشار و آسيبديدگي شد. حادثه ديگر در قله سبلان رخ داد كه با هليكوپتر بالاي آن رفتيم اما موقع برگشت تكانهاي بسيار شديدي كه دامنهي سبلان به ما داد خطرناك و هيجان انگيز بود.
طوفاني كه در كوير كاشان به وجود آورديم، حادثه ديگري بود. زماني كه با هليكوپتر در يك متري كوير كاشان بوديم، تمام شنها را روي هوا چرخانديم.
حادثهي ديگر بخش «گندم بريان» بود كه ميخواستيم به آنجا وارد شويم. فقط از ساعت شش صبح تا 11 زماني بود كه ميتوانستيم به آنجا وارد شويم. از 11 ظهر تا شش غروب دماي آنجا 100+ ميشود به گونهاي كه اگر در اين درجه هليكوپتر وارد آنجا شود منفجر ميشود.
زماني كه خلبان از اين قضيه مطلع شد با مخالفت زياد روبهرو شديم اما من هم گفتم خلبان چه بيايد و چه نيايد به آنجا خواهم رفت. و بالاخره با صحبتهايي كه با خلبان انجام داديم او را راضي كرديم كه به آنجا برويم و واقعا هم ديدني بود به اين دليل كه جاي بسيار عجيب و غريبي بود. برخيها ميگويند اين تكه از زمين كوه آتشفشان بوده است، اما ما كوه آتشفشاني در آن اطراف نديديم. برخي نيز ميگويند زماني كه كره زمين از خورشيد جدا شده است اين تكه بقاياي آن است.
يكي ديگر از مكانهاي عجيب و غريب آب شوري بود كه مرز بين گندمبريان و كوير كلوتبود، اين آب بسيار شفاف و فيروزهاي رنگ است اما دور تا دور آن را نمك فرا گرفته است. نمكي كه مثل برف است و نمك اين آن به قدري بالا است كه اگر فردي دستش را به آن فرو كند چيزي جز استخوان باقي نميماند.
گفتوگو از سهيلا شهبازي و پيوند مرزوقي
انتهاي پيام