يك استاد دانشگاه با بيان اينكه «گمان من بحث مواجهه سنت مدرنيته ديگر تمام شده است» گفت: ما مسائلي داريم كه بهتر است به آن بپردازيم.
به گزارش خبرنگار دين و معارف اسلامي خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) يوسف اباذري در همايش «علم ديني» با موضوع جامعهشناسي مواجهه با علم در ايران به سخنراني پرداخت و اظهار كرد: موضوع علم ديني همان چيز است كه من در زندگي سعي كردهام كه به حوزه آن وارد نشوم زيرا دانشي در اين زمينه ندارم، ولي در حال حاضر بايد در مرزي حركت كنم كه اگر بر روي آن لغزيدهام درخواستم اين است كه اين لغزش قابل بخشش باشد.
وي با طرح اين پرسش كه «مواجهه ايرانيان با علم چگونه بايد باشد؟» به زمان آغاز نياز ايرانيان براي آموختن علوم اشاره كرد و اظهار كرد: به گمان من ما بايد در حال حاضر بدانيم كه بحث مواجهه سنت مدرنيزه ديگر تمام شده است زيرا همه حرفهايي كه بايد در مورد آن زده ميشد زده شده است و گمان من اين است كه ظرف ده سال آينده اين موضوع تمام خواهد شد و ما نبايد سرنوشت خود را با اين مباحث پيوند بزنيم.
اين استاد دانشگاه با بيان اينكه «به نظر من ما در حال حاضر مسائل ديگري داريم كه به جاي پرداختن به سنت و مدرنيته به آنها بپردازيم» افزود: مهمترين بحثي كه در عرصه مواجهه با علم نوين در دوره رضاخاني شد اين بود كه وي سعي كرد تا بخش دولت ـ ملت مدرن را تعريف كند و اين همان دنباله كار اميركبير يعني بياعتنايي مطلق به علوم انساني و بازگذاشتن دستان علوم طبيعي بود.
وي افزود: در دوران مشروعيت نوعي افكار سوسيال دموكراتيك در سطح جهان رواج يافت كه آنها پاسخي براي ترويج تفكر بازگشت به دوران پادشاهي از سوي رضاشاه بود. همچنين پاسخ محمدرضاشاه به افكار سوسياليستها كه همان چپگراها بودند ترويج مباحث جامعهشناسي در سطح دانشگاهها بود و اتفاق ديگري كه در اين دوران افتاد، فعاليت دو جنبش بازگشت به خويشتن بود كه يكي از آنها ترويج تفكر افرادي چون نصر و نراقي بود كه از بالا به ترويج تفكرات بازگشت به خويش ميپرداختند و بايد گفت كه اين نوع تفكر درگير با جامعه نميشد و رواج يك نوع تفكر عرفاني با اصلاح طرح خرد جاودان بود.
وي افزود: همچنين تفكر بازگشت به خويشتني كه از پايين رواج مييافت، با ترويج تفكرات افرادي شريعتي و جلال آل احمد بود و بايد دانست آنچه كه سخنان اينان را جذاب كرد رويه نقادانه آنها بود. به طور مثال راز فعاليت شريعتي و آل احمد اين بود كه آنان از الهامات شيعي كمك ميگرفتند و با ادبيات چپ آن روز به قدرت آن زمان حمله ميكردند.
اباذري اظهار كرد: بازگشت به خويشتي كه از بالا و پايين در تاريخ اخير كشور ما وجود داشت و به آن اشاره شد داراي جنبههاي متعارضي با يكديگر بودند كه ما هنوز هم آنها را مورد بررسي قرار ندادهايم.
وي اظهار كرد: از همان زمان گذشته گره خوردن متفكران ايراني و خارجي وجود داشت و بايد دانست كه اين بحث جنبههايي در داخل و جنبههايي در خارج داشت.
وي با اشاره به نحوه تاريخنويسي غرب و پرداختن به سير تفكر غرب اظهار كرد: ما در پرداختن به اين موضوعات دچار سادهسازيهايي هستيم كه براساس آنها برخي را ضدخدا و گمراه معرفي ميكنيم و در برخي مواقع ميتوان گفت اين موارد با حقيقت فاصله دارند و سادهسازيها به ما به شدت ضربه زده و ميزند.
اين استاد دانشگاه با اشاره به «روند اصلاح مذهبي و آغاز جنگ در اروپا كه حاصل آن ميليونها نفر كشته بود» گفت: در قرن 19 ميلادي و پس از فروپاشي فلسفه هگل نقاديهايي ناشي از فضاي موجود در آن زمان آغاز ميشود كه هر كدام از آنها در سير تفكري خود به نقش دين توجه كردند و بايد دانست بر اين اساس نقادي در غرب شكل ديگري دارد.
وي با بيان اينكه «كساني كه در قرن 19 ميلادي دين را نقد كردند، غالبا رمان نويس بودند» ادامه داد: قرن 19 را بايد قرن حمله به دين و قرن 20 ميلادي را قرن متالهها قرار دهيم و در قرن 20 است كه انديشيدن در مورد دين ايجاد شد.
وي اظهار كرد: دعواي مسيحيت با علم جديد در ابتدا با دعواي آن با علوم طبيعي شروع شد نه با علوم انساني.
اين استاد دانشگاه اظهار كرد: واژه علم براي علم ديني واژهاي درست است، ولي اگر آنچه كه ما از ابتدا با آن مواجه بوديم را با عنوان دانش تجربه ميكرديم، شايد در اين زمينه خلط مبحث واقع نميشد.
وي معتقد است: فقط يك نظام فلسفي مستحكم در عالم ميتواند پاسخگوي دانش جديد باشد و ما در اين زمينه نيازمند تحقيق تجربي هستيم. دنياي مدرن بسيار دنياي دهشتناك و خرابآبادي است، زيرا دنياي اتميزه شدن افراد و از بين رفتن هرگونه همبستگي است و چنين دنيايي نيازمند نقد است و ما بايد در اين عرصه بدانيم كه حقيقت عصر جديد دچار مشكل است.
وي در بخش ديگري از سخنان خود نيز با اشاره به فلسفه و مباحث پيرامون آن گفت: همانقدر فلسفه براي يونان است كه براي ما نيز هست و ما بايد بدانيم در حيطه انديشه بيگانه و خودي اهميتي ندارند.
اباذري با بيان اينكه «ما بايد براي خود مشخص كنيم كه آيا با درگيري همه جهان ما به نقطه مطلوب خود خواهيم رسيد يا اينكه با بسطنشيني در يك نقطه به آن خواهيم رسيد» ادامه داد: اينكه ما همديگر را به الحاد متهم كنيم كار به جايي نميبرد.
انتهاي پيام