حادثه جشن «خاله شادونه» از زبان مادر یک دختر بچه نجات یافته

حوادث - روزنامه ایران نوشت:

«کودکانی که در مراسم جشن خاله شادونه خرمدره آسیب دیده‌اند هنوز نتوانسته‌اند لحظه‌‌‌های تلخ و وحشت را فراموش کنند. جشن خاله شادونه که رؤیای آنها شده بود حالا برایشان کابوس شده است. روی تخت خوابیده است و مدام اطرافش را نگاه می‌کند. سعی می‌کند صحنه‌‌های آن روز را به خاطر نیاورد. وقتی در مورد جشن می‌پرسم فقط گریه می‌کند. عسل محمدلو یکی از این حادثه دیدگان است. وی که به همراه مادرش در مراسم شرکت کرده بود دچار آسیب شده اما مادر وی که خودش در این حادثه جراحت بیشتری برداشته است محافظ کودکش می‌شود تا وی را نجات دهد و همین بود که عسل از مرگ حتمی نجات یافت.»

به گزارش ايسنا روزنامه ایران درگفت‌وگو با سکینه محمدپور مادر عسل که خودش در بیمارستان بستری است نوشت: از دو هفته پیش اطلاع‌رسانی شده بود که خانواده‌‌ها می‌توانند بلیت‌‌ها را از فرهنگسراها، کتابخانه‌‌ها و مراکز فرهنگی شهر تهیه کنند و من هم چون عسل، «خاله شادونه» را خیلی دوست دارد تصمیم گرفتم دختر 6 ساله‌ام را برای دیدن برنامه ببرم. یک ساعت پیش از شروع برنامه به آنجا رسیدیم و با جمعیت زیادی روبه‌رو شدیم که برای دیدن برنامه آمده بودند. حتی در جلوی در ورودی بلیت می‌فروختند و هیچ کنترلی برای ورود افراد هم وجود نداشت.

سالن، 3 هزار تن گنجایش داشت که بیش از 7 هزار تن در آنجا جمع شده بودند. مادر‌ها را از بچه‌‌ها جدا کردند و من با وجود آن‌که نگران بودم تا لحظه آخر عسل را از خودم جدا نکردم اما در پایان تسلیم اصرار‌های وی شدم و دخترم به طبقه پائین رفت و من از بالا نظاره‌گر برنامه بودم.

این زن در ادامه گفت: جشن که تمام شد قرار شد برای دیدن بچه‌‌ها به طبقه پائین برویم تا بچه‌‌ها را تحویل بگیریم. مادر‌ها از سمت بالای سالن و بچه‌‌ها از پائین به سمت هم می‌آمدند. ترجیح دادم سریعتر پائین بروم عسل را که دیدم وی را بغل کردم که ناگهان جمعیت به سمت ما هجوم آورد که از پله افتادیم. جمعیت زیادی روی ما افتاد. احساس می‌کردم نفسم بند آمده است، نزدیک 10 دقیقه چشم‌هایم را بستم، فقط عسل را محکم گرفته بودم و با چشم خودم دیدم که دخترم چشم‌هایش را بست و به سختی نفس می‌کشید. بالاخره پس از چند دقیقه‌ای جمعیت زیادی که افتاده بودند بلند شدند. صحنه‌‌های بدی را در آنجا دیدم حتی چهره بچه‌‌هایی که زیر دست و پا خفه شده بودند بشدت وحشتناک شده بود. من و عسل را خیلی زود به بیمارستان منتقل کردند آن روز در بیمارستان حتی تخت خالی پیدا نمی‌شد. چون حالمان خوب نبود به زنجان منتقل شدیم دخترم تا دیروز - جمعه - توی کما بود و علائم حیاتی نداشت و ساعت 6 صبح جمعه بود که به صورت معجزه‌آسایی چشم‌هایش را باز کرد.

این مادر 27 ساله در ادامه گفت: من از ناحیه کمر آسیب دیده‌ام و پایم هم شکسته است اما از این که خداوند دخترم را به من برگرداند خدا را شکر می‌کنم و در عین حال برای خانواده‌‌هایی که بچه‌هاشان را از دست داده‌اند از خدا طلب صبر می‌کنم زیرا شرایط بسیار سختی است و امیدوارم مقامات قضایی شهر به وضع این پرونده در اسرع وقت رسیدگی کنند.

پرونـــده در حال رسیدگی

نوری‌پور فرماندار خرمدره نیز گفت: قرار بود برنامه ساعت 5 روز 21 اردیبهشت ماه شروع و ساعت 7 شب به پایان برسد. روند کار به این صورت است که درخواست داده می‌شود و پس از تأیید اداره ارشاد و هماهنگی با ما برنامه اجرا می‌شود. درخواست این برنامه توسط فردی به نام آقای تدین مدیر شرکت صدای آریایی وطن به ارشاد داده شده و مجوز آن را گرفته بود و کار‌ها در حال پیگیری بود. دو روز مانده به شروع برنامه وقتی سر کار می‌آمدم بنرهای برنامه را دیدم که تا آن زمان با فرمانداری هماهنگی نشده بود. بلافاصله از مسئولان مربوطه خواستم مسئول برگزاری برنامه را به فرمانداری دعوت کنند. در مرحله اول وی نماینده خود را فرستاد اما خواستیم که خود مدیر حاضر شود و سرانجام وی در فرمانداری حاضر شد. از تدین خواستیم در مورد برنامه توضیح دهد. وی گفت 350 بلیت تا به حال فروخته شده است یعنی 10 ظرفیت 3000 نفری سالن در صورتی که پیش‌بینی‌‌ها بیشتر از این تعداد را نشان می‌داد. این در حالی است که بیش از 4 هزار بلیت فروخته شده بود

این مقام مسئول در ادامه گفت: مادران نشسته در سکو‌ها و بچه‌‌ها در درون زمین‌ بازی جای گرفته بودند. حالا تصور کنید 2 هزار مادر که روی سکو‌ها بودند برای رسیدن به 2 هزار بچه باید از یک در باریک عبور می‌کردند و این مسئله باعث فاجعه در خرمدره شد.

نوری پور افزود: مدیر برنامه موظف بود با نیرو‌های امدادی قرارداد ببندد که در محل حضور داشته باشد اما آنها این اصل را نیز رعایت نکرده بودند. اما بلافاصله بعد از وقوع حادثه سریعاً همه گروه‌‌های امدادی به محل اعزام شدند تا به وضع این حادثه رسیدگی کنند مجروحان سریع به مراکز درمانی فرستاده شدند اما متأسفانه سه کودک در این حادثه جان باختند. فرمانداری خرمدره، به صورت ویژه رسیدگی به این مسئله را در دستور کار خود دارد و همه نیرو‌ها تا رسیدن به نتیجه در تکاپو هستند تا مقصران اصلی این ماجرا مشخص شود. بنابه این گزارش پس از این فاجعه سکوت فضای خرمدره را فرار گرفته و غم به چهره‌‌ها نشسته است.

روز گذشته نيز روزنامه ايران نوشت: برنامه خاله شادونه برای کودکان خرمدره پایان دلخراشی داشت و مرگ 3 کودک را زیر دست و پا رقم زد. وقتی خاله شادونه در پایان برنامه از بچه‌‌‌ها خواست نزد مادرانشان بروند هیچ کس تصور نمی‌کرد فاجعه‌ای آفریده شود.

عصر پنج‌شنبه 21 اردیبهشت ماه سال جاری هر کسی می‌شنید در برنامه خاله شادونه حادثه‌ای فاجعه‌آمیز رخ داده است، شوکه می‌شد و باور نمی‌کرد. 3 کودک کشته شدند و 7 کودک در بیمارستان‌‌‌های مختلف تحت درمان قرار گرفتند.

شادی رنگ باخته

بلیت‌‌‌ها از یک هفته پیش به فروش رسیده بود. بچه‌‌‌ها ثانیه​شماری می‌کردند تا روز اجرای برنامه برسد. پلاکارد‌‌‌های توزیع شده در شهر، هیجان بچه‌‌‌ها را بیشتر می‌کرد. عسل تا صبح رویای خاله شادونه را می‌دید و صبح‌‌‌ها از مادر می‌پرسید چند شب دیگر باید بخوابد تا در برنامه خاله شادونه حاضر شود. برای همبازی‌هایش گفته بود که قرار است در برنامه خاله شادونه شرکت کند و بلیت را هم در دست دارد.

روز پنج‌شنبه زودتر از همیشه از خواب بیدار شد. دل توی دلش نبود تا خاله‌ شادونه را از نزدیک ببیند. از ظهر لباس‌هایش را پوشید و آماده شده بود تا ساعت 3 بعد از ظهر به همراه مادر به سالن برود. طاقت و قرار نداشت، مادر وقتی بی‌صبری وی را دید، زودتر حاضر شد و تصمیم گرفت برای آن‌که عسل کوچولو بیش از این انتظار نکشد وی را به سالن برگزاری مراسم ببرد. مسیر زیادی نبود و نیم ساعته به سالن رسیدند اما با جمعیت زیادی پشت در سالن روبه‌رو شدند. قرار بود بچه‌‌‌ها از مادرانشان جدا شوند و همگی کنار هم بنشینند. عسل، هم دستان مادرش را ر‌‌ها کرد و بین بچه‌‌‌ها نشست. برنامه شروع شد. برایش مانند رویا بود و وقتی خاله شادونه را برابرش و نزدیک خود دید آنقدر ذوق کرده بود که مانند بقیه بچه‌‌‌ها نمی‌توانست روی زمین بنشیند و سعی می‌کرد سر پا خاله شادونه را تماشا کند.

سروصدای زیاد بود اما بچه‌‌ها همه می​خندیدند و مادران از شنیدن شادی بچه‌هایشان به وجد آمده بودند. برنامه یک ساعت طول کشید و انتهای برنامه بود که خاله شادونه با صدای بلند گفت: حالا بچه‌‌ها پیش مامان‌هاشون برند. همین که خاله شادونه از روی سن بیرون رفت غوغایی فاجعه‌آور به پا شد. هرکدام از بچه‌‌ها باید مادرشان را از میان جمعیت مادران پیدا می‌کردند. در اصلی سالن هم بسته شده بود و جمعیت باید از در‌های فرعی کوچکی که در اطراف سالن قرار داشت خارج می‌شدند. عسل کوچولو و دیگر بچه‌‌ها نمی‌توانستند مادرشان را در میان این زنان پیدا کنند و همگی بی‌اختیار در هجوم جمعیت به سمت در‌های خروجی کشیده می‌شدند و مدام مادرشان را صدا می‌کردند اما انگار هیچ‌کس صدایشان را نمی‌شنید. عسل پایش لغزید و به زمین افتاد. هجوم جمعیت و عبور آنها از روی جسم کوچک عسل، وی را بی‌هوش کرده بود. این کودک 4 ساله پس از خروج جمعیت به بیمارستان منتقل شد و نمی‌دانست رویای تماشای برنامه خاله شادونه برای همیشه در ذهنش به کابوس تبدیل می‌شود. عسل کوچولو نجات پیدا کرد اما 3 کودک در سرنوشت مشابهی تسلیم مرگ شدند.

بنا به تحقیقات خبرنگاران شوک از هفته گذشته بلیت‌‌های برنامه خاله شادونه در مهد‌های کودک و مدارس به فروش رسیده و با اعلام همگانی به مردم اطلاع داده شد که مراسم ویژه مادران و کودکان است. قرار بود این مراسم در سالن ورزشی خرمدره برگزار شود که گفته می‌شود گنجایش سه‌هزار نفری دارد. بیش از سه هزار بلیت به فروش رسیده بود اما هنوز تقاضا برای فروش بلیت ادامه داشت و مسئولان برگزاری تصمیم گرفتند بلیت بیشتری به فروش برسانند. آنها برگه‌‌های سفیدرنگ را به قسمت‌‌های کوچک‌تری تقسیم کرده و با مهر برنامه آنها را به عنوان بلیت به فروش می‌رساندند. بیش از 7 هزار بلیت به فروش رسیده بود. در حالی که گنجایش سالن فقط سه هزار تن بود. وقتی در‌ها بسته شد نفس کشیدن هم سخت شده بود با وجود این که ازدحام جمعیت بیشتر از دو برابر ظرفیت سالن بود اما برنامه با وجود بی‌نظمی‌‌های زیادی شروع شد. خبرنگاران شوک در بررسی‌‌های میدانی پی بردند که در پایان برنامه چون گروه نمایش قرار بود از در بزرگ سالن خارج شوند، پس از خروج آنها در بزرگ بسته شد و جمعیت زیادی که داخل سالن بودند به سمت در‌های کوچک دو طرف سالن هجوم بردند. جالب اینکه داربست​هایی که در دو طرف سالن برپا شده بود، فشرده شدن جمعیت را بیشتر می‌کرد.

یک فاجعه

در زمان خروج جمعیت از سالن هیاهویی برپا بود تا این که فاجعه رقم خورد. به دلیل ازدحام زیاد جمعیت سه کودک زیر 7 سال زیر دست و پا خفه شدند و 7 کودک نیز مجروح و به بیمارستان آیت‌الله موسوی زنجان و بیمارستان ابهر و خرمدره منتقل شدند.

بازداشت چند مسئول

رئیس مرکز اطلاع‌رسانی پلیس زنجان گفت: مسئولان اجرایی برای برگزاری این مراسم مجوز داشتند و برنامه مختص زنان بود. در طول اجرای برنامه اتفاقی نیفتاد، اما از آنجا که بچه‌‌ها از مادرشان جدا شده بودند در پایان برنامه خاله شادونه اعلام کرد که بچه‌‌‌ها پیش مادرانشان بروند و پس از خروج گروه نمایش در‌های محل نیز بسته شد که این مسئله باعث ایجاد شلوغی بیش از اندازه در سالن شده و چند کودک زیر دست و پا گیر می‌کنند. در حال حاضر مسئول برنامه، مدیر برنامه، خاله شادونه و مسئول سالن از سوی پلیس دستگیر شده‌اند و خانواده قربانیان نیز از آنان شکایت کرده‌اند و تا پیگیری پرونده آنها مهمان پلیس هستند و با دستور قضایی سالن ورزشی خرمدره نیز تا اطلاع ثانوی پلمب شده است.

مرگ 2 دختر و یک پسر

پس از این حادثه بررسی‌‌های قضایی و پلیسی نشان داد که کشته شدگان نگار صالحی 7 ساله از هیدج، مهدی مولایی 3 ساله از ابهر و بهاره شادمهر 6 ساله از خرمدره، هستند و فاطمه محمدی 4 ساله، سیدعلی موسوی 7 ساله، نیلوفر قهرمانی 10 ساله و عسل محمدلو 6 ساله از خرمدره نیز در این حادثه بشدت زخمی شده و در بیمارستان‌‌های مختلف تحت درمان گرفته شده‌اند.

گفت‌وگو با عموی مهدی

عموی مهدی کوچولو که از مرگ نابهنگام برادرزاده خود هنوز شوک زده است گفت: پنجشنبه عصر مهدی که 3 ساله بود به همراه مادرش برای دیدن نمایش خاله شادونه به سالن 3 هزار نفری رفته بود که البته تنها 1700 صندلی دارد، اما برای این برنامه بیش از 4 هزار بلیت به فروش رفته بود که مادران در دور سالن نشسته بودند و بچه‌‌ها وسط سالن بودند. در خروجی سه پله داشت که بسیار باریک بود و هنگام خروج بچه‌‌ها از این در، شماری از آنها روی زمین افتادند و به دلیل فشاری که از جمعیت روی آنها آمده بود دچار مصدومیت شدند و سه کودک نیز خفه شدند که مهدی یکی از آنها بود. مهدی تنها بچه خانواده بود و وضع روحی خانواده بسیار خراب است و انتظار داریم مسئولان شهری پاسخگوی مصیبت این خانواده‌‌ها باشند.

مرگ تلخ نگار کوچولو

دایی نگار کوچولو نیز که از این ماجرا بسیار متأثر است، گفت: نگار ساعت 2 بعد از ظهر به همراه مادر و خواهر 3 ماهه‌اش از خانه خارج شد. اما پس از پایان برنامه وقتی بچه‌‌ها به سمت مادران خود حرکت می‌کردند شماری از مادران به خاطر ازدحام جمعیت به طبقه پائین افتاده و بچه‌‌ها زیر دست و پای آنها له شده بودند. این مرد با اعلام این که وضع روحی پدر و مادر نگار بسیار ناراحت‌کننده است، گفت: مادر نگار می‌گوید در لحظه آخر نگار را دیده که برای وی دست تکان داده است، اما در یک لحظه از جلوی چشمش ناپدید شده و پس از چند دقیقه جنازه وی را روی دست یکی از زنان دیده است.

مسئولان پاسخگو نیستند

در پیگیری‌‌های خبرنگار شوک با مسئولان امدادی شهر هیچ کدام از مسئولان پاسخگو نبودند. تلفن همراه فرماندار از دسترس خارج بود و مسئولان هلال‌احمر اعلام کردند روز حادثه مأموریت به آنان اعلام شده و در میان راه بودند که مأموریت لغو شده است. اورژانس نیز هیچ پاسخی نداد و گفت که ما اعزام نشده‌ایم. بیمارستان‌‌هایی که مصدومان به آنها اعزام شده بودند نیز پاسخگوی خبرنگاران نبودند و جالب‌تر این که چون این مراسم برای مادران و کودکان اجرا می‌شد هیچ فیلمی از این مراسم در دست نیست.

انتهاي پيام

  • یکشنبه/ ۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۱ / ۱۲:۲۰
  • دسته‌بندی: رسانه دیگر
  • کد خبر: 91022414084
  • خبرنگار : 90003