در ابتداي پنجمين جلسه رسيدگي به پرونده فساد بزرگ بانكي، نماينده دادستان تهران به قرائت كيفرخواست صادره عليه «الف.ش» معاون تامين منابع و سرمايهگذاري شركت اميرمنصور آريا پرداخت.
به گزارش خبرنگار حقوقي خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، نماينده دادستان تهران كيفرخواست صادر را در صحن دادگاه قرائت كرد كه متن كامل آن به اين شرح است: «آقاي «الف.ش» بازداشت به لحاظ قرار بازداشت موقت از 16 شهريور 90 معاون تأمين منابع و سرمايهگذاري شرکت توسعه سرمايهگذاري اميرمنصور آريا، متهم است به:
1ـ افساد في الارض از طريق شرکت در اخلال در نظام اقتصادي کشور و مشارکت در ادارهی يک شبکهی سازمانيافته براي ارتکاب جرايم کلان ارتشاء، اختلاس و کلاهبرداري از منابع بانکي و شرکت در تحصيل مال از طريق نامشروع به مبلغ 000 / 000/ 400 /554 / 28 ریال، با علم به مؤثر بودن اقدامات در تقابل و اضرار به نظام و مردم.
2ـ شرکت در پولشويي عوايد حاصل از جرم موضوع تعداد یکصدو سی و شش فقره گشايش اعتبار اسنادي صادره از بانک صادرات شعبه گروه ملي اهواز و ايفاي نقش فعال در جابجايي و مصرف وجوه.
3ـ جعل و استفاده از اسناد مجعول و مهر شرکتهاي وابسته به گروه سرمايهگذاري اميرمنصور آريا، عليالخصوص اسناد گشايش اعتبار اسنادي شرکتهاي اليت منطقهی آزاد انزلي و اسناد بانکي شرکتهاي اليت منطقهی آزاد انزلي و فولاد فام اسپادانا.
با توجه به گزارش اوليه و تکميلي بازرسي و حسابرسي داخلي بانک صادرات، گزارش کميسيون اصل نود مجلس شوراي اسلامي و ديوان محاسبات کشور، گزارش ادارهی کل اطلاعات خوزستان و وزارت اطلاعات، گزارش بانک مرکزي، اسناد مطالبه شده پيوست پرونده، تحقيقات به عمل آمده و اظهارات ساير متهمان و مطلعان به شرح آتي که مؤيد شرکت آقاي «الف.ش» در کل فرايند بزه اخلال در نظام اقتصادي با توجه به سمت ايشان به عنوان تأمين منابع براي اين گروه ميباشد.
الف) هماهنگي با مديريت شرکتهاي مرتبط با گشايش اعتبار اسنادي جهت گشايش و تنزيل با توجه به اظهارات ساير متهمان و مطلعان به نحوي که آقاي «م.الف» اظهار داشته: آقاي «الف.ش» با يک سهم وثيقه عضو هيأت مديرهی شرکت سرمايهگذاري نيز است و وظيفهی ايشان تأمين منابع مالي و دادوستد پولي بين شرکتهاي گروه ميباشد.
اظهارات «س.ک»: «بنده خودم در سال 1390 به ايشان (م.الف) در مورد عدم مجوز اعتبارات چندين مرتبه متذکر شدم که در اين راستا با آقاي ر.، آقاي د. مدير اجرايي شرکت و آقاي ش. مدير مالي شرکت اميرمنصور آريا جلسه هم در اهواز و هم در تهران برگزار کرديم. در جلسهاي که با حضور آقاي د. يکي از مديران شرکت گروه ملي و آقاي ش. مدير مالي شرکت اميرمنصور آريا که حتي آقاي د. هم به اين موضوع (عدم ثبت گشايشها) ايراد گرفت.» (ص 378)؛
اظهارات «ک.ن»: «آقاي «الف.ش» را به عنوان مدير مالي شرکت ميشناختم و تمام LCهايي که براي شرکت باز ميشد، ايشان در جريان بودند از قبل و روزي که بايد پيش فاکتورها را از اهواز يا تهران ميفرستادند و همان روز به بانک ارسال ميشد ما را در جريان ميگذاشتند که امضا کرده و به بانک تسليم نماييم».
اظهارات «ب.ب»: «آقاي «الف.ش» رابط مالي با اسپادانا بوده است که معاونت تأمين سرمايه شرکت اميرمنصور آرياست.»؛
اظهارات «ي.م»: «روابط اميرمنصور با فولاد اسپادانا نيز توسط آقايان «الف.ش» و «ب» انجام ميشد و امور بانکي نيز توسط مجموعهی فوق انجام ميشد.»
اظهارات الف.ش: «شرکت فولاد فام اسپادانا براساس ارزش دفتري خريداري گرديد که از محل مبالغي که نزد آن شرکت بود اقدام به تحصيل آن شد ولي سهام آن به نام شرکت اميرمنصور آريا نشد و به صورت يک شرکت مستقل به نام سه نفر از دوستان آقاي «ب.ب» گرديد... شرکت اليت انزلي توسط سه نفر از پرسنلي که در شرکت مشغول به کار بودند به نام آقاي م.، ن. و د. تأسيس گرديد».
اظهارت «م.ز»: «شرکتهايي مثل خدمات عمومي فولاد ايران، ميلاد حديد پارسيان که شرکتهايي بودند که براي ما پيش فاکتور ارسال ميکردند که قبل از تماس من با آنها آقاي الف.ش. يا آقاي خ. با آنها هماهنگ ميکردند که مثلاً پيش فاکتور ارسال ميکردند که (قبل از تنزيل) فاکتوري با مبلغ مشخص براي ما آماده کنند بعد از اين هماهنگيها به من ميگفتند که پيگيري کنم که مبالغ پيش فاکتور همانند رقم مشخص شده و هماهنگ شده باشد. در بعضي از مواقع مثل ميلاد حديد پارسيان، آقايان «ش» پيش فاکتور مورد نياز را به بنده ميداد و من هم آن را براي ميلاد حديد پارسيان ارسال ميکردم تا دقيقاً مطابق آن چيزي که نظر آقايان ميباشد پيش فاکتور صادر شود».
اظهارات ک.ن: «کليهی کارهاي بانکي و مالي دست آقاي الف.ش. بود».
اظهارات م.ک: «طبق صحبت الف.ش. که با اينجانب داشت و اينجانب چندين بار از ايشان توضيح خواستم که کالا در چه مرحلهاي ميباشد و ايشان گفت کالاي شمش به نام خط و ابنيه وارد شده است و چون شرکت خط و ابنيه يا تراورس با گروه ملي زيرمجموعه اميرمنصور آريا ميباشد امکان معامله به صورت مستقيم وجود ندارد و بايستي يک شرکت واسطه باشد».
اظهارات م.ز: «آقاي الف.ش. فقط به من دستور ميداد و ميگفت که با آن شرکتها کليهی هماهنگيها را انجام دهم و کليه اسناد را براي بانکها ارسال کنم من هم انجام ميدادم. در واقع چون مصوبههاي ديسکانت از طريق خود آقاي «خ» پيگيري ميشد و دريافت ميشد بنابراين به من ميگفتند که من بايد پيگير اين تنزيلها باشم».
در مورد شرکتهايي مثل ميلاد حديد پارسيان چون تا به حال گشايش انجام نداده بودند آقاي الف.ش گفتند که نمونهاي از پيش فاکتورها را برايشان ارسال کنيم تا طبق همان نمونهها براي ما پيش فاکتور صادر کنند... در مورد شرکت اليت هم خود آقاي «الف.ش» پيش فاکتور و نامهها را از آن شرکت دريافت ميکردند و به من ميدادند تا من براي بانک صادرات ارسال کنم...».
اظهارات آقاي «م.ع» به عنوان مديرعامل شرکت ميلاد حديد پارسيان: «علت همکاري شرکت ميلاد حديد پارسيان با شرکت اميرمنصور آريا تأييدات دروغين آقاي الف.ش. و اغفال رييس هيأت مديره شرکت ميلاد حديدتوسط ايشان و نهايتاً اطاعت امر توسط بنده از آقاي ک. بوده است... اسناد صادره از ناحيه شرکت شامل پيش فاکتور و فروش، سياههی قرارداد و تقاضاي تنزيل بوده است که همگي به طراحي آقاي «الف.ش» تهيه و تنظيم گرديد و صحت ارسال بار خريداري شده از شرکت ثمين کالاي ايده به تأييد شرکت گروه ملي به تأييد آقاي «الف.ش» رسيد؛ چرا که در عرف بازار معمولاً کالايي مثل کالاي فاکتورهاي صادره توسط شخصي واسطه ديده نميشود و فقط در مقصد خريدار اصلي کالا را تأييد ميکند، لذا با توجه به تأييدات دروغين آقاي «الف.ش» حساسيت بر وجود کالا در حال معامله از سوي شرکت ميلاد حديد داده نشد و مبلغ حاصل از تنزيل نيز به شماره حسابهاي صادره از ناحيه شخص آقاي ا.ش. واريز گرديد که فيش واريزي و چکهاي صادره گواه بر اين موضوع ميباشد».
ب) هماهنگي جهت افتتاح حساب بانکي براي شرکتهاي متقاضي تنزيل و تنظيم اسناد گشايشها و ارسال اسناد تنظيم شده با دلالت آقاي الف.ش، با توجه به اظهارات ساير متهمان بدين شرح که: خانم «م.ز» اظهار ميدارد: «در مورد اين که چه شخصي دستور پيگيري ميداد، در مورد همه شرکتها، آقاي الف.ش و گاهي هم آقاي «م.الف». (مثلاً در مورد بانک رفاه) دستور پيگيري ميدادند و ميگفتند که مثل شرکتهاي خودمان (اليت انزلي) پيگيري کنم و ميگفتند که اگر بانکها جويا شدند که چرا شما پيگيري ميکنيد بگوييد که آن شرکتها گفتهاند تا پول ديسکانت را نگيرند ،کالا را حمل نميکنند». در مورد شرکت اليت تمام اسناد و نامهها را خود آقاي الف.ش. به من ميدادند... من وظيفه داشتم که کار بانکها را پيگيري کنم و در آخر هر روز گزارش پيگيري خودم را به آقاي ا.ش. بدهم.» براي شرکت اليت به دستور آقاي الف.ش. قرار شد که در سه بانک سامان، تات و سرمايه حساب باز کنيم چون ميگفتند که قرار است در اين بانکها تسهيلات بگيرند و يا کار ديسکانت انجام دهند...»؛
اظهارات «ع.ح»: «نحوهی افتتاح حساب شرکتهاي فروشنده که اگر همگروه باشند مثل آهن و فولاد لوشان کليه امور حسابها به معاونت تأمين منابع به مديريت آقاي «الف.ش» انجام ميپذيرد».
اظهارات س.خ: «بعضي اوقات آقاي الف.ش. با من تماس ميگرفت و از اين که در آن روز مبلغي واريز ميشود يا ديسکانت داريم يا نداريم و در مواردي از اين قبيل صحبت ميکردند».
اظهارات متهم الف.ش: «کليه دستورات مربوط به خدمات انجام شده براي شرکت اليت انزلي و فولاد فام اسپادانا توسط شخص آقاي خ. صادر ميگرديد و خود آقاي م.ا. با هماهنگي که با آقاي ح.س. و ع.د. داشتند، دستور ميدادند در چه شعباتي حساب باز گردد. من فقط منتقل کننده دستورات بودم و در زمانهايي که من هم نبودم شخص آقاي خ. دستور ميدادند براي گشايش حسابها و کليه گزارشات به شخص ايشان پس از انجام کارها داده ميشد و شخص ايشان در جريان کليه امور دستور داده بود تا هماهنگيهاي بعدي را انجام گیرد در ضمن خاطر نشان ميسازد کليه وجوه در شرکتهاي اميرمنصور آريا وارد شده و کليه تعهدات گروه اميرمنصور آريا را تسويه نموده است».
اظهارات الف.ن: «دسته چکهاي بانک ملي انزلي و صادرات منطقهی آزاد را به صورت سفيد امضا جهت گردش مالي با توجه به اين که پولي در اختيار ما نبود با امضاي آقاي م. و من در اختيار آقاي د. قرار گرفته تا به تهران ببرند... بعد از آن از آقاي م. پرسيدم گفت در اختيار آقاي ا.ش. قرار داده شد».
ج) جعل اسناد و استفاده از اسناد مجعول و مهر شرکتهاي مرتبط با گشايشهاي اعتبار اسنادي: با توجه به تحقيقات به عمل آمده و اظهارات ساير متهمين و مطلعين، بدين شرح که خانم .ز. اظهار ميدارد: «در مورد شرکت اليت و گاهي اوقات هم فولاد فام اسپادانا، اسنادشان را آقاي ا.ش. امضا شده، تحويل بنده ميداد و در مورد اين که آيا واقعاً خودشان امضا ميکرد يا نه، بنده بياطلاعم؛ چون اصلاً من در يک واحد جداگانه بودم... در مورد شرکتهاي اليت و فولاد فام اسپادانا، معمولاً تمام اسناد و سياههها و نامهها در يک بسته به صورت کامل از طريق آقاي ا.ش. تحويل اينجانب جهت پيگيري بعدي و يا ارسال به بانکها ميشد و بنده از چگونگي تهيه آنها اطلاعي ندارم... اين اسناد (شرکت اليت انزلي) شامل پيش فاکتور، نامه ضميمه، سياهههاي تجاري و نامه درخواست ديسکانت آن LC بود.... فرمت اين پيش فاکتورها و سياههها در سيستم خانم ف. که منشي واحد تأمين منابع بود وجود داشت و چون اعداد و ارقام را آقاي الف.ش. به من ميداد، من هم براي خانم ف. توضيح ميدادم و ايشان در جاهايي که بايد اعداد تغيير ميکرد جايگزين ميکرد و بعد هم بعد از پرينت گرفتن آنها را نزد آقاي الف.ش. ميبرد تا امضا شود».
اظهارات خانم آ.ف. به عنوان منشي آقاي الف.ش: «در سال 1389 به قسمت سرمايهگذاري تأمين منابع انتقال داده شدم. مدير آن قسمت آقاي الف.ش. شد، نامههاي بانکها که در مورد افتتاح حساب و درخواست وام بود را تايپ ميکردم. نامهها را آقاي ب. امضا ميکرد. اگر هم نبود خانم ح. امضا ميکرد. تا آنجا که من اطلاع دارم فقط شرکتهاي فولاد فام، اليت و گروه ملي را آقاي ا.ش. امضا ميکرد. آقاي ب. هم شرکتهاي آهن و فولاد، شفاف، نمونه منصور را که بيشتر افتتاح حساب و درخواست تسهيلات بود را امضا ميکرد. در مورد شرکت فولاد فام، اليت و گروه ملي هر کدام از اين دو، ا.ش.و ب. بودند امضا ميکرد... شرکت «آهن و فولاد لوشان» را آقاي ب. به جاي م. و س. امضا ميکرد. نمونه منصور را جاي م. و س.، «شفاف شيمي» امضاي خودش و ب. (نامههاي افتتاح حساب و درخواست وام) آقاي الف.ش. «اليت» را جاي د. و ن.، در «فولاد فام» به جاي ن.، ر. و ا.، در «گروه ملي» به جاي م. و م.ا.، اسناد درخواست وام و گشايش اعتبار اسنادي امضاء ميکرد.»؛ آ.ف.پس از رويت اسناد پيش فاکتور و سياهه مربوط به شرکت اليت انزلي در پرونده میگوید: «نامهی شمارهی 110ـ90 و پيش فاکتور شمارهی 2 و 3 به امضا آقاي ا.ش. است. بقيه را نميدانم چه کسي امضا کرده است، نامهها مربوط به شرکت اليت ميباشد.»، اليت در دفتر ما تهيه ميشد به دستور آقاي الف.ش، به خانم ز. ميگفتن و من تايپ ميکردم، به امضاي آقاي الف.ش.، بعد به بانکها ميفرستاديم».
اظهارات الف.ن: «حدود يک ماه پيش تعدادي دسته چک براي آقاي م. از تهران رسيد که هيچ گونه اطلاعي از افتتاح حساب و ساير موارد اين چکها نداشتهام و از برداشت و واريز اطلاعي ندارم و اينجانب کارمند شرکت ميثاق (عضو فعلي شرکت اليت انزلي) بوده و از شرکت تدبير حقوق دريافتي خود را واريز ميکرد.
اظهارات خانم ج.الف: «اينجانب شاهد امضای چکهاي آهن و فولاد لوشان توسط آقاي ب.ب. و چکهاي شرکت اليت انزلي توسط آقاي ا.ش. ميباشم که اين چکها صادر و فيشهاي واريزي به شرکت اميرمنصور آريا موجود ميباشد و تمام اين عمليات با دستور آقاي الف.ش. انجام ميشده است... در واحد خزانهداري فقط، صدور چک واريزي طبق دستور آقاي م.ا. و آقاي ا.ش. انجام ميشد آقاي ا.ش.، در بعضي مواقع دسته چکهاي کيش را امضا ميکردند... شرکت اليت انزلي دو حساب جاري در انزلي داشت که دسته چکها را آقاي ا.م. از بانک تحويل ميگرفتند و امضا شده به صورت دو امضا آقاي ا.م. و آقاي ب.د. به تهران فرستاده ميشد براي حسابهاي ملي، سپه و سامان کيش، آقاي ا.ش. تمام دسته چکها را امضا نميکردند هرگاه پول بايد طبق دستور آقاي م.ا. جا به جا ميشد همان يک برگ چک توسط آقاي ا.ش. امضا ميشد».
اظهارات ح.س: «به خاطر دارم که دو بار به صورت خيلي غيرمنتظرهاي از بانک به من زنگ زدند و راجع به واريز مبلغي سؤال کردند. من چون هيچ اطلاعي از موضوع نداشتم با آقاي ا.ش. تماس گرفتم و به ايشان گفتم چرا از بانک به من زنگ زدهاند و ايشان گفت حتماً تلفن شما آنجا بوده است و من گفتم بانکها راجع به مبلغي صحبت کردند آيا شما در جريان هستي، و ايشان گفت آره در جريان هستم مانعي نداره خودمون نامه نوشتيم که انجام بدن و من گفتم پس با من کاري نداريد ايشان گفت نه من خودم به بانک زنگ ميزنم و درستش ميکنم».
اقرار الف.ش، به جعل امضا: «صرفاً امضای آقاي م.ا. را به صورت تک امضا براي انتقال وجوه از حساب شخصي ايشان با هماهنگي آقاي م.ا.، برگ واريز به حساب به سرمايهگذاري اميرمنصور آريا در پارهاي موارد زدهام و در پارهاي موارد چکهاي گردش اليت انزلي را، ولي به اعتبارات ارتباطي نداشت».
اظهارات ج.ا: «آقاي ا.ش.تعدادي چک اليت انزلي را امضا کردهاند و به اينجانب تحويل دادهاند».
د) انتقال عوايد و وجوه ناشي از تنزيل گشايشهاي اعتبار اسنادي با دلالت آقاي ا.ش. به گروه سرمايهگذاري اميرمنصور آريا، با توجه به تحقيقات به عمل آمده، گزارش کارشناسي و گزارش بانک مرکزي و اظهارات ساير متهمين، بدين شرح که خانم ج.ا.اظهار ميدارد: «آقاي ا.ش. در شرکت خدمات عمومي با آقاي الف. مدير مالي آن شرکت و در مورد ميلاد حديد با آقاي م. ک. تماس ميگرفتند که خودشان چک صادر و واريز ميکردند و يا چک صادر شده را به واحد خزانهداري آريا تحويل ميدادند». طبق دستور آقاي الف.ش. بايد تمام وجه وروديهاي شرکت اليت، فولاد فام يا چکهاي خدمات عمومي فولاد به حساب شرکت آرياپندار پارسيان که متعلق به آقاي ا.ش. بود و از خانوادهی ايشان آقاي ش. مديريت آن را به عهده داشت، واريز ميشد. بعد آقاي ق.س. پس از کسر حدود سيصد تا چهارصد ميليون تومان بقيه را طي چک به حساب آريا (اميرمنصور آريا) منتقل ميکرد».
اقرار ا.ش. به انتقال وجوه ناشي از تنزيل گشايشهاي اعتبار اسنادي: «شرکت آرياپندار پارسيان در سال 1383 تأسيس گرديده است و من (ا.ش.) و هفت نفر از دوستان در ايران خودرو براي انجام عمليات سرمايهگذاري و خريد سهام آن را تأسيس کرديم... آقاي م.ا. نظرش اين بود که به نام گروه (شرکت آرياپندار پارسيان) نگردد و اعضای هيأت مديره و سهامداران آن از شرکتهاي گروه (اميرمنصور آريا) نباشند که چون من تصور ميکردم مشکلي به وجود نخواهد آمد، آقاي ش. که خواهرزاده خودم هست را به عنوان يک سهامدار و نفرات دوم و سوم که باجناق آقاي ش. و خواهرزادهی آقاي س. مديرمالي اميرمنصور آريا ميباشد را معرفي کرديم و سهام به نام آنان منتقل شد و از آنجايي که اين شرکت به محل کار احتياج داشت هزينهی اجارهی اين شرکت (آرياپندار) توسط آقاي ب.ب. طي يک چک، که فکر کنم، سی ميليون تومان ميباشد پرداخت شد. در همين مدت که آقاي م.ا.در حال ديسکانت اعتبارات اخذ شده از اهواز بود و چون نميخواست مبالغ مستقيماً به حسابهاي گروه اميرمنصور آريا منتقل گردد، در يک مقطع که فکر ميکنم بيشتر تا پايان سال 1389 بوده، از شرکت آرياپندار استفاده گرديده و کليه مبالغ به حساب اين شرکت منتقل سپس عيناً مبالغ به گروه سرمايهگذاري اميرمنصور آريا منتقل شده است و هزينهی کارکنان آرياپندار از محل همين مراودات با شرکتهاي اميرمنصور آريا تأمين گرديده...»؛
گزارش کارشناس حکايت از واريز وجوه ناشي از تنزيل به مبلغ 000/ 000/000 / 842/ 1 ريال به حساب شرکت آريا پندار پارسيان دارد و در همان گزارش واريز، دو فقره از وجوه ناشي از تنزيل به ميزان 100/ 225/ 477/ 946 و 000 /000 / 000/ 10 ريال به حساب شخصي آقاي الف.ش دارد، همچنان که در گزارش بانک مرکزي نيز اعلام گرديده که نتايج رديابي وجوه حاصل از تنزيل نه فقره از اعتبارات اسنادي داخلي ريالي که متقاضي آنها شرکت گروه ملي صنعتي فولاد ايران و متقاضي تنزيل آن، شرکتهاي فولاد فام اسپادانا و خدمات عمومي فولاد ايران ميباشند، حکايت از اين دارد که پس از تنزيل بلافاصله به حساب شرکت آريا پندار پارسيان منتقل و سپس به حساب گروه ملي صنعتي فولاد ايران اعاده گرديده است؛ لذا نقش فعال آقاي ا.ش. در کليه مراحل بزه اخلال در نظام اقتصادي از بدو کار تا ختم آن کاملاً مشهود است کما اين که مشاراليه عضو يا سهامدار شرکتهاي تدبير منصور، داماش گيلان و فولاد اکسين، بدون آورده جهت سرمايه اين شرکتها گرديده است و خود و همسرش نيز سهامدار بانک متوقف شدة آريا نيز گرديدهاند.
گزارش ادارهی کل اقتصادي وزارت اطلاعات به شمارهي 183/م/73015 مورخ 7/ 9/ 90 در خصوص اهم اظهارات متهم ا.ش.در نزد ضابطين قضايي حکایت از آن دارد که پس از کشف موضوع تلاش فراوانی در جهت حل موضوع نموده است بدین توضیح که: طبق اظهارات آقاي الف.ش. بعد از دستگيري آقاي م.ا. جلسهاي با آقاي ج. (مديرعامل اسبق بانک صادرات) به اتفاق آقايان ع. (مديرعامل داماش) و ک (مديرعامل شرکت ستاره درخشان درفک) در دفتر آقاي ج.شرکت نموده و در خصوص ميزان بدهي و تسهيلات اخذ شده و نسبت به ارائهی فيش واريزي به حساب صادرات نزد بانک ملي به آقاي ج. توضيح داده ميشود که آقاي ج. اظهار بياطلاعي از وجود چنين حسابي نموده و پس از اعلام آقاي م.رييس امور شعب بانک صادرات ايران مبني بر صحت حساب، چهرهی آقاي ج. به هم ريخته و به آقاي م. اعلام نمود حساب را بررسي و نتيجهی آن را به من اعلام کنيد. الف.ش. به صراحت اعتراف نموده عمليات خريد صورت نميپذيرفت، تا زماني که آقاي خ. هماهنگي لازم را با بانکهاي گشايشکنندهی اعتبار و بانک مقصد مينمود، به علت اين که به طور عمده طلب وجه نقد مينمودند. لذا آقاي خ. اول بانک را تعيين مينمود و سپس سياهه تجاري صادر ميگرديد.
این گزارش در خصوص نحوهی تسويهی گشايشهاي اعتباري توسط گروه ملي و مبالغ واريزي در اين خصوص و نقش بانکهاي کارگزار میافزاید آقاي ک.عيناً اقساط را به حساب بانک صادرات نزد بانک ملي واريز و فيش واريزي را به اهواز ارسال و بانک ديسکانت کنندهی اعتبار اقدام به برداشت وجه از حساب بانک صادرات نزد بانک ملي مينموده است.... حسب اظهارات آقاي ا.ش.در تير ماه سال 1390 و به موجب اعلام آقاي ر. (مديرعامل گروه ملي فولاد) و آقاي د. مدير مالي گروه ملي فولاد، رقم بدهي 17000 ميليارد اعلام گرديد، که با ورود آقاي ک. به جلسه، ايشان اعلام داشتند بهتر است رقم اعتبار اسنادي کم گردد، ولي من با آقاي م.ا. هماهنگ هستم و اظهار داشت در خصوص بدهي شرکتها توسط آقاي خ. تصميمگيري ميگردد و گروه ملي چنين بدهي را نميتواند پرداخت نمايد و با توجه به اين که آقاي خ. اعلام کرد حد اعتباري در بانک صادرات داريم طي چند مرحله گشايش اقدام به کاهش بدهي خواهيم نمود. درخصوص نحوهی تسويهی هفده هزار ميليارد توسط شرکت م.ا. از محل اعتبارات بانک سامان و صدور اوراق مشارکت و عرضه سهام در بورس، ميزان بدهيهاي شرکت را ميخواستند کاهش داده و آقاي ا.ش. شخصاً پيگير انجام مراحل قانوني و اوراق سهام و درج نام شرکت در بورس با همکاري شرکت تأمين سرمايه امين بوده است.
حسب گزارش ادارهی کل اقتصادی وزارت اطلاعات، آقاي ع.د. با آقاي ک. (سازمان خصوصيسازي) ارتباط داشته است. در سؤالي که مطرح شد از خريد ملک از آقاي ک. چه ميدانيد؟ پاسخ ارائه شده از سوي آقاي ا.ش. به اين مضمون است که هر ملکي که خريداري ميگرديد، وجه آن از حساب اميرمنصور آريا به حساب آقاي ب.ب.و آقاي م.ا. پرداخت ميشد و توسط آقاي ب. اقدام به خريد ملک صورت ميگرفت.
متهم ا.ش. اظهار داشته: آقاي ا. رييس شعبهی بانک پاسارگاد در قبال صدور مصوبهی مربوط به گروه ملي صنعتي فولاد ايران مبلغ پنجاه تا شصت ميليون تومان به ايشان پرداخت گرديد ضمناً فرزند دختر آقاي ا. رييس شعبهی بانک پاسارگاد در شرکت اميرمنصور آريا مشغول به کار میشود.
خانم ج.الف در بازجويي مورخ 1 /10/ 1390 در خصوص متهم ا.ش. اظهار داشته: «آقاي ا.ش. با سمت مدير مالي شرکت اميرمنصور آريا از مرداد 1388 شروع به فعاليت نمودند و از حدود خرداد 1389 به سمت معاونت تأمين منابع منصوب شدند. از همان زمان مدير مالي با آقاي م.ا. در زمينهی تسهيلات بانک ملت هجرت با آقاي ع.ج. معاونت تأمين منابع همکاري نزديک داشتند. آقاي ا.ش. به دليل تبحر بالايي که در زمينهی حسابداري و شرکتهاي سرمايهگذاري داشتند تمام امور را در دست گرفتند از کوچکترين پرداخت، تبديل به سند حسابداري، تهيه صورتهاي مالي، تهيه گزارشهاي حسابرسي، تهيه اظهارنامههاي مالياتي و بستن حسابهاي تمام شرکتهاي گروه را کنترل ميکردند و تعداد زيادي از مديران مالي و کارکنان مالي شرکتهاي گروه به صلاحديد ايشان اخراج و تعدادي ديگر استخدام شدند. آقاي ا.ش. وقتي به سمت معاونت تأمين منابع رسيد، معاون خودشان آقاي ق.س. را در سمت مدير مالي آريا منصوب نمود. در حدود مهر ماه 1389 برادر آقاي ا.ش. يعني آقاي ع.ش. نمايندهی شرکت اميرمنصور آريا در دوبي شدند و تمام خريدهاي بازرگاني خارجي توسط اين دو برادر با هماهنگي با آقاي ب.ب. مديرعامل شرکت تجارت گستران و دستور آقاي م.ا.انجام شده است. آقاي ا.ش. مشاور نزديک آقاي م.ا.بود و هر روز صبح در حدود دو ساعت و شبها بعد از رفتن ما به منزل تا حدود ساعت 11 شب با آقاي م.ا.جلسه برگزار ميکردند و روندهاي مالي و تأمين منابع شرکت را مورد بررسي قرار ميدادند. آقاي ا.ش.تعداد زيادي سفر به اهواز داشته که مدارک بليط سفرهاي ايشان در شرکت اميرمنصور آريا ثبت شده است. تمام مديران مالي گروه بايد با آقاي ا.ش.هماهنگ ميبودند و گزارش کارکرد خود را به ايشان اعلام ميکردند مثل آقاي ف.ا. در آهن و فولاد لوشانـ آقاي د. در گروه ملي اهواز و ديگران به همين منوال، واحد خريد خارجي و اعتبارات تجارت گستران روزانه با آقاي ا.ش. جلسات متعددي برگزار ميکرد. افتتاح حساب براي شرکتهاي گروه در بانکهاي اعلام شده توسط آقاي م.ا. زير نظر آقاي ا.ش.توسط خانم م.ز. انجام ميشد که از اواخر سال 1389 در حدود اسفند ماه تا پايان تير 1390 عمليات اعتبارات اسنادي گروه ملي نيز توسط خانم م. ز. با دستور آقاي ا.ش. پيگيري ميشد».
متهم ا.ش. در اخفاء ادله جرم نیز نقش داشته با این توضیح که در جلسات بازجويي مورخ 3 /9/ 1390 و 1/ 10/ 1390 در پاسخ به این سؤال که در خصوص خروج اسناد و مدارک مجموعه اميرمنصور آريا و تبانيهاي انجام شده در اين رابطه در قبل و بعد از دستگيري آقاي م.ا. چه اقداماتی انجام شده، پاسخ میدهد: «روز شنبه 15 /5/ 1390 بود من در دفترم بودم. آقاي م. ا.تلفنی گفت هر چقدر موجودي در حسابهاي بانکي هست همه را خارج و چک بانکي کنيد. ما هم همه حسابها را تا ميتوانستيم چک کشيدم. از جمله بانک سامان و ملي و ساير بانکها؛ که آقايان د.، ي.و ک. اقدام به گرفتن چک بانکي کردند و بعد از آوردن چکها تحويل خانم ا. در خزانه شد. بعد آقاي م.ا.آمد در اطاق من و ... چکها را گرفت، کنترل کرد که ببيند موجودي چقدر است. که تقريباً شصت ميليارد تومان شد. و مجدداً چکها به خزانه عودت گرديد و گفت اينها بماند تا من به شما بگويم. بعد ايشان به ما گفت آقاي ک.مدير شعبهی بانک صادرات اهواز دستگير شده و هيأت مديره گروه ملي هم حکم جلبشان را گرفتند. پرسيدم دليلش چيست، گفت براي گشايشهاي گروه ملي در بانک صادرات اهواز، من گفتم چه کار کنيم؟ گفت منتظر باشيد تا به شما اطلاع دهم .... البته آقاي م.ا. روز قبل به ترکيه رفته و از کشور خارج شده بود. روز بعد آقاي م.ا. به همراه آقاي ح.س. از شرکت خارج و به بانک سامان مرکزي و شخص ايشان به بانک ملي پيش آقاي خ. رفت و بعد از برگشتن اعلام نمود که مشکل تسهيلات بانک صادرات اهواز حل شده و قرار است با نه ماه تنفس نسبت به پرداخت تعهدات اقدام گردد. و دستور داد که بیست و چهار ميليارد به بانک سامان عودت گردد و در ضمن براي مدت نه ماه تنفس بهرهاي براساس 22 درصد براي بانک ملي و سامان محاسبه گردد. (براي بیست و هفت ميلياردي که دريافت کرده بودند و ده ميليارد آن تسويه شده بود و هفده ميليارد آن باقي مانده بود). و ما نسبت به عودت وجه به بانک سامان اقدام کرديم. و آقاي م.ا. با ديگران معاونين و مديران صحبت ميکرد که مشکل حل شده است».
متهم ا.ش. اظهار داشت:"من نيز از زماني که در معاونت سرمايهگذاري آمدم، در جريان اين عمليات صوري بودم، ولي ميگفتند که به اين کارها کاري نداشته باش و به امور خود برس و از آنجايي که گشايشها در اهواز انجام ميگرديد و تا پايان سال 1389 از طريق تجارت گستران صورت ميپذيرفت، در جريان کامل عمليات نبودم، ولي در سال 1390 بيشتر در جريان قرار گرفتم."
در خصوص سایر اتهامات آقای ا.ش. از قبیل وساطت یا مشارکت در پرداخت رشوه به برخی از کارمندان بانکها و... پرونده مفتوح میباشد.
انتهاي پيام