پاي حرفهاي عليرضا طبايي در سالگرد تولدش
عليرضا طبايي به مناسبت سالگرد تولد 67سالگياش از روند شاعري خود و فضاي ادبي شيراز و تهران گفت. اين شاعر پيشكسوت در گفتوگو با خبرنگار بخش ادب خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، دربارهي روند شاعر شدن خود گفت: من در سال 1323 در شيراز متولد شدم. كلاس چهارم ابتدايي كه بودم، تحت تأثير مسائل تاريخي و قهرمانان تاريخي شروع كردم به نوشتن مطالبي كه نميتوانم بگويم ارزش ادبي داشت؛ اما اين آغاز نوشتن من بود. تا اينكه به دبيرستان رفتم. در كلاس هشتم به طور جدي به شعر گفتن روي آوردم كه شايد عوالم جواني و احساسات جواني هم در اين موضوع بيتأثير نبود. حس كردم ميتوانم در اين قالب حرفهاي خودم را بزنم. در آن سالها ايدههايم را به صورت خام روي كاغذ ميبردم تا اينكه با چهرههايي در شيراز آشنا شدم و شعرم شكل گرفت. در همان دبيرستان در رشتهي ادبيات و روزنامهنگاري در ايران مقام اول را كسب كردم. او سپس دربارهي آشنايي خود با شاعران و نويسندگان شيراز گفت: من با كساني چون فريدون توللي، عبدالعلي دستغيب، پرويز خائفي، منصور اوجي، مهدي حميدي و صادق همايوني و سيدعلي مزارعي آشنا شدم. در تهران هم بعدتر با كساني چون فريدون مشيري، رهي معيري، منوچهر آتشي، نادر نادرپور، يدالله رؤيايي و... آشنا شدم. طبايي ادامه داد: سال آخر دبيرستان به تهران آمدم و تحصيلاتم را در تهران ادامه دادم. در اين سالها آثار من در مطبوعات چاپ ميشد. اولين شعرم را براي مجله «سپيد و سياه» فرستادم كه مسؤول صفحه شعر آن مرحوم ابوالقاسم حالت بود كه شعرهاي من را منتشر ميكرد. همچنين در شيراز در روزنامههايي چون «پارس»، «اجتماع ملي» و«بهار ايران» آثارم را منتشر ميكردم. در تهران هم در مجلههايي چون «تهران مصور» كه سيمين بهبهاني مسؤول صفحه شعر آن بود و در مجله «روشنفكر» در صفحهاي به نام «هفت تار چنگ» كه فريدون مشيري مسؤول آن بود، شعر چاپ ميكردم. مجله «فردوسي» هم در سال 1340 كاري از من را در بحبوحه جنگ ويتنام چاپ كرد به نام «شعري براي ويتنام» كه آن را در صفحه اول مجله در يك صفحه كامل منتشر كرد كه انعكاس وسيعي يافت و به بيشتر زبانها هم ترجمه شد. من با رهي معيري هم ارتباط خوبي داشتم كه او در «اطلاعات هفتگي» مسؤول صفحه شعر بود. طاهره صفارزاده هم مسؤول صفحه «زن روز» شد كه در آنجا با نام مستعار مردمك فعاليت ميكرد. علاوه بر مجلات هفتگي، چند ماهنامه خوب هم بودند كه به ادبيات ميپرداختند؛ مانند مجله «نگين» با مسؤوليت محمود عنايت، مجله «سخن» به سردبيري خانلري و مجله «رودكي» به كوشش محمود صناعي كه آثاري نيز از من در اين مجلات منتشر ميشد. عليرضا طبايي با اشاره به انتشار اولين مجموعه شعر خود گفت: من در سال 1344 اولين مجموعه شعرم را در نشر پيروز تهران با نام «جوانههاي پاييز» چاپ كردم كه بيشتر شعرهاي اين مجموعه چهارپاره و نيمايي بود و يك غزل هم در آن منتشر شده بود. نقدهاي خوبي هم در مطبوعات بر اين كتاب نوشته شد. خانلري هم در مجله «سخن» نقدي بر اين كتاب نوشت. او در ادامه درباره تأثيري كه از شاعران ديگر گرفته است، گفت: من خودم كه به گذشته برميگردم، ميبينم كه در آغاز كار شاعريام، هم زبان شعري و هم فضاي انديشههاي شعري من نزديك و اثرگرفته از فريدون توللي، نادر نادرپور و تا اندازهاي دكتر حميدي و بعد هم سيمين بهبهاني است. اما بعد از كتاب اولم، به سوي يك زبان خاص رفتم تا كم و بيش به استقلال برسم و از آن تأثير كمي رها شدم و تلاش كردم با بينش خودم و لحني كه كمي حالت حماسي دارد، جلو بروم. اين شاعر سپس درباره فضاي ادبي شيراز در سالهاي جواني خود عنوان كرد: من تا سالهاي آخر دبيرستان و دوران خدمت كه در شيراز بودم، حدود 10 سالي در فضاي ادبي شيراز حضور داشتم و ميتوانم فضاي ادبي شيراز را در اين سالها ترسيم كنم. در شيراز در آن سالها دو فضاي غالب شعري وجود داشت كه يكي انجمنهاي ادبي بودند كه تحت تأثير شاعران كهنهپرداز بودند كه آنها وابسته به سنتهاي شعري بودند. جريان ديگر، جرياني بود كه برجستهترين چهرههاي آن كساني چون فريدون توللي و نسل بعد از او پرويز خائفي، منصور اوجي، من و هاشم جاويد بوديم كه هاشم جاويد سالهاست فوت كرده است. كساني چون منصور برمكي و علي باباچاهي هم بودند كه باباچاهي در آن سالها در دانشكده ادبيات شيراز درس ميخواند. اين آدمها با توجه به فعاليتشان، شيراز را به يك قطب ادبي بدل كرده بودند. طبايي همچنين با اشاره به انتشار مجله ادبي «دريا» گفت: ما مجلهاي را با همكاري كساني چون منوچهر كاشف، حياتداوودي، عبدالعلي دستغيب، منصور اوجي و پرويز خائفي با نام «دريا» منتشر ميكرديم كه متأسفانه به دليل محدوديتها و تنگناهايي كه وجود داشت، نتوانستيم ادامه بدهيم. همچنين ضميمه ادبي را هم براي ساير مجلات منتشر ميكرديم كه به بررسي هنر و ادبيات ميپرداخت و اين همه سبب شده بود شيراز قطب ادبي خوبي باشد و بعدها ما شاهد ظهور مجلاتي چون «جنگ اصفهان» و يا «بازار» در رشت بوديم. برخي از اين افراد بعدها به تهران آمدند و برخي در شيراز ماندند. بعد از اين نسل، نسل تازهاي هم در شيراز پا به عرصه گذاشت كه من زماني كه در مجله «جوانان» مسؤول صفحه شعر بودم، از آنها شعرهايي را منتشر ميكردم. او سپس درباره فضاي ادبي تهران گفت: زماني كه من به تهران آمدم، در تهران هم مانند ساير شاعران جذب كانونهاي ادبي آن روزگار شدم. در آن زمان شاعران در كافه فيروز و كافه نادري جمع ميشدند و اين دو كافه پاتوق شاعران بود و شاعران و نويسندگاني چون مرحوم جلال آل احمد، رضا براهني، منوچهر آتشي، غلامحسين ساعدي، محمد محمدعلي و ديگران در آن جمع ميشدند. او ادامه داد: من هم با اين جمعها دوست بودم و در آنها حضور پيدا ميكردم؛ اما چيزي كه براي من در مواجهه با جمعها عجيب بود، اين بود كه در شيراز خود سرودن مطرح بود؛ اما در تهران نقد و تلاش براي چاپ كتاب بيشتر مورد توجه بود. گويا در تهران بيشتر از ادبيات حرف زده ميشد و در شهرستانها بيشتر ادبيات توليد ميشد. طبايي درباره فعاليت خود در صفحه شعر مجله «جوانان امروز» گفت: زماني كه من مسؤول صفحه شعر «جوانان امروز» شدم، سعي كردم پايگاهي را به وجود بياورم كه به دور از باندبازي و پارتيبازي، معيار را اثر خوب بدانم و اين فرصت را به هر كسي ميدادم كه كارش را منتشر كند. در كنار شعر شاعران از شهر دورافتاده، شعر شاملو، فروغ، سهراب و نادرپور را هم چاپ ميكردم. اين شاعر تأكيد كرد: اين تكثرگرايي به جرياني منجر شد كه نوعي پلوراليزم ادبي را به دنبال داشت كه هر كسي بدون وابستگي به جايي ميتوانست اثرش را منتشر كند و در واقع يك طيف چهارصد، پانصدنفري كارشان در مجلهي «جوانان امروز» منتشر ميشد. عليرضا طبايي همچنين درباره فعاليت خود در عرصه ترانهسرايي گفت: من از سال 48 به بعد وارد عرصه تازهاي به نام ترانهسرايي شدم. ترانه در آن سالها وضع رقتباري داشت كه به يك دور كلمات تكراري افتاده بود. البته بايد اشاره كنم كه در آن سالها نميتوان از تلاشهاي پرويز وكيلي و بعد از او نوذر پرنگ چشمپوشي كرد. من در آن زمان همراه با كسان ديگري چون جنتي عطايي و شهيار قنبري تلاش كرديم تا به ترانه يك روح تازه بدميم. اما من بعد از چند سال، فعاليت در عرصه ترانه را متوقف كردم؛ چون فكر ميكردم كار ترانهسرايي به شعر من لطمه ميزند و اثر آن را بر شعر خودم مثبت نديدم. اما خوشحالم كه با ديگراني چون حسين منزوي، محمدعلي بهمني و عمران صلاحي سبب شديم ترانه هم رنگ و بوي تازه بگيرد و هم از تكرار و ابتذال فاصله بگيرد. طبايي در پايان عنوان كرد: من در زمينه نقد هم مقالاتي نوشتهام و آثار كساني چون محمد زهري، سهراب سپهري و نيما يوشيج را نقد كردهام. عليرضا طبايي زادهي 14 آذرماه سال 1323 است. از او تاكنون مجموعههاي شعر «جوانههاي پاييز» (پيروز، 1344)، «از نهايت شب» (بامداد، 1350)، «خورشيدهاي آنسوي ديوار» (توس، 1360)، «گزيدهي آثار كوتاه از شاعران معاصر» (پديده، 1351) و «شايد گناه از عينك من باشد» (آيينهي جنوب، 1385) (اين كتاب برگزيده جايزه شعر خبرنگاران شد) منتشر شدهاند. همچنين قرار است از اين شاعر، مجموعه پنج شعر بلند «مادر ايران»، مجموعه غزل «تندر اما تاگهانيتر»، مجموعه شعرهاي نيمايي «گزارش به آينده» و كتاب پژوهشي «سير تطور نمايشنامه منظوم در ايران» منتشر شود. انتهاي پيام