روايتي از نجات بازماندگان «ناوچه پيكان» توسط خلبان شهيد عباس دوران گفت‌وگوي ايسنا با يك بازمانده «عمليات مرواريد»

هفتم آذرماه يادآور عمليات پيروزمندانه «مرواريد» در سال 1359 است كه طي آن،نيروي دريايي ارتش جمهوري اسلامي ايران با اجراي عملياتي متهورانه،ضمن انهدام اسكله‌هاي نفتي «البكر و الاميه»، چندين ناو جنگي و هواپيماي دشمن را به قعر دريا فرستاد و پس از ساعت‌ها نبرد بي‌امان،هنگام ظهر و در حالي كه دلاورمردان نيروي دريايي آخرين گلوله‌هاي خود را به سوي دشمن نشانه مي‌رفتند،«ناوچه پيكان» مورد اصابت چند موشك قرار گرفت و با چند نفر از پرسنل شجاع خود در شمال خليج فارس،در دل آب‌هاي گرم و نيلگون آن جاي گرفت.

اين روز به يمن ايثار و جانفشاني پرسنل دريادل نيروي دريايي ارتش جمهوري اسلامي ايران در مصاف با دشمن بعثي عراق، به نام «روز نيروي دريايي» در تقويم ملي به ثبت رسيده است.

در اين عمليات پيروزمندانه كه با همكاري تيزپروازان نيروي هوايي صورت گرفت،ضرباتي سنگين بر پيكره نيروي هوايي و دريايي عراق وارد شد به طوري كه عراق هيچگاه نتوانست از اثرات اين شكست رها شود.

نتيجه اين نبرد آن‌ چنان در روحيه افراد نيروي دريايي دشمن اثر گذاشت كه تا پايان جنگ،حركت چندان مهمي در دريا از آن‌ مشاهده نشد و در طول جنگ نيز فعاليت دريايي دشمن،با استفاده از هواپيماها و تجهيزات اهدايي از شرق و غرب،از جمله جنگنده‌هاي ميراژ،محدود به حمله ناجوانمردانه عليه هدف‌هاي غيرنظامي و بي‌دفاع از جمله كشتي‌هاي تجاري و نفتكش‌ها شده بود.

در سالروز آغاز عمليات غرورآفرين «مرواريد» و همچنين «روز نيروي دريايي»،خبرنگار سرويس فرهنگ و حماسه خبرگزاري دانشجويان ايران(ايسنا) گفت‌وگويي با ناوسروان «محمدرضا نجاري» - متخصص جنگ‌هاي الكترونيك ناوچه‌ موشك‌انداز «پيكان» در ناوتيپ هفتم پايگاه بوشهر- و يكي از بازماندگان ناوچه قهرمان پيكان كه در زمان با درجه «مهناوي يكم» مشغول خدمت به ميهن اسلامي بود،انجام داده است.

آن‌چه در پي مي‌آيد روايت اين جانباز سرافراز از چگونگي انجام عمليات «مرواريد»، هدف قرار گرفتن ناوچه پيكان و چگونگي نجات خود و چند نفر ديگر از همرزمانش به وسيله خلبان شهيد «عباس دوران» پس از غرق شدن ناوچه پيكان است.

ناوسروان محمدرضا نجاري مي‌گويد: قبل از انجام عمليات «مرواريد»، طي 67 روزي كه از آغاز تهاجم نيروهاي عراقي به مرزهاي ايران مي‌گذشت، نيروي دريايي عمليات‌هاي مختلفي را در خليج فارس انجام داده بود اما در روز هفتم آذرماه 1359، براي انهدام سكوهاي «البكر و الاميه» و انهدام نيروهاي دريايي دشمن و محروم كردن آنها از صادرات نفت و حفظ سيادت دريايي جمهوري اسلامي ايران در خليج فارس، ناوچه‌هاي پيكان، جوشن، گرز، اسكادران‌ها و بالگردهاي SH ،AB نيروي دريايي به منطقه عمليات اعزام شدند.

اين عمليات كه براي تكميل عمليات «اشكان» طراحي شده بود، در منطقه شمال خليج فارس و در منطقه‌اي به وسعت دو هزار كيلومترمربع انجام شد و در پايان تمام اهداف از جمله كسب سيادت نيروي دريايي ايران در خليج فارس، زمين‌گير شدن باقي‌مانده نيروهاي دريايي دشمن در بندر «ام‌القصر»، قطع كامل صادرات نفت عراق از اسكله‌هاي البكر و الاميه، وارد آمدن خسارات سنگين به نيروهاي عراقي، قطع خطوط مواصلاتي عراق و تامين خطوط موصلاتي خودي محقق شد.

در اين عمليات، تعداد هفت فروند ناوچه موشك‌انداز از نوع «اوزا» يك فروند ناو مين‌روب، سه فروند ناو «زلينگ گرافت»، سه فروند ناو از يگان‌هاي متفرقه عراق منهدم و 13 فروند هواپيماي جنگنده دشمن سرنگون شدند.

پس از انهدام اهداف مشخص شده توسط ناوچه پيكان با همكاري تفنگداران نيروي دريايي ارتش و خلبانان تيزپرواز نيروي هوايي به ويژه انهدام سكوهاي نفتي البكر و الاميه و اسارت 9 نفر از نيروهاي عراقي مستقر در اين سكوها،در حال بازگشت به پايگاه بوشهر بوديم كه من به عنوان مسئول كنترل رادار ناوچه پيكان ناگهان متوجه حضور يك رادار از ناوچه‌هاي دشمن شدم كه گويي عنقريب به سمت ما شليك خواهد كرد بنابراين بلافاصله شهيد «ناخدا محمدابراهيم همتي» كه فرمانده ناوچه پيكان بود را در جريان قرار دادم و اين شهيد نيز با فرماني كه صادر كرد در ابتدا با گلوله توپ اولين موشك دشمن را كه به سمت ما شليك شده بود منهدم كرد به طوري كه موشك دشمن در نزديكي ناوچه پيكان منهدم شد. بعد از گذشت لحظه‌اي، موشك دوم نيز از طرف ناوچه دشمن كه در «جزيره بوبيان» در نزديكي مرز كويت پنهان شده بود به سمت ما شليك شد كه آن هم با مانور سكان به سمت راست مجدا منحرف و منهدم شد. اما بعد از اين دو موشك، ناگهان به طور همزمان دو موشك از طرف ناوچه عراقي به سمت پاشنه ناوچه پيكان و يكي ديگر هم به قسمت سينه ناوچه اصابت كرد كه باعث شد به ناوچه پيكان آسيب جدي وارد شود.

زماني كه ناوچه پيكان از دو طرف مورد اصابت موشك قرار گرفت، من و تعدادي ديگر از همرزمانم در اتاق جنگ ناوچه و در قسمت انتهايي آن قرار داشتيم كه من بلافاصله براي ارائه‌ گزارش به ناخدا همتي از اتاق خارج شدم ولي متأسفانه پس از خروج من از اتاق، درب اتاق به خاطر صدماتي كه ديده بود قفل شد و تمام همرزمانم براي هميشه در آب‌هاي نيلگون خليج فارس در آن اتاق جنگ ناوچه محبوس شدند و با ناوچه پيكان به قعر دريا رفتند.

زماني كه خودم را به سرعت به سطح ناوچه رساندم. هنوز هيچ‌كدام از همرزمانم ناوچه را كه در حال غرق شدن بود، ترك نكرده بودند و حتي پس از گذشت مدتي از اصابت موشك، هيچ‌يك از نيروها قصد ترك ناوچه را نداشتند و پس از اين‌كه ما مجبور شديم از ناوچه خارج شويم، شهيد همتي فرمانده ناوچه حاضر نشد ناوچه را ترك كند و اين لحظه براي ما تداعي‌كننده افسانه‌اي بود كه در آن مي‌گويد «ناخداي كشتي هيچ‌گاه كشتي خود را ترك نمي‌كند» و چنين هم شد و ناخدا همتي حاضر نشد ناوچه را ترك كند و در نهايت در همان‌جا جان خويش را در طبق اخلاص گذاشت و با ناوچه در حال غرق شدن به شهادت رسيد.

من به همراه چند نفر ديگر خود را به آب انداخته بوديم اما براي چندين ساعت كسي از ما اطلاعي نداشت. چرا كه در آن شرايط، آن منطقه موقعيتي استراتژيك و مخاطره‌انگيز داشت بنابراين همه گمان مي‌كردند كه ما نيز با ناوچه پيكان غرق شده‌ايم بنابراين كسي به سراغ ما نمي‌آمد و در شرايطي كه ما در دريا معلق و سرگردان رها شده بوديم خلبان «عباس دوران» كه براي انجام مأموريتي برون‌مرزي به كشور عراق رفته بود براي گريز از رادارها و جنگنده‌هاي عراقي مسير خود را تغيير داده و سطح ارتفاع خود را پايين آورده بود كه در هنگام عبور از سطح دريا متوجه حضور ما ‌مي‌شود. حتي در آن لحظه خود من كه در حالتي مجروح در حال شنا كردن بودم لحظه‌اي كه خلبان اين هواپيما را كه سرش را به سمت ما چرخاند ديدم. البته بعدها فهميدم كه آن خلبان، شهيد عباس دوران بوده است.

در آن زمان، عباس دوران پايگاه دريايي بوشهر را از زنده بودن ما باخبر كرده بود و نيروي دريايي پس از گذشت چند ساعت ما را به وسيله‌ هلي‌كوپتر نجات داد و به بوشهر و سپس به تهران منتقل كرد. اما من تا چندماه به خاطر شدت جراحات دچار فراموشي شده بودم و حتي پدر و مادرم را نمي‌شناختم و پس از مداوا دوباره به منطقه يكم نيروي هوايي بندرعباس برگشتم.

اگرچه در عمليات «مرواريد»، ناوچه پيكان غرق شد و 36 نفر از پرسنل اين ناو به شهادت رسيدند و پيكرشان هيچ‌گاه پيدا نشد ولي از آن به بعد تا پايان جنگ تحميلي تمام خليج فارس در اختيار نيروي دريايي ايران بود و عراق هيچ‌گاه فرصت پيدا نكرد حركتي در دريا انجام دهد. حتي آن ناوچه‌اي كه در روز هفتم آذر ما را هدف قرار داده بود نيز توسط تيزپروازان نيروي هوايي منهدم شد به طوري كه تا پايان جنگ هيچ شناوري از دشمن در دريا و خليج فارس حضور نداشت و تنها پس از گذشت 67 روز از آغاز جنگ طومار نيروي دريايي ارتش بعث عراق درهم پيچيده شد.

در آن زمان، با توجه به شرايط خاص جنگ، كشورهاي خارجي به ويژه كشورهاي استكباري، ارتش عراق را با انواع هواپيماها و موشك‌هاي مختلف تجهيز كرده بودند و همين امر باعث شده بود مشكلات زيادي در دريافت تجهيزات و هم‌چنين انتقال نفت و محصولات مورد نيازمان از طريق كشتي‌هاي بزرگ تجاري به كشور ما تحميل شود و دشمن با استفاده از هواپيماهاي فرانسوي سعي مي‌كرد كه كشتي‌هاي بي‌دفاع را مورد حمله قرار دهد. بنابراين ما از طرف نيروي دريايي براي حفاظت از اين كشتي‌ه در خليج فارس و تنگه هرمز با عنوان «ماموريت رزمي 72» مأمور شديم تا با استفاده از سلاح‌هايي كه در اختيار داشتيم و هم‌چنين تجهيزات مخابراتي،آنها را تا پايان تخليه، بارگيري و عبور از تنگه هرمز محافظت كنيم.

در دوران دفاع مقدس نيروي دريايي و ملت و كشور ما از طرف ديگر كشورها از جمله آمريكا و اروپا تحريم شده بود و همانند ديگر نيروها، نيروي دريايي نيز از كمبود بسياري از تجهيزات ضروري رنج مي‌برد. حتي ناوچه پيكان به اين دليل كه تازه از ديگر كشورها خريداري شده بود بسياري از تجهيزات لازم را نداشت و ما در آن زمان با وسواس و اكراه از وسايل و تجهيزات استفاده مي‌كرديم اما بعد از جنگ تحميلي و در حال حاضر نيروي دريايي با پشتيباني وزارت دفاع موفق شده ناوشكن‌هايي مانند «جماران» كه به مراتب از ناوچه پيكان قدرتمندتر و مسلح‌تر است را بسازد تا امروز كسي جرأت تجاوز به آب‌هاي كشور را نداشته باشد.

انتهاي پيام

  • دوشنبه/ ۷ آذر ۱۳۹۰ / ۱۰:۴۷
  • دسته‌بندی: فرهنگ حماسه
  • کد خبر: 9009-03284
  • خبرنگار : 71365